بازگردان معدوم به وجود از شبهههایی است که درباره معاد مطرح ساختهاند و به معنای این است که خداوند چیزی را که نابود گشته است، دوباره به وجود بازگرداند. حکما بر آناند که اعاده معدوم بعینه محال است و ممکن نیست آنچه را نابود گشته است، با همه ویژگیهای وجودیاش- از جمله زمانی که در آن جای داشته است- به وجود باز گردانید[۱].
منابع فلسفی، از این موضوع در مبحث "امور عامه" سخن گفته و یکی از احکام عدم را "امتناع اعاده معدوم بعینه" دانستهاند. حکما برای اثبات مدعای خویش دلایلی آوردهاند؛ از جمله اینکه اگر معدوم با همه ویژگیهای خود دوباره به وجود آید، آنچه به وجود آمده است، عین معدوم خواهد بود و لازم میآید که میان شیء و خود آن شیء، عدم فاصله گردد و این محال است[۲][۳].
ابن سینا این مدعا را بدیهی و بی نیاز از دلیل میداند. صدر المتألهین نیز همرأی ابن سینا است و معتقد است هر چه در این باره به عنوان دلیل مطرح شده است، تنبیه است[۴]. عرفا از این موضوع با عنوان "عدم تکرار در تجلی" یاد کرده و معتقدند که هر دَم، تجلی و فیضی نو از خدا میرسد و هیچ گاه فیضحق تکرار نمیشود؛ چنان که قرآن میفرماید: "هر زمان، او در کاری است"[۵]. بسیاری از متکلماناعاده معدوم را محال میدانند؛ ولی بیشتر آنان به جواز رأی دادهاند[۶] و این بدان سبب است که پنداشتهاند معاد همان اعاده معدوم بعینه است و ناممکن دانستن آن به معنای انکارمعاد است[۷][۸].
اما این نادرست است؛ زیرا انسان با مرگ نابود نمیشود؛ بلکه پای به مرحلهای دیگر میگذارد[۹]. برخی گمان بردهاند که با مرگ، بدنانسان نابود میشود و معاد، آفرینشی دیگر است؛ ولی بیشتر متکلمان امامیه و حکما معتقدند که اجزای بدن نابود نمیشوند و خداوند در قیامت، پارههای پراکنده را دوباره گرد هم میآورد. قرآن در برابر کسانی که معاد را بر نمیتابند و بازگشت مردگان را نمیپذیرند، میفرماید: "خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است، میتواند همانند شما را در قیامت بیافریند"[۱۰]. اینکه این آیه قرآنی از تعبیر "همانند شما" استفاده میکند، به دلیلآفرینش دوباره بدنها در قیامت است و از این گذر به منکران معاد پاسخ میدهد؛ ولی از آن رو که روح پس از مرگبدن همچنان زنده میماند، خداوند همان انسانها را در قیامت گرد هم میآورد که در دنیا زیستهاند نه همانند آنان را[۱۱]. از قرآن بر میآید که حقیقتانسان، روح او است و همان است که شخصیت او را میسازد و با مرگانسان، روح از بدن جدا میشود و به عالم برزخ میرود و در قیامت، خداوند متعال، باری دیگر، انسان را زنده میکند و اجزای پراکنده بدن او را فراهم میآورد. بدینسان، روح همواره زنده است؛ همان گونه که در دنیا زنده است و اجزای بدن پیوسته در تغییر و تحولاند. قرآن در پاسخ به کسانی که متلاشی شدن بدن را دلیلانکارمعاد میدانند، میفرماید: "ملک الموت که خدا برای مرگ شما گمارده است، روح شما را نگاه میدارد"[۱۲]. این پاسخ نشان میدهد که حقیقت و شخصیت انسان، روح او است که با مرگبدن، نمیمیرد و باقی میماند[۱۳][۱۴].
اعاده معدوم در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
"اعاده معدوم" یعنی اینکه یک شیء موجود، معدوم گردد و سپس عین همان شیء، نه مثل آن، اعاده و مجدداً موجود شود که بین آن شیء در دو زمان، عدم فاصله شده باشد.
اعاده معدوم اگر به معنی موجود شدن "مثل" آن باشد نه "شخص" آن؛ در واقع دو چیز باشند؛ این نگرش بدون اشکال و امری است ممکن. آنچه محال است و بلکه محال بودنش از بدیهیات؛ اعاده "عین" معدوم است، نه اعاده "مماثل" و "مشابه" آن.
برخی از فلاسفه، از جمله بوعلی سینا، مدعی هستند که این مسئله از بدیهیات است و به دلیل و برهاننیاز ندارد.
بحث اعاده معدوم را اولین بار متکلمین مطرح کردهاند. مسئله معاد انگیزه پیدایش این بحث شده است؛ زیرا بعضی از متکلمین به وجود روح قائل نبودهاند. اینان معتقد بودند که انسان با وقوع مرگ، واقعاً "نیست" میشود و معنای معاد این است که شیء نیستشده و فانیشده به معنای فلسفی، بار دیگر "هست" میشود. پس، ماهیت "معاد" اعاده معدوم است؛ لذا اصلاً معاد را به عنوان اعاده معدوم تصور کردهاند.
افرادی دیگر از متکلمین هم که منکر وجود روح نبودند، به مسئله روحمعتقد بودهاند؛ در طرح بحث معاد جسمانی بر این باور بودند که روح باقی است؛ اما معاد که تنها روحانی نیست، بلکه جسمانی هم هست، و از منظر جسمانی بودن معاد، معتقد بودند که باز معاد، اعاده جسمهای "نیستشده" میباشد. در حقیقت هر دو اعاده شدن در مورد امری است که "نیستشده" است[۱۵][۱۶].