بحث:آیه اولی الامر در کلام اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آیه اطاعت

از دیگر آیاتی که عصمت امامان(ع) را اثبات می‌کند، آیه «اطاعت» یا «اولی الامر» است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱]. در این آیه شریفه، ابتدا خداوند مؤمنان را به اطاعت از خداوند امر می‌کند. منظور از اطاعت خدا، پیروی از احکامی است که به عنوان وحی بر قلب پیامبر اکرمa نازل شده است. قرآن کریم، کلام خدا و وحی حضرت احدیت است برای جمیع مردم؛ بنابراین، اطاعت از خدا عبارت است از اطاعت کلام خدا و احکام کلیه‌ای که خداوند در آن نازل کرده است[۲].

در مرحله دوم، خداوند مؤمنان را به اطاعت مطلق از رسول فرمان می‌دهد. اطاعت از فرمان پیامبرa دو جنبه دارد: یکی جنبه تشریع، به آنچه پروردگار از غیر طریق قرآن به پیامبرa وحی فرموده است؛ یعنی همان جزئیات و تفاصیل احکام که آن حضرت برای کلیات و مجملات کتاب و متعلقات آنها تشریع کردند و خدای تعالی در این باره فرموده است: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۳]. دوم، یک دسته دیگر از احکام و آرائی است که پیامبرa به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام حکومت و قضا را در دست داشتند، صادر می‌کردند و خدای تعالی در این باره فرموده است: لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۴][۵].

بنابراین، به دلیل اطلاق وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ، اطاعت پیامبر اکرمa چه در احکامی که به وسیله وحی بیان می‌کند و چه در احکامی که خودش به عنوان نظریه و رأی صادر می‌نماید، به همه مردم واجب است و این معنا باعث شده است که کلمه أَطِيعُوا در آیه تکرار شود؛ زیرا اگر اطاعت خدا و رسول فقط در احکامی واجب بود که به وسیله وحی بیان شده است، کافی بود بفرماید: أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ؛ ولی چنین نکرد و کلمه أَطِيعُوا را دوباره ذکر کرد تا بفهماند که اطاعت خدا یک نحوه اطاعت، و اطاعت رسول یک نحوه دیگر است؛ بنابراین، تکرار فعل أَطِيعُوا برای تأکید نیست؛ زیرا اگر هیچ منظوری به جز تأکید مدنظر نبود، عدم تکرار، این تأکید را بیشتر افاده می‌کرد و از این رو، باید می‌فرمود: أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ؛ چون با این تعبیر می‌فهماند که اطاعت رسول، عین اطاعت خدای تعالی است و هر دو اطاعت، یکی هستند[۶].

در مرحله سوم، خداوند افرادی را معرفی می‌کند که فرمان‌برداری از آنها همچون اطاعت خدا و پیامبرa، واجب شمرده شده است. خداوند به مؤمنان دستور می‌دهد که از «اولی الامر» اطاعت کنند. اولی الامر، کلمه‌ای مرکب است. واژه «اولی» جمع «ذو» است و مفردی از لفظ خود ندارد[۷]. اولی به معنای صاحبان است و برخلاف «ذو»، بر شدت مصاحبت دلالت می‌کند[۸]. «امر» دو معنا دارد: یکی کار و چیز که جمع آن، امور است و دیگری، دستور و فرمان؛ به عبارت دیگر امر، یا قولی است یا فعلی. قولی، به معنای دستور و فعلی، به معنای کار و چیز است[۹]. در آیه اطاعت، معنای فعلی امر مدنظر است؛ زیرا در آیه دیگری در همین سوره نساء، کلمه اولی الامر مطرح شده است: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[۱۰].

در این آیه، منظور از اولی الامر، کسانی‌اند که کارها و امور جامعه به دست آنهاست؛ بنابراین، به قرینه این آیه، معنای واژه «اولی الامر» در آیه مورد بحث نیز فهمیده می‌شود.

حال که مفهوم اولی الامر روشن شد، باید ببینیم مصداق اولی الامر چه کسانی هستند. اگرچه آیه شریفه مصداق اولی الامر را تعیین نکرده است، ولی قرائنی در آیه وجود دارد که از دقت در آنها فهمیده می‌شود اولی الامر، باید مثل رسول، معصوم و مصون از خطا باشند:

