بشیر بن خصاصیه سدوسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در نسبش اختلاف است. برخی نام پدرش را «مَعبد» یا «نَذیر بن معبد» گفته‌اند و برخی به تصحیف به جای نذیر، یزید یا «بدیر» نوشته‌اند[۱]. وی به «ابن‌الخَصاصیه» مشهور است و به همین نام شناخته می‌شود، اما در اینکه «خصاصیه»، که بشیر منسوب به اوست، کیست، اختلاف است. ابن عبدالبر[۲] و ابن اثیر[۳] خَصاصیه را نام مادر وی دانسته‌اند و برخی دیگر مانند ابن کلبی[۴] خَصاصیه را نام مادر ضَبَاری بن سدوس، جد اعلای بشیر دانسته‌اند که این نظر درست است[۵]؛ زیرا خَصاصیه نام یک جد جاهلی بود که فرزندانش بدو نامیده می‌شدند[۶]. نام اصلی «خَصاصیه» نیز «کبشه» یا «ماریه» دانسته شده است[۷].

او از شاخه سدوس بن شیبان، از قبیله بکر بن وائل و از ربیعه است[۸]. بشیر همراه وفد بکر بن وائل در سال دهم خدمت رسول خدا (ص) آمد[۹]. بنابراین، وی از بزرگان طایفه خود بوده است. پیامبر شهادت به رسالت و پایبندی به روزه رمضان، حج خانه خدا، پرداخت زکات و جهاد در راه خدا را شرط بیعت ذکر کرد. بشیر پرداخت زکات را به دلیل مال اندکش و نیاز به آن، و جهاد را به علت ترسش نپذیرفت. رسول خدا (ص) فرمود: بدون صدقه و جهاد با چه چیزی وارد بهشت خواهی شد؟ در این وقت بشیر با رسول خدا (ص) بر تمام موارد بیعت کرد[۱۰].

رسول خدا (ص) نام وی را که «زَحم» بود به «بشیر» تغییر داد[۱۱]، ابن حجر[۱۲] گمان کرده نام وی «نُذَیر» (به تصغیر) بوده[۱۳] که پیامبر آن را تغییر داده است، اما این صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا معنای این واژه برخلاف «زَحم»، ناپسند نبود که رسول خدا (ص) تمایل به تغییر آن داشته باشد. بشیر مدتی را در مدینه ماند و چون هدایایی برای حضرت می‌رسید، وی نیز از آن استفاده می‌کرد[۱۴]. ماندگاری وی در مدینه و دوری از وطن، موجب اندوه بشیر شده بود، اما رسول خدا (ص) وی را با این نکته دلداری داد که از میان قومش، فقط او توفیق اسلام یافته بود[۱۵] بشیر از حضرت خواست دعا کند مرگش، پیش از ایشان فرارسد. رسول خدا (ص) آن را نپذیرفت و فرمود چنین دعایی را برای کسی نخواهد کرد[۱۶].

بشیر بن خصاصیه نقل می‌کند که یک بار همراه رسول خدا (ص) به قبرستان رفت. آن حضرت چون فردی را دید که با کفش میان قبرها راه می‌رفت، او را از این کار بازداشت[۱۷]. این حدیث، مستند فقه‌ای سنی برای استحباب کندن کفش هنگام ورود به قبرستان قرار گفته است[۱۸].

بشیر پس از رسول خدا (ص) در فتوحات به همراه خالد بن ولید شرکت کرد و در صلح خالد با اهل حیره، به عنوان یکی از شاهدان صلح‌نامه بود[۱۹] و خود کارگزاری منطقه نهرین (منطقه‌ای از سواد عراق) را پذیرفت و در بانبو را (منطقه‌ای از حیره)، مستقر شد[۲۰]. هنگامی که خالد به دستور ابوبکر از حیره بازمی‌گشت، نیمی از سپاه را که صحابه جزء آن بودند، با خود همراه کرد و نیم دیگر را به مثنی بن حارثه داد. مثنی به این تقسیم رضایت نداد و از خاند خواست شماری از صحابه را برای وی بگذارد. خالد شماری از اصحاب پیامبر، از جمله بشیر بن خصاصیه را به مثنی سپرد[۲۱].

