جباریت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جبار، صیغه مبالغه از ماده «ج ب ر» به معنای عظمت همراه با اقتداری است که به چیرگی می‌تواند اختیار از دیگران سلب کند[۱]. صفت جبار درباره کسی به کار می‌رود که با استفاده از قدرت خویش بر دیگران حکم براند و بدانچه آنان رضایت ندارند، فرمان‌شان دهد. لازمه صفت جبار آن گاه که درباره آدمی به کار رود؛ تکبر، چیرگی، خشونت و خونریزی است. ماده جبر در حالت ثلاثی مجرد جَبَرَ یَجْبُرَ به معنای جبران است و در باب افعال "اَجْبَرَ یُجْبِرُ" به معنای اجبار و اکراه نمودن است. راغب اصفهانی ارتباط این دو معنا را چنین بیان می‌کند که فرمانروای جبار با خودرأیی خویش گویی می‌خواهد کاستی خود را جبران کند[۲].

در قرآن کریم صفت جبار نه مرتبه درباره آدمیان به کار رفته است. در این آیات، جبار با صفاتعَنِيد (لجوج، حق‌ناپذیر)، عَصِيّ (سرکش، نافرمانبر) و مُتَكَبِّر (خودبزرگ‌بین) همراه شده است. در یکی از این آیات، خداوند به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید که تو بر آدمیان جبار نیستی وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ [۳]. صفت جبار یک بار نیز درباره خداوند به کار رفته است: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۴].

در دعاهای معصومان این نکته را می‌‌توان درباره صفت جبار یافت: در دعایی که از امام رضا (ع) نقل شده، خداوند «جَبَّارُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ» خوانده شده است[۵]. این وصف یادآور این آیه است: فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ[۶].

در دعایی که از امام کاظم (ع) نقل شده، خداوند بدین‌گونه خوانده شده است: «جَبَّارٌ لَا يَظْلِمُ»، «فرمانفرمایی که ستم نمی‌کند»[۷]؛ این بیان یادآور آن است که جبار بودن خداوند از ستمگری به دور است. در دعای معروف به دعای ادریس نام جبار این گونه توضیح داده شده است: «يَا جَبَّارُ الْمُذَلِّلُ كُلَّ شَيْءٍ بِقَهْرِ»، «ای جباری که هر چیز را به چیرگی رام گرداند»[۸].

در قرآن کریم صفات کم شماری در ستایش به خداوند نسبت داده شده که این صفات برای آدمیان ذم و کاستی است؛ از آن جمله جبار و متکبر است. مفسران و متکلمان در بیان صفت جبار و توضیح این ابهام چند سخن گفته‌اند: طوسی، تصریح می‌کند که جبار و متکبر از آن رو برای آدمی، صفت مذمت است که او در جایگاهی نیست که به دیگران فرمان دهد و آنان را بر کاری اجبار کند و یا آنکه خویش را بزرگ بشمارد. ولی روا و شایسته است که خداوند فرمان دهد و تقدیر نماید و آفریده خویش را تدبیر کند و چون به واقع بزرگ و پراقتدار است، رواست که عظمت خویش را بنمایاند[۹]؛ بنابراین، صفات جبار و متکبر، قبح ذاتی ندارد، بلکه از آن رو که آدمی شایستگی این ویژگی‌ها را ندارد، برای وی صفت ذم است و چون درباره خداوند رواست، درباره او صفت مدح است. حسین بن حسن حلیمی، بر این باور است که چون خداوند آفریدگان را به فرمان خویش از عدم به وجود آورده است و در این کار اختیاری برای آفریدگان نیست، آفرینش خداوند مانند کردار فرمانروایی است که دیگران را بر انجام خواسته‌اش اجبار می‌کند[۱۰]. بر این اساس، صفت جبار درباره خداوند معنای حقیقی ندارد، بلکه از آن رو که آفرینشش مانند کردار جباران است، وی را جبار می‌خوانیم. عبدالرحمن محمد بغدادی، بر این باور است که جبار درباره خداوند بدان معنا است که هیچ کس بدو دست نیاید و بر او چیره نشود. در لغت عرب نیز به نخلی بسیار بلند که دست هیچ کس به خرمایش نرسد، جبار گویند[۱۱]. در نتیجه، جبار در توصیف خداوند معنای جبر و اکراه را در بر ندارد، بلکه به معنای والایی و برتری و مقهور نشدن است. ماده جبر به معنای جبران کاستی و فقر و درمان استخوان شکسته نیز می‌آید. برخی نام جبار را نیز به معنای جبران کننده کاستی‌ها و درمان کننده شکستگی‌ها دانسته‌اند. فخر رازی در شمار وجوه معانی جبار، این معنا را نخستین وجه قرار داده است[۱۲]. ابوالحسن ماوردی، این سخن را به بنیان‌گذار مکتب اعتزال، واصل بن عطاء، نسبت می‌دهد[۱۳]؛ برخی از مفسران معاصر نیز، این وجه را در معنای جبار ذکر نموده‌اند[۱۴].

