امامت در باورشیعه، از اهمیّت بالایی برخوردار است؛ زیرا در تفکرشیعه، جایگاه امامت، الهی است: ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱]، ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۲] و به دست رسول خدا(ص) یا ولی خدا برای دیگران معرّفی میشود: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۳] تفاوتی ندارد، شخصی که به عنوان امام معرّفی میشود کودکی پنج ساله، یا اینکه چهل سال از سن او گذشته باشد.
اهل سنت، بلوغ را یکی از شرایط امام میدانند و بر این باورند که هرچه سن شخص بیشتر باشد، برای امامت مناسبتتر است. همین نگاه و معیار را در مورد برتریخلفا نسبت به امیرمؤمنان(ع) به کار گرفتند.
خداوند متعال در قرآن کریم، خطاب به حضرت یحیی(ع) میفرماید: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۴]. واژه ﴿صَبِيًّا﴾ به کودک اطلاق میشود و حضرت یحیی(ع) در حالی که صبی بود به مقامنبوّت و حکومت رسید.
در قرآن کریم درباره حضرت عیسی(ع) آمده است: ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[۵]. قندوزی پس از ذکر ولادت امام مهدی(ع) مینویسد: گفتهاند که خداوند تبارک و تعالی، ایشان را در سن طفولیت، حکمت و فصلالخطاب عنایت فرمود و او را نشانهای برای عالمیان قرار داد؛ همانگونه که در شأنحضرت یحیی(ع)فرمود:﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۶]. همچنین در شأنحضرت عیسی(ع) فرمود: ﴿قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّاقَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۷][۸].
ممکن است کسی اشکال کند که چه ضرورتی دارد امام، کودکی باشد، در حالی که ممکن است، مورد شک و تردید گروهی قرار گیرد؟ آیا بهتر نبود که انسان بالغ و مکلّف، به مقام امامتبرگزیده میشد؟
برای اثبات این که امامت این شخص از جانب خدا است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت میرسیدند، ممکن بود شخص خیال کند که مقامات و کمالات آنان اکتسابی است، ولی در طفل صغیر، هیچگاه این گمان برده نمیشود و اگر طفلی، فضایلی در حدّ امامت داشت، شکّی نیست که او از جانب خداوند به مقام امامت رسیده است؛ همانگونه که درباره امام جواد(ع) چنین رخ نمود. از سویی توجیهی برای امّی بودن پیامبر(ص) این است که کسی گمان نکند آنچه را که برای مردم از معارف آورده، از دیگران فرا گرفته و یا در کتاب خوانده است.
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑«بگو: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
↑«من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
↑«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
↑«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
↑«(مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۲۹-۳۱.
↑«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
↑«گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۲۹-۳۰.