جراح مدائنی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

جراح المدائنی[۱] در چهار سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی و من لا یحضره الفقیه واقع شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِSفِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا[۲] قَالَ الرَّجُلُ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ لَا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا يَطْلُبُ تَزْكِيَةَ النَّاسِ- يَشْتَهِي أَنْ يُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِي أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَيْراً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً»[۳].[۴]

شرح حال راوی

جراح[۵] المدائنی از راویان امامی است که در کتب رجال شیعه عنوان، و در اسناد شماری از روایات واقع گردیده است؛ گاه با همین عنوان و گاه با عنوان جراح بی‌وصف المدائنی[۶]. وی دارای یک اثر علمی حدیثی بوده که گروهی از راویان، از جمله نضر بن سوید، آن را روایت کرده‌اند.

نجاشی از اثر علمی جراح المدائنی با تعبیر "له کتاب" یاد کرده[۷]؛ اما شگفتا که شیخ طوسی در الفهرست از راوی یاد نکرده است، با اینکه موضوع کتابش یاد کرد راویان صاحب اثر است.

یادآوری دو نکته:

  1. در رجال نجاشی، نضر بن سوید از راویان کتاب جراح المدائنی معرفی شده[۸]؛ ولی در اسناد روایات، در تمام موارد، نضر بن سوید با واسطه قاسم بن سلیمان از جراح المدائنی روایت کرده[۹]؛ نیز در مشیخه شیخ صدوق[۱۰] فقط در یک سند بی‌واسطه از جراح المدائنی روایت کرده است[۱۱]، ازاین‌رو استظهار می‌شود که در طریق نجاشی و در این سند، قاسم بن سلیمان از قلم افتاده است.
  2. نجاشی نوشته است: له كتاب يرويه عنه جماعه[۱۲] درحالی‌که در اسناد روایات، جز قاسم بن سلیمان، راوی دیگری از جراح المدائنی نقل نکرده است.[۱۳]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات جراح المدائنی ناشناخته است؛ ولی برقی وی را از اصحاب امام صادقS و شیخ طوسی از اصحاب امام صادق و امام باقر(ع) به شمار آورده[۱۴] و در اسناد روایات، فراوان از امام صادقS و در یک مورد از امام باقرS روایت کرده است[۱۵].

آیت الله بروجردی او را از راویان طبقه پنجم به شمار آورده است[۱۶].[۱۷]

مذهب راوی

جراح مدائنی از راویان امامی است؛ زیرا در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد، عنوان شده است و مضامین روایاتش نیز آن را تأیید می‌کنند.

ابن حجر عسقلانی نیز وی را از رجال شیعه به شمار آورده است[۱۸].[۱۹]

جایگاه حدیثی راوی

از رجالیان قدماء، تنها نجاشی از راوی یاد کرده؛ ولی به جرح و تعدیل وی نپرداخته، بلکه به عبارت "له كتاب يرويه عنه جماعة" بسنده کرده است. براین اساس، رجالیان متأخر درباره جایگاه حدیثی راوی آرای متفاوتی دارند:

  1. ابن داوود نام راوی را در بخش یکم کتاب خود که به راویان ثقه و مهمل اختصاص دارد، ذکر کرده و او را از راویان مهمل به شمار آورده است[۲۰] و قدماء به روایات راویان مهمل مانند روایات راویان ثقه عمل می‌کردند.
  2. صاحب مدارک: إن جراح المدائنی لم یوثق[۲۱].
  3. شیخ بهایی: ... رویناها عن القسم بن سلیمان، عن جراح المدائنی و کل منهما فی کتب الرجال مهمل غیر موثق[۲۲].
  4. صاحب الحاوی: ضعیف[۲۳].
  5. علامه مجلسی: مجهول[۲۴].
  6. وحید بهبهانی: ممدوح[۲۵] لأن للصدوق طریقا إلیه، و لعله کثیر الروایة، و روایاته متلقاة بالقبول؛ و یؤیده قول النجاشی: یرویه عنه جماعة، منهم النضر بن سوید[۲۶].
  7. صاحب إتقان المقال: من الحسان[۲۷].
  8. مامقانی: إن عد روايات الرجل من الحسان غير بعيد[۲۸]. 
  9. آیت‌الله خویی پس از نقل روایتی که در سندش قاسم بن سلیمان و جراح المدائنی واقع شده، نوشته است: لضعف سندها من جهة قاسم بن سليمان و جراح المدائني[۲۹].
  10. نمازی: و هذا من صواحب الأصول المعتمدة التي استخرج الصدوق منها أحاديث كتابه الفقيه، و طريق الصدوق إليه صحيح[۳۰].
  11. خواجوئی: پس از نقل روایتی که در سندش جراح المدائنی واقع شده، نوشته است: و هو أيضاً إمامي المذهب، من أصحاب الباقر و الصادق(ع)، لم يقدح فيه أحد، و له كتاب يرويه عنه جماعة... (قيل) و من المدح كون الرجل راويا عن أحد منهم(ع)، و مذكورا في جملة أصحابه، و منه كونه صاحب أصل أو كتاب، و لذلك تري أئمة الرجال يذكرون الرجل و يعدون له كذا و كذا كتبا، فلو لم يكن كون الرجل صاحب أصل أو كتاب، مع عدم التصريح بذم فيه مدحا كليا معتبرا عندهم، لكان ذكر ما ذكروا في محل العبث. قال: و كذا من المدح أن يكون الرجل راويا عن معتبر، أو يروي عن المعتبر. أقول: كل ذلك قد جمع في جراح المدائني، و بعضه في القاسم بن سليمان فهما ممدوحان مدحا كليا معتبر؛ و قال ملا مراد التفرشي[۳۱] في تعليقاته علي مشيخة التهذيب: و ظني أن من تحقق كونه من أهل المعرفة، و لم يقدح فيه أحد، و أكثر العلماء الرواية عنه، يظن صدقه في الرواية ظنا غالبا، و إنه لا يكذب علي الأئمة(ع)، و هذا القدر كاف في وجوب العمل بروايته، و لا يحتاج إلي أن يظن عدالته، بل يكفي أن لا يظن فسقه، لاستلزامه ظن وجوب التثبت في خبره، إلي آخر ما أفاده هناك[۳۲].