بشیر در ادامه فتوحات ایران نیز حضور داشت و مسئولیت‌هایی پذیرفت. هنگامی که مثنی برای کسب خبر از ابوبکر به مدینه رفت، بشیر را جانشین خود قرار داد[۲۲]. بشیر در حیره فرمانده سپاه مسلمانان شد[۲۳] و پس از آنکه مئنی از سفر بازگشت و در مناطق دیگر عملیات را رهبری می‌کرد، بشیر گزارش‌های حیره را برای او می‌فرستاد[۲۴]. وی در جنگ بُوَیب (سال سیزدهم) فرماندهی بخشی از سپاه مثنی را عهده‌دار شد[۲۵] و پس از اینکه مثنی به دلیل جراحات «یوم جسر» در آستانه نبرد قادسیه درگذشت، بشیر جانشین وی شد[۲۶]. بشیر بن خصاصیه همچنین پس از پیروزی در جنگ مدائن (سال شانزدهم)، خمس غنایم را برای دولت مدینه برد [۲۷]. او همچنین در نبرد نهاوند (سال ۲۱) شرکت کرد و از جمله کسانی بود که برای نعمان بن مقرن، فرمانده سپاه چادر و خیمه برپا ساخت[۲۸].

پس از این تاریخ اطلاع دیگری از بشیر در دست نیست. برخی او را ساکن کوفه و عده‌ای ساکن بصره دانسته‌اند. ابن سعد[۲۹] شرح حال او را در دو جا آورده؛ یک بار در صحابه ساکن کوفه و بار دیگر در صحابه ساکن بصره[۳۰] نویسندگان بعدی نیز وی را گاه ساکن کوفه[۳۱] و گاه ساکن بصره گفته‌اند[۳۲] که می‌تواند شاهدی بر سکونت وی در هر دو شهر در برهه‌های گوناگون باشد.

روایات به جا مانده از وی تنها از رسول خدا (ص) است[۳۳]. با این حال، طوسی[۳۴] او را از راویان و اصحاب امام علی (ع) شمرده است، اما هیچ گزارشی در تأیید آن وجود ندارد. بشیر بن نُهَیک و جُرَیّ بن کُلَیب از جمله راویان روایات اویند[۳۵]. جَهدَمَه همسر وی نیز روایاتی از او نقل کرده است[۳۶][۳۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۴۴؛ اختلاف در نسب وی را بنگرید: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۶.
  2. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۳.
  3. ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۶.
  4. ابن کلبی، ص۵۲۷.
  5. ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۴۱۱.
  6. زرکلی، ج۵، ص۲۵۵.
  7. خلیفة بن خیاط، ص۱۲۰.
  8. ابن کلبی، ص۵۲۷؛ ابن درید، ص۳۵۲؛ ابن حزم، ص۳۱۸.
  9. ابن سعد، ج۱، ص۲۳۹.
  10. ابونعیم، ج۱، ص۴۰۱؛ حاکم نیشابوری، ج۲، ص۸۰؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۶.
  11. ابن سعد، ج۷، ص۳۹.
  12. الاصابه، ج۶، ص۳۳۵.
  13. در طوسی، ص۵۸ بریر.
  14. ابن عساکر، ج۱۰، ص۳۰۵.
  15. ابونعیم، ج۱، ص۴۰۲.
  16. ابونعیم، ج۱، ص۴۰۲.
  17. احمد بن حنبل، ج۵، ص۸۳؛ ابن ابی شیبه، ج۳، ص۲۶۹؛ نسائی، ج۴، ص۹۶.
  18. ابن قدامه، ج۲، ص۴۲۳.
  19. طبری، ج۳، ص۳۷۱.
  20. طبری، ج۳، ص۳۶۹؛ یاقوت حموی، ج۱، ص۳۳۱.
  21. طبری، ج۳، ص۴۱۱.
  22. ابن جوزی، ج۴، ص۱۲۴.
  23. طبری، ج۳، ص۳۷۲ و ۴۷۲.
  24. طبری، ج۳، ص۳۶۱ و ۳۶۳.
  25. طبری، ج۳، ص۴۶۵.
  26. طبری، ج۳، ص۴۸۶.
  27. طبری، ج۴، ص۲۲.
  28. طبری، ج۴، ص۱۲۹.
  29. ابن سعد، ج۶، ص۱۲۰.
  30. ابن سعد، ج۷، ص۳۹.
  31. طوسی، ص۲۸.
  32. ابونعیم، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن عساکر، ج۱۰، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۶.
  33. مزی، ج۴، ص۱۷۶.
  34. طوسی، ص۵۸.
  35. ابونعیم، ج۱، ص۴۰۰؛ مزی، ۴، ص۱۷۶.
  36. ابن درید، ص۵۵۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۴.
  37. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «بشیر بن حارث انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۴۶-۲۴۷.