بحث:عصمت موهبتی در کلام اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اندیشمندان و متکلمان برای تبیین این مسئله نظریاتی را مطرح کرده‌اند، که آنها را تحلیل و ارزیابی می‌کنیم.

اسباب چهارگانه لطف

اولین نظریه مربوط به متکلمین است که اوصاف عصمت را در چهار چیز می‌دانند:

  1. در نفس یا بدن معصوم خاصیتی می‌باشد که اقتضای ملکه مانعه از فسق و فجور را داشته باشد؛
  2. علم به عواقب گناه و پاداش طاعت؛
  3. تأیید این علوم به تتابع وحی؛
  4. اگر از معصوم ترک اولی یا نسیانی حاصل شد بلافاصله تنبّه و تعقیب می‌شود و امر بر او ضيق می‌گردد[۱].

نقد

  1. اگر وحی از ویژگی‌های عصمت است، پس چرا حضرت زهرا (س) و حضرت مریم (س) و ائمه اطهار (ع) معصوم‌اند؛ حال اینکه بر آنها وحی نازل نمی‌شد، چون وحی مختص به انبيا بود؟
  2. اینکه گفته شده در نفس یا جان معصوم، خاصیتی است که به صورت ملکه، مانع از فسق و فجور است، تعریف به مبهم است. باید پرسید این خاصیت نفسانی چیست؟ آیا جبرآور است و همه‌کاره همان ملکه است یا اینکه اراده معصوم هم دخیل است. در هر حال تعریفی مجهول و مبهم است[۲].

علم شکست‌ناپذير

نظریه دوم در وصف عصمت موهوبی این است که عصمت، نوعی از علم موهوب الهی است که معصوم را از خطا و اشتباه در علم، و وقوع در معصیت باز می‌دارد.

از این رو علامه طباطبایی در تفسير آيه ﴿وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۳] می‌فرماید: این آیه برای ضرر نرساندن مردم به پیامبر اکرم در علم و عمل آمده است و ظاهر آیه این است که عصمت از علم محقق می‌شود و این علم از سنخ سایر علوم اکتسابی نیست. از آیه برمی‌آید که این علم دو نوع است؛ یکی آن وحی که بر پیامبر اکرم (ص) توسط جبرئیل نازل می‌شود و دیگری الهام به قلب که در روایات آمده است، پس عصمت از عدالت جدا می‌شود[۴].

نقد و بررسی اقوال: در کلام جناب علامه اشکال وجود دارد:

  1. ظاهر کلام علامه این است که عصمت، علم موهوب الهی است و این علم را انبیا و امامان داشتند و دیگران از این علم و عصمت بی‌نصیبند، پس عصمت آنها جبری می‌شود، چون هر کسی دارای چنین علمی باشد معصوم خواهد بود و این مورد، فخری برای انبیا و امامان به شمار نمی‌آید.
  2. کلام علامه را در باب عصمت علمی که مختص انبیا و امامان است می‌توان از طریق قرآن و روایات ثابت کرد، ولی در باب عصمت عملی مخالف قرآن و روایات است، چون عصمت عملی اختصاصی به قشر یا گروه خاص ندارد[۵].

قوت عقل محض

این نظریه می‌گوید اگر نفس انسانی به مرحله کمال عقل نظری و عملی که در آن حس، وهم و خیال، مأموم عقل نظری و غضب و شهوت، مطیع عقل عملی است برسد و به مقام شهود و ولایت که پایان سفر اول از اسفار چهارگانه است، نائل گردد، شایستگی پیامبر یا امام شدن را دارد و جامع این اوصاف، همان وصف عصمت است.

البته این دلیل برخلاف ادله متکلمان، ناظر به مقام ثبوت و نفس الامر است، نه مقام اثبات، اما در عرفان نظری که یافته‌های شهودی را به صورت برهان حصولی درمی‌آورد، حد وسط برهان برای اثبات عصمت، مسئله خلافت انسان کامل است. عرفا که دید وسیع‌تری دارند و امامت و نبوت را مبتنی بر خلافت می‌دانند و عصمت برتر را اثبات می‌کنند، می‌گویند: “هر موجودی مظهر اسمی از اسماء خداوند است، ولی انسان کامل مظهر الله است که جامع همه اسماء می‌باشد و این انسان کامل، جانشین خدا بر همه عالم است و همان‌طور که انسان‌ها از خلیفةالله، بهره و هدایت می‌گیرند، ملائکه نیز از خلیفةالله استفاده کرده، در ثبات مقامشان از او مدد می‌جویند”[۶].