در جای دیگری بعد از نقل روایتی که در سندش قاسم بن سلیمان و جراح المدائنی قرار گرفته، نوشته است: وذلك إن ابن سليمان هذا و المدائني ذاك إماميان لا قدح فيهما، و لكل كتاب يرويه عنه جماعة، منهم النضر بن سويد و قد قال بعض مهرة الفن: إن من المدح كون الرجل صاحب كتاب في الأمور الدينية و ما قرب منه[۳۳].[۳۴]

بررسی

گرچه توثیق خاصی درباره جراح المدائنی نرسیده است؛ از تجمیع قرائن می‌‌توان وثاقت یا دست کم حسن حال او را استظهار کرد؛ برخی قرائن:

  1. امامی بودن راوی و عدم قدح و ذم وی.
  2. صاحب کتاب بودن راوی و اعتماد اصحاب ائمه(ع) به کتاب وی (یرویه عنه جماعة).
  3. قرار گرفتن نام راوی در سند روایت کتاب کامل الزیارات[۳۵].
  4. عبارت سید ابن طاووس در کتاب اقبال: فصل فيما نذكره من صفات كمال الصوم من طريق الأخبار: رؤيت ذلك عن جماعة من الشيوخ المعتبرين إلي جماعة من العلماء الماضين و أنا أذكر لفظ محمد بن يعقوب الكليني رضي الله عنه و عنهم أجمعين فقال بإسناده في كتاب الصوم من كتاب الكافي إلي محمد بن مسلم قال قال أبو عبدالله:...، و بإسناد محمد بن يعقوب في كتابه إلي جراح المدائني عن أبي عبدالله قال: إن الصيام ليس من الطعام و الشراب وحده،...[۳۶].

عبارت العلماء الماضین افزون بر تشیع راوی، نشانه اعتبار وی و روایت او نیز خواهد بود.[۳۷]

اتحاد یا عدم اتحاد مدائنی با مدنی

در رجال شیخ طوسی غیر از جراح المدائنی شخص دیگری با عنوان جراح بن عبدالله المدنی در اصحاب امام صادقS عنوان شده است[۳۸].

در میان رجالیان ابن حجر عسقلانی و سید ابطحی به اتحاد این دو عنوان معتقد شدند. ابن حجر عسقلانی از رجالیان سنی نوشته است: جراح بن عبدالله المدايني، ذكره الطوسي و ابن النجاشي في رجال الشيعة، و له تصنيف يروي فيه عن جعفر الصادق - رحمه الله تعالی -؛ رواه عنه النضر بن سويد[۳۹].

یادآوری می‌شود در رجال شیخ طوسی دو تن با عنوان «جراح المدائنی» و «جراح بن عبدالله المدنی» عنوان؛ ولی در رجال نجاشی تنها «جراح المدائنی» ذکر شده و از دومی نام برده نشده که ابن حجر آن را به رجال نجاشی نسبت داده است. به هر روی، از عبارت ابن حجر برداشت می‌شود که وی معتقد به اتحاد این دو عنوان است.