لغت‌شناسان عرب بیان کرده‌اند که جبار از اجبار (باب افعال) گرفته شده است نه از جبر (ثلاثی مجرد)، بنابراین به معنای اجبارکننده است نه به معنای جبران کننده[۱۵]. بر اساس جستجویی که در ادعیه و روایات و شعر و نثر عرب شده، صفت جبار به معنای جبران کننده نیامده است. در قرآن کریم و سخنان معصومان نیز، صفت جبار همواره همراه با صفات عزیز و متکبر به کار می‌رود و این مطلب قرینه دیگری است بر این که جبار به معنای جبران کننده نیست.

مفسران و متکلمان جبراندیش، حقیقت امر را چنین می‌بیند که خداوند همگان را بر اراده و خواسته خویش اجبار و اکراه می‌کند، پس او به حقیقت جبار است و توصیف خداوند بدین وصف از آن رو که مطابق حقیقت است، رواست. محمد غزالی می‌نویسد: جبار هموست که اراده‌اش در همگان به گونه اجبار نافذ است[۱۶]. ابن تیمیه، جبار بودن خداوند را بدان معنا می‌داند که او در آدمیان اراده را می‌آفریند[۱۷]. ابوالقاسم قشیری در بیان بهره بنده از نام جبار می‌نویسد: اگر بنده بداند که جبار به معنای جبران و اصلاح کننده است، باید کارهایش را به خدا واگذارد و در هر حال بر او توکل کند و از هیچ کاستی و اختلالی بیم نداشته باشد. و اگر جبار به معنای اجبار کننده باشد، باید بداند که در سلطنت خداوند جز آنچه او بخواهد روی نخواهد داد و بدین گونه از سختی تفکر و دشواری تدبیر رهایی پیدا می‌کند[۱۸].

بی‌گمان این سخن با مبانی کلامی جبراندیشان مناسبت دارد و با باورهای عدلیه سازگار نیست. راغب اصفهانی، بدین نکته تصریح نموده که خدای تعالی از نظر اقتضای حکمت الهی، مردم را بر چیزهایی اجبار کرده است مثل اکراه ایشان بر مرض و مرگ و بعث[۱۹]. بنابراین، سخن جبراندیشان در معنای جبار کلیت ندارد. صفت جبار از آن رو که بر وقوع فعلی از خداوند و وجود نسبتی بین حق تعالی و بنده دلالت دارد، از صفات ثبوتی و فعلی به شمار می‌آید.

ملاصدرا می‌نویسد: عارفان که به نام‌های الهی دانا هستند به تحقیق دانسته‌اند که سبب وجود شر و اشرار؛ مانند کافران و شیاطین و فاسقان و دوزخ و دوزخیان، اسمای جلاله خداوند؛ مانند: «منتقم» و «جبار» و «قهار» است[۲۰]. وی همچنین می‌نویسد: از آن روی که فرشتگان مقرب، بر توجه و عبادت خداوند مجبورند یا آن‌که کاستی‌های آنان همواره جبران می‌شود، جهان آنان عالم جبروت نام دارد؛ زیرا آن عالم، صورت صفت جبار است[۲۱].

ابن عربی، بر این باور است که صفات جبروت، تکبر، عزت و عظمت تنها به حق، درباره خداوند صادق است. و هر بنده‌ای که این صفات را بر خود اظهار کند، مذمت می‌شود؛ زیرا صفتی را اظهار داشته است که حق وی نیست. وی در ادامه می‌نویسد: اگر عارفی در برابر جبار متکبری تواضع نمود در واقع در برابر آن صفت الهی که در آن فرد ظاهر شده، تواضع می‌نماید؛ نه در برابر آن فرد جبار![۲۲].[۲۳]

منابع

پانویس

  1. العین، ج۱، ص۴۷۸.
  2. مفردات، ص۱۸۳.
  3. «و تو بر آنان چیره نیستی» سوره ق، آیه ۴۵.
  4. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ‌منش؛ پاکا که خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  5. مفتاح الفلاح، ص۹۴.
  6. «و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.
  7. مهج الدعوات، ص۲۶۸.
  8. بحارالانوار، ج۹۵، ص۹۸.
  9. التبیان، ج۹، ص۵۷۳.
  10. الاسماء و الصفات، ص۵۹.
  11. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۳۱۴.
  12. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۳۱۴.
  13. النکت و العیون، ج۴، ص۲۵۹.
  14. المیزان، ج۱۹، ص۲۵۶.
  15. لسان العرب، ج۴، ۱۱۳؛ تاج العروس، باب الراء، ماده جبر.
  16. المقصد الاسنی، ج۱، ص۷۴.
  17. مجموع فتاوی، ج۴، ص۱۹۷.
  18. شرح اسماء الحسنی، قشیری، ص۱۷۰- ۱۷۳.
  19. ترجمه مفردات، ج۱، ص۳۷۶.
  20. الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۳۸۴.
  21. المبدأ و المعاد، ص۱۲۵.
  22. الفتوحات، ج۲، ص۵۰۰.
  23. سلطانی، محمد، مقاله «جبار»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۵۸۳-۵۸۵.