تحلیل و بررسی: بیان فوق دارای متانت و دقت است، اما دو اشکال دارد، چه وصف عصمت را قوت عقل محض تفسیر کنیم و چه آن را به خلافت الهی تبیین نماییم، زیرا:

اولاً؛ عقل به مانند علم، چراغ و نور هدایت است و مدرک کلیات در عقل عملی و نظری است، ولی عصمت، هم علم است در عصمت علمی و هم قدرت امتناع و حفظ است در عصمت عملی. لذا شاید بتوان بیان فوق را در عصمت علمی انبیا و امامان قبول کرد، ولی در عصمت عملی که مربوط به همه انسان‌هاست قابل قبول نیست.

ثانیاً؛ عقل قوی، همیشه از معاصی اجتناب نمی‌کند، چه بسا انسان‌هایی که در قوت عقل، نابغه زمان بوده‌اند ولی معصوم نبودند و با اینکه به مضرات بسیاری از گناهان آگاه بودند، اما از آنها اجتناب نمی‌کردند.

به هر حال عصمت، موهبتی الهی است و به کسانی که این لیاقت را با مجاهدت و تلاش در خود ایجاد کرده‌اند، داده می‌شود. عصمت موهوبی این صفات و ویژگی‌ها را دارد:

  1. قرآن در حالی که عصمت را موهبتی الهی معرفی می‌کند، اوصاف آن را چنین بیان می‌کند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...[۷]. فرقان، نیروی شناخت حق از باطل است. در جای دیگری نیز فرموده: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...[۸]. در این آیه هم وصف عصمت را هدایت خود معرفی می‌کند؛ همان‌طور که در آیه ذیل، هدایت را وصف عصمت معرفی می‌کند: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۹]. ‌در داستان حضرت یوسف (ع) نیز می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۰]. در این آیه هم وصف عصمت یوسف (ع) را برهان رب بیان می‌کند که یا آیت توحید بود، یا علم به گناه.
  2. در روایات نیز عصمت، موهوب الهی شمرده شده است که با کسب و تلاش حاصل می‌شود؛ مثل: امام علی (ع) در نامه به اهل مصر فرمودند: “خداوند شما را با هدایتش حفظ و شما را به تقوا ثابت قدم کند”[۱۱]. امام علی (ع) در حدیثی دیگر فرمودند: “کسی که به او عصمت عطا شد، از گمراهی‌ها ایمن است”[۱۲]. حضرت علی (ع) فرمودند: “به واسطه عصمت، حکمت به انسان نزدیک می‌شود”[۱۳]. امام علی (ع) در بیانی نورانی فرمودند: “حکمتی برای انسان نیست، مگر به واسطه عصمت”[۱۴]. امام صادق (ع) فرمودند: “کسی که به خدا تمسک کند و تقوای الهی پیشه نماید خداوند او را حفظ می‌کند”[۱۵]. این روایات نیز مانند آیات قرآن به نکاتی همچون حفظ الهی، هدایت الهی و حکمت و علم نکات اشاره کرده بودند.
  3. دو فرق اساسی میان عصمت معصومان و غیر معصومان وجود دارد:
    1. عصمت علمی مطلق، مخصوص انبیا و امامان است که یا به واسطه وحی است یا به سبب الهام.
    2. در عصمت عملی، فرق میان معصومین و غیر معصومین در این است که، برای معصوم، وقوع در گناه و معاصی امتناع عادی و وقوعی است، لکن در غیر معصومین، وقوع درگناه و معاصی امتناع عادی و وقوعی نیست.

نتیجه اینکه عصمت موهوب الهی دارای ویژگی حفظ، هدایت و علم و حکمت است[۱۶].

ویژگی‌های عصمت موهوبی

اندیشمندان و متکلمان برای تبیین این سؤال نظریاتی را مطرح کرده‌اند، که آنها را تحلیل و ارزیابی می‌کنیم.

اسباب چهارگانه لطف: اولین نظریه مربوط به متکلمین است که اوصاف عصمت را در چهار چیز می‌دانند:

  1. در نفس یا بدن معصوم خاصیتی می‌باشد که اقتضای ملکه مانعه از فسق و فجور را داشته باشد؛
  2. علم به عواقب گناه و پاداش طاعت؛
  3. تأیید این علوم به تتابع وحی؛
  4. اگر از معصوم ترک اولی یا نسیانی حاصل شد بلافاصله تنبّه و تعقیب می‌شود و امر بر او ضیق می‌گردد[۱۷].

نقد

  1. اگر وحی از ویژگی‌های عصمت است، پس چرا حضرت زهرا (س) و حضرت مریم (س) و ائمه اطهار (ع) معصوم‌اند؛ حال اینکه بر آنها وحی نازل نمی‌شد، چون وحی مختص به انبیا بود؟
  2. اینکه گفته شده در نفس یا جان معصوم، خاصیتی است که به صورت ملکه، مانع از فسق و فجور است، تعریف به مبهم است. باید پرسید این خاصیت نفسانی چیست؟ آیا جبرآور است و همه‌کاره همان ملکه است یا اینکه اراده معصوم هم دخیل است. در هر حال تعریفی مجهول و مبهم است.

