جابر بن عبدالله انصاری در معارف و سیره حسینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جابر بن عبدالله انصاری از بزرگان شیعه است که پس از شهادت امام حسین (ع) در اوّلین اربعین به همراه عطیِه به زیارت کربلا آمد و بر تربت آن امام شهید، سخنان سوزناک و شوق‌انگیزی بر زبان آورد.

مقدمه

جابر و عطیّه، که هر دو از بزرگان شیعه بودند، پس از شهادت امام حسین (ع) در اوّلین اربعین به زیارت کربلا آمدند. جابر بن عبد الله، پانزده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد. از طایفه خزرجیان بود. او و پدرش عبدالله بن حرام از پیشتازان اسلام بودند. پدرش در جنگ احد به شهادت رسید. جابر از مسلمانان پیش از هجرت و از اصحاب با فضیلت رسول خدا (ص) بود که در ۱۹ غزوه، از جمله جنگ بدر در رکاب پیامبر (ص) حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب علی (ع) جنگید[۱]. این محدّث بزرگ شیعه در اواخر عمر نابینا شده بود و با همان حال، همراه عطیّه عوفی به زیارت کربلا آمد، در فرات غسل کرد و خود را معطر ساخت و به‌طرف قبر سید الشهدا رفت و بر تربت آن امام شهید، سخنان سوزناک و شوق‌انگیزی بر زبان آورد: حَبِيبٌ لاَ يُجِيبُ حَبِيبَهُ...، سپس رو به اطراف قبر کرد و به شهدای دیگر سلام داد و در بازگشت، سخنانی به عطیّه گفت، از جمله: أَحْبِبْ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً...[۲]. دوست‌دار “آل محمّد” را دوست بدار و دشمن آل محمّد را دشمن بدار تا وقتی که با آل محمّد دشمنی می‌‌کنند، هر چند اهل روزه و نماز باشند.

وی در کوچه‌های مدینه دنبال امام محمد باقر (ع) می‌گشت. وقتی خدمت آن حضرت رسید، سلام رسول خدا را به او رساند. آخرین فردی بود که از حاضران در “پیمان عقبه” بود و تا آن هنگام زنده مانده بود. بدن او را به جرم دوستی اهل بیت، در زمان حجّاج داغ نهادند[۳]. جابر در سال ۷۸ هجری، در ایّام عبد الملک مروان، در سنّ نود و چند سالگی در حالی که نابینا بود از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. سفینة البحار، ج ۱، ص ۱۴۱.
  2. بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰ و ج ۹۸، ص ۱۹۵.
  3. الغدیر، ج ۱، ص ۲۱.
  4. مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۱۵ و الغدیر ج ۱، ص ۲۱. درباره زندگی وی، از جمله ر. ک: «جابر بن عبد الله انصاری، پاسدار حکومت صالحان» از: محمدی اشتهاردی.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۱۳۸.