  1. در آیه شریفه، اطاعت از اولی الامر، به صورت مطلق بیان شده است؛ چنان‌که در اطاعت از رسول گفتیم. طبق این اطلاق، اولی الامر مانند رسول، از وجوب اطاعت مطلق برخوردارند؛ بنابراین، بر دیگران واجب است که بی‌چون و چرا از تمام اوامر و نواهی اولی الامر اطاعت کنند؛ زیرا اگر اطاعت از اولی الامر مقید بود، حکمت خداوند اقتضا می‌کرد که در قرآن، قید آن را بیان کند؛ چنان که خدای متعال در برخی آیات، قید و شرطی را برای موضوعاتی بیان فرموده که رتبه اطاعت در آنها از اطاعت پیامبر و اولی الامر پایین‌تر است؛ مانند آیه: وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا...[۱۱]. در این آیه، اگرچه خدای متعال به اطاعت از پدر و مادر دستور داده؛ اما اطاعت از آنها را مقید به موردی کرده است که والدین به شرک ورزیدن دستور ندهند. در آیه مورد بحث، اطاعت بی‌قید و شرط از اولی الامر، زمانی قابل تصور است که آنها معصوم باشند؛ زیرا اگر از اولی الامر خطا و معصیتی صادر شود، از باب نهی از منکر، باید آنها را انکار، و در آن خطا، قولشان را رد کرد؛ در حالی که انکار اولی الامر با وجوب اطاعت مطلق از آنها منافات دارد[۱۲]؛ به عبارت دیگر، اگر اولی الامر معصوم نباشند، احتمال اینکه مردم را به گناه فرمان دهند وجود دارد؛ در این صورت، از طرفی، باید از آنها اطاعت کرد؛ زیرا بر اساس آیه شریفه، اطاعت از اولی الامر مطلقاً واجب است و از سوی دیگر، نباید از آنها اطاعت کرد؛ زیرا اطاعت از آنها مستلزم گناه است و گناه، مورد نهی خداوند است[۱۳].
  2. اطاعت اولی الامر، در سیاق اطاعت خدا و اطاعت رسول است؛ یعنی خدای متعال، اطاعت اولی الامر را به اطاعت خود و اطاعت رسول مقرون کرد؛ بنابراین، همان طور که خداوند متعال از همه قبایح منزه است و رسولش نیز از همه گناهان صغیره و کبیره معصوم است، باید اولی الامر هم این چنین باشند[۱۴].
  3. در آیه شریفه، خداوند، مؤمنان را با دو لفظ أَطِيعُوا به اطاعت امر کرده و اطاعت خود را از اطاعت رسول جدا شمرده و فرموده است: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ؛ اما در مورد اولی الامر، کلمه أَطِيعُوا تکرار نشده و أُولِي الْأَمْرِ بر الرَّسُولَ عطف شده و طبق قاعده عطف، همان عاملی که بر سر الرَّسُولَ در آمده است، به أُولِي الْأَمْرِ نیز تعلق دارد[۱۵].

عطف أُولِي الْأَمْرِ بر الرَّسُولَ، صراحت در آن دارد که اطاعت اولی الامر، اطاعت رسول اکرمa معرفی شده است، بدون اینکه قید یا شرطی برای اطاعت آنها در آیه ذکر شده باشد[۱۶]؛ بنابراین، اولی الامر نیز مانند رسول دارای مقام عصمت‌اند و باید از تمام اوامر و نواهی آنها اطاعت کرد.

با توجه به این نکات تفسیری، اولی الامر دارای مقام عصمت‌اند. روایات فراوانی در منابع معتبر شیعی وجود دارند که با مفاد آیه اطاعت همسو هستند. این اخبار دلالت دارند بر اینکه مراد از أُولِي الْأَمْرِ در این آیه، ائمه معصومین(ع) هستند که برای نمونه، به ذکر دو مورد بسنده می‌کنیم:

  1. در کافی از امام باقرS روایت کرده است که آن حضرت بعد از تفسیر آیه ۵۸ سوره نساء فرمودند: «ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۷] إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»[۱۸]. سپس خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولی الامر خود را [نیز]اطاعت کنید». مقصود از اولی الامر، خصوص ما ائمه هستیم. خداوند، همه مؤمنان را تا روز قیامت به فرمان‌برداری ما فرمان داده است.
  2. شیخ صدوق روایتی را از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند که این بزرگوار، وقتی آیه اطاعت نازل شد، به پیامبرa عرض کرد: «یا رسول الله! من خدا و رسول او را شناختم. اولی الامری که خدا اطاعت آنها را به اطاعت شما مقرون ساخته است، چه کسانی هستند»؟ رسول خداa فرمودند: ای جابر! آنها جانشینان من، و بعد از من ائمه مسلمین‌اند. اول آنها علی بن ابی طالب است و سپس حسن و حسین و سپس محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و ای جابر! تو او را درک خواهی کرد. پس هرگاه او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان. سپس صادق، جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، حسن بن علی و بعد از او، همنام من و هم‌کنیه من، فرزند حسن بن علی، آن امامی است که خداوند، مشارق و مغارب زمین را به دست او می‌گشاید. او کسی است که از شیعیان و دوستانش چنان غایب می‌شود که جز مؤمنی که خدا قلبش را به ایمان امتحان کرده است، کسی بر عقیده امامت او باقی نمی‌ماند...[۱۹].

با توجه به بحث استدلالی تفسیری آیه اولی الأمر و همچنین بر اساس مجموعه روایات موجود در مصادر شیعی که اولی الأمر را به ائمه طاهرین(ع) منحصر می‌دانند و ما چند مورد از آنها را در اینجا ذکر کردیم، روشن شد که طبق دیدگاه شیعه، مصداق اولی الامر، امامان معصوم(ع) هستند[۲۰].

پانویس

  1. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج۲، ص۱۲ و ج۱۸، ص۲۱۸.
  3. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  4. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  5. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۸. همچنین ر.ک: حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۴، ص۹۲ - ۹۳؛ حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج۲، ص۱۲ - ۱۳.
  6. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۸. همچنین ر.ک: محمدی گیلانی، تکملة شوارق الألهام، ص۱۲۲.
  7. طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳.
  8. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۸۰.
  9. قرشی، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۰۹ - ۱۱۰.
  10. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  11. «و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.
  12. نراقی، أنیس الموحدین، ص۱۴۰؛ مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة، ص۱۱۹؛ محمدی گیلانی، تکملة شوارق الألهام، ص۱۰۹.
  13. حلی، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۵؛ عبیدلی، إشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ص۴۷۸؛ مظفر، دلائل الصدق، ج۴، ص۲۲۱؛ سبحانی، الأضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة، ص۳۹۲؛ همو، بحوث فی الملل و النحل، ج۶، ص۲۷۸.
  14. رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۰۹؛ جرجانی، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج۲، ص۲۳۳؛ لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵.
  15. حلی، الألفین، ص۱۰۳.
  16. حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۴، ص۹۳.
  17. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  18. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶.
  19. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص١٠٣.
  20. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۵۴.