علم شکست‌ناپذیر: نظریه دوم در وصف عصمت موهوبی این است که عصمت، نوعی از علم موهوب الهی است که معصوم را از خطا و اشتباه در علم، و وقوع در معصیت باز می‌دارد.

از این رو علامه طباطبایی در تفسیر آیه ﴿وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۱۸] می‌فرماید: این آیه برای ضرر نرساندن مردم به پیامبر اکرم در علم و عمل آمده است و ظاهر آیه این است که عصمت از علم محقق می‌شود و این علم از سنخ سایر علوم اکتسابی نیست. از آیه برمی‌آید که این علم دو نوع است؛ یکی آن وحی که بر پیامبر اکرم (ص) توسط جبرئیل نازل می‌شود و دیگری الهام به قلب که در روایات آمده است، پس عصمت از عدالت جدا می‌شود[۱۹].

نقد و بررسی اقوال: در کلام جناب علامه اشکال وجود دارد:

  1. ظاهر کلام علامه این است که عصمت، علم موهوب الهی است و این علم را انبیا و امامان داشتند و دیگران از این علم و عصمت بی‌نصیبند، پس عصمت آنها جبری می‌شود، چون هر کسی دارای چنین علمی باشد معصوم خواهد بود و این مورد، فخری برای انبیا و امامان به شمار نمی‌آید.
  2. کلام علامه را در باب عصمت علمی که مختص انبیا و امامان است می‌توان از طریق قرآن و روایات ثابت کرد، ولی در باب عصمت عملی مخالف قرآن و روایات است، چون عصمت عملی اختصاصی به قشر یا گروه خاص ندارد.

قوت عقل محض: این نظریه می‌گوید اگر نفس انسانی به مرحله کمال عقل نظری و عملی که در آن حس، وهم و خیال، مأموم عقل نظری و غضب و شهوت، مطیع عقل عملی است برسد و به مقام شهود و ولایت که پایان سفر اول از اسفار چهارگانه است، نائل گردد، شایستگی پیامبر یا امام شدن را دارد و جامع این اوصاف، همان وصف عصمت است.

البته این دلیل برخلاف ادله متکلمان، ناظر به مقام ثبوت و نفس الامر است، نه مقام اثبات، اما در عرفان نظری که یافته‌های شهودی را به صورت برهان حصولی درمی‌آورد، حد وسط برهان برای اثبات عصمت، مسئله خلافت انسان کامل است. عرفا که دید وسیع‌تری دارند و امامت و نبوت را مبتنی بر خلافت می‌دانند و عصمت برتر را اثبات می‌کنند، می‌گویند: “هر موجودی مظهر اسمی از اسماء خداوند است، ولی انسان کامل مظهر الله است که جامع همه اسماء می‌باشد و این انسان کامل، جانشین خدا بر همه عالم است و همان‌طور که انسان‌ها از خلیفةالله، بهره و هدایت می‌گیرند، ملائکه نیز از خلیفةالله استفاده کرده، در ثبات مقامشان از او مدد می‌جویند”[۲۰].

تحلیل و بررسی: بیان فوق دارای متانت و دقت است، اما دو اشکال دارد، چه وصف عصمت را قوت عقل محض تفسیر کنیم و چه آن را به خلافت الهی تبیین نماییم، زیرا:

اولاً؛ عقل به مانند علم، چراغ و نور هدایت است و مدرک کلیات در عقل عملی و نظری است، ولی عصمت، هم علم است در عصمت علمی و هم قدرت امتناع و حفظ است در عصمت عملی. لذا شاید بتوان بیان فوق را در عصمت علمی انبیا و امامان قبول کرد، ولی در عصمت عملی که مربوط به همه انسان‌هاست قابل قبول نیست.

ثانیاً؛ عقل قوی، همیشه از معاصی اجتناب نمی‌کند، چه بسا انسان‌هایی که در قوت عقل، نابغه زمان بوده‌اند ولی معصوم نبودند و با اینکه به مضرات بسیاری از گناهان آگاه بودند، اما از آنها اجتناب نمی‌کردند.

