جابر بن یزید جعفی
آشنایی اجمالی
ابوعبدالله جابر بن یزید بن حرث بن عبد یغوث جعفی کوفی تابعی[۱] و از اصحاب امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق(ع) بود[۲] و از آن دو بزرگوار[۳] و نیز از محدثانی چون ابوطفیل و ابوضحی روایاتی نقل کرده است[۴]. افرادی چون شعبه[۵]، ثوری [۶]، اسرائیل[۷] و دیگران از وی حدیث شنیده و روایت کردهاند.
پیشوای مفسران است و تفسیر را از امام باقر(ع) فرا گرفت[۸]. جابر، محدثی امامی[۹] مورد اعتماد[۱۰]، راستگو و با ورع[۱۱] بود و امام صادق(ع) او را مدح کرده و دربارهاش دعا فرموده است[۱۲]. او یکی از چهار نفری است که علم ائمه(ع) به آنها سپرده شده است[۱۳]. جراح بن ملیح میگوید که از جابر شنیدم، میگفت هفتاد هزار حدیث از امام صادق(ع) در حفظ دارد[۱۴]. او را حامل اسرار علوم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دانستهاند؛ گاهی سخنانی بیان میداشت که عقول مردم تاب شنیدن آن را نداشت[۱۵]. برخی از رجالیون اهل سنت وی را فردی ضعیف و غیر قابل اعتماد شمردهاند[۱۶] که ناشی از تشیع و تأثیرگذاری عظیم اوست.
جابر جعفی دارای آثار متعددی بوده که عبارتاند از: کتابهای التفسیر، مقتل امیرالمؤمنین (ع)، النوادر، مقتل الحسین،(ع)، الجمل، الصفین، النهروان، الفضائل و رسالة ابی جعفر الی اهل البصره.
جابر در زمان امام صادق(ع) در سال ۱۲۸ه بدرود حیات گفت[۱۷]. در تاریخ درگذشت وی اختلاف وجود دارد[۱۸].[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی
- رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی
پانویس
- ↑ ریحانة الادب، ج۱، ص۴۱۲.
- ↑ رجال النجاشی، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۱۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۸، ص۵۹.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۱۱.
- ↑ الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال، ۲، ص۴۷.
- ↑ ریحانة الادبج، ج۱، ص،۴۱۲.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۹۵.
- ↑ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال، ج۲، ص۴۷.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۴، ص۴۶۷.
- ↑ خلاصة الاقوال، ص۳۵.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۵.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۸۳.
- ↑ تحفة الاحباب، ص۴۰؛ تأسیس الشیعه، ص۲۸۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۴۵؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ رجال النجاشی، ج۱، ص۳۱۴ ـ ۳۱۶.
- ↑ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال، ج۲، ص۴۸؛ رجال الطوسی، ص۱۱۱؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۲۱۸؛ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۸۲.