به هر حال عصمت، موهبتی الهی است و به کسانی که این لیاقت را با مجاهدت و تلاش در خود ایجاد کرده‌اند، داده می‌شود. عصمت موهوبی این صفات و ویژگی‌ها را دارد:

  1. قرآن در حالی که عصمت را موهبتی الهی معرفی می‌کند، اوصاف آن را چنین بیان می‌کند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...[۲۱]. فرقان، نیروی شناخت حق از باطل است. در جای دیگری نیز فرموده: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...[۲۲]. در این آیه هم وصف عصمت را هدایت خود معرفی می‌کند؛ همان‌طور که در آیه ذیل، هدایت را وصف عصمت معرفی می‌کند: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۲۳]. ‌در داستان حضرت یوسف (ع) نیز می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۲۴]. در این آیه هم وصف عصمت یوسف (ع) را برهان رب بیان می‌کند که یا آیت توحید بود، یا علم به گناه.
  2. در روایات نیز عصمت، موهوب الهی شمرده شده است که با کسب و تلاش حاصل می‌شود؛ مثل: امام علی (ع) در نامه به اهل مصر فرمودند: “خداوند شما را با هدایتش حفظ و شما را به تقوا ثابت قدم کند”[۲۵]. امام علی (ع) در حدیثی دیگر فرمودند: “کسی که به او عصمت عطا شد، از گمراهی‌ها ایمن است”[۲۶]. حضرت علی (ع) فرمودند: “به واسطه عصمت، حکمت به انسان نزدیک می‌شود”[۲۷]. امام علی (ع) در بیانی نورانی فرمودند: “حکمتی برای انسان نیست، مگر به واسطه عصمت”[۲۸]. امام صادق (ع) فرمودند: “کسی که به خدا تمسک کند و تقوای الهی پیشه نماید خداوند او را حفظ می‌کند”[۲۹]. این روایات نیز مانند آیات قرآن به نکاتی همچون حفظ الهی، هدایت الهی و حکمت و علم نکات اشاره کرده بودند.
  3. دو فرق اساسی میان عصمت معصومان و غیر معصومان وجود دارد:
    1. عصمت علمی مطلق، مخصوص انبیا و امامان است که یا به واسطه وحی است یا به سبب الهام.
    2. در عصمت عملی، فرق میان معصومین و غیر معصومین در این است که، برای معصوم، وقوع در گناه و معاصی امتناع عادی و وقوعی است، لکن در غیر معصومین، وقوع درگناه و معاصی امتناع عادی و وقوعی نیست.

نتیجه اینکه عصمت موهوب الهی دارای ویژگی حفظ، هدایت و علم و حکمت است»[۳۰].

پاسخ به شبهه

آیا علم موهوبی منافاتی با اختیار ندارد؟ با عنایت به مطالب گفته شده، موارد زیر قابل توجه است:

  1. همه مخلوقات برای اینکه خود را به کمال برسانند، به طور ذاتی از علم و اراده برخوردارند.
  2. خداوند قبل از خلقت، علم ذاتی دارد که تعدادی از مخلوقاتش از علم و اراده‌ای که در حد دیگران به آنها می‌دهد، به اختیار خود در جهت رسیدن به کمال نهایی، در بالاترین حد ممکن از استعدادشان بهره‌برداری می‌کنند. به همین دلیل خدا ـ که علم به این توانایی و وظیفه‌شناسی معصومین دارد ـ برای تشویق، موهبت ویژه‌ای به آنها اعطا کرده است که در نتیجه از گناه، خطا و نسیان، مصون می‌شوند. این موهبت علاوه بر اینکه پاداشی برای معصومین است، وسیله‌ای برای هدایت سایر انسان‌ها به شمار می‌رود. این بخش از دعای ندبه نیز به همین مطلب اشاره دارد: «الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ... بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَزِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ»[۳۱].[۳۲].[۳۳]

پانویس

  1. تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الى نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۳۶۵.
  2. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
  3. «و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  4. المیزان، ج۵، ص۷۸-۸۰؛ ج۱۱، ص۱۶۰-۱۶۴؛ الالهیات، ج۳، ص۱۵۹-۱۶۳؛ سید محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۲۵۹.
  5. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
  6. گوهر مراد، ص۳۷۹؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۰-۳۱.
  7. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.
  8. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم.».. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  9. «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  10. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  11. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  12. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  13. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷-۱۹۹۸.
  14. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷-۱۹۹۸.
  15. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  16. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
  17. تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الى نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۳۶۵.
  18. «و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  19. المیزان، ج۵، ص۷۸-۸۰؛ ج۱۱، ص۱۶۰-۱۶۴؛ الالهیات، ج۳، ص۱۵۹-۱۶۳؛ سید محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۲۵۹.
  20. گوهر مراد، ص۳۷۹؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۰-۳۱.
  21. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.
  22. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم.».. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  23. «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  24. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  25. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  26. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  27. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷-۱۹۹۸.
  28. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷-۱۹۹۸.
  29. میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۶-۱۹۹۷.
  30. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
  31. مفاتیح الجنان.
  32. مصنفات شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ج ۵، ص ۱۲۹ـ۱۲۸.
  33. ر. ک: یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۶۸ـ۶۶.