سید ابطحی در ترجمه جراح المدائنی نوشته است: ذكرناه في (الأنساب)، و في أبيه عبدالله، و في (طبقات أصحاب الباقر و الصادق(ع))... و قال ابن حجر العسقلاني: جراح بن عبدالله المدائني، ذكره الطوسي، و ابن النجاشي في رجال الشيعة؛ و له تصنيف، يروي فيه عن جعفر الصادق، رواه عنه النضر بن سويد؛ أقول: روي عن أبي جعفرS أيضا، كما في الكافي، ذكرناه في (طبقات أصحابه(ع))، كما روي كثيرا عن أبي عبداللهS روي عنه الكليني و الشيخ و الصدوق في كتبهم، و البرقي في المحاسن، و غيرهم في كتبهم، أوردناها في (طبقات أصحابهS)[۴۰].

از این کلام، اتحاد دو عنوان به خوبی فهمیده می‌شود.[۴۱]

بررسی

جراح المدائنی، هم در کتب رجال عنوان شده، هم در اسناد روایات؛ ولی «جراح بن عبدالله المدنی» تنها در رجال شیخ طوسی ذکر شده و در اسناد روایات مشاهده نشده است.

در بعضی اسناد جراح بن عبدالله بی‌وصف المدنی واقع شده که با یک واسطه از امام علیS روایت می‌کند [۴۲] و نمی‌تواند با جراح بن عبدالله المدنی متحد باشد؛ زیرا وی از اصحاب امام صادقS شمرده شده و از جهت طبقه اختلاف دارند.

بر اتحاد جراح المدائنی با جراح بن عبدالله المدنی دلیل قانع کننده‌ای یافت نشده، جز اینکه هر دو از اصحاب امام صادقS شمرده شده‌اند و از جهت طبقه یکسان هستند و این مقدار در اثبات اتحاد دو عنوان سودمند نیست.[۴۳]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۷؛ رجال النجاشی، ص۱۳۰، ش۳۳۵؛ رجال الطوسی، ص۱۲۹، (ش ۱۳۲۱) و ص۱۷۹، (ش ۲۱۴۲)؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۱، ش٢٩٢؛ إیضاح الإشتباه، ص۱۳۵، ش۱۴۶؛ منهج المقال (تعلیقة الوحید)، ج۳، ص۱۷۸، (ش ۱۰۰۰) و پانوشت ص۱۷۸، (ش ۳۲۷)؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۳۳، ش۹۲۲؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۱۹؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۴۷، ش۱۱۶۲؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۲۴، ش۸۸؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۲۴، ش۵۲۴؛ عدة الرجال، ج۲، ص۱۰۹؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۲۱، ش۳۴۵۶؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۳۶؛ بهجة الآمال، ج۱، ص۴۴۹؛ ج۷، ص۷۰۳؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۶۸؛ تنقیح المقال، ج۱۴، ص۲۸۸، ش۳۶۹۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۵۹، ش۲۰۸۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۲، (ش ۲۴۵۷) و ص۱۲۴، (ش ۲۴۶۱)؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۷۷، ش۱۳۸۱. ب منابع سنی: لسان المیزان، ج۲، ص۹۹.
  2. بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۱۸۱ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴، ح۴: ...، عن أبی عبداللهS.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 400-401.
  5. بالجیم و الراء المشددة و الحاء المهملة.
  6. تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۳۱، ح۵۷۶: عن النضر بن سوید، عن القاسم بن سلیمان، عن جراح، عن أبی عبداللهS...؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴، ح۲۰۱: عن القاسم بن سلیمان، عن جراح، عن الصادقS....
  7. رجال النجاشی، ص۱۳۰، ش۳۳۵.
  8. رجال النجاشی، ص۱۳۰، ش۳۳۵: له کتاب، یرویه عنه جماعة، منهم النضر بن سوید.
  9. ر.ک، الکافی، ج۲، ص۲۹۳، (ح ۴)، ص۳۰۶، (ح ۲) و ص۵۳۸، (ح ۱۱)؛ و....
  10. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۳۷: و ما کان فیه عن جراح المدائنی فقد رؤیته عن أبی عن سعد ابن عبدالله، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن القاسم بن سلیمان، عن جراح المدائنی.
  11. الکافی، ج۴، ص۱۶۸، ح۲: ... عن النضر بن سوید، عن جراح المدائنی، عن أبی عبداللهS...؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۳۸، ح۳۱۰. (به نقل از الکافی).
  12. رجال النجاشی، ص۱۳۰، ش۳۳۵.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 401-402.
  14. رجال البرقی، ص۴۷؛ رجال الطوسی، ص۱۲۹، (ش ۱۳۲۱) و ص۱۷۹، (ش ۲۱۴۲).
  15. الکافی، ج۶، ص۴۴۷، ح۶: «... عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍS قَالَ: إِنَّا نَلْبَسُ الْمُعَصْفَرَاتِ وَ الْمُضَرَّجَاتِ».
  16. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۸۵.
  17. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 402-403.
  18. لسان المیزان، ج۲، ص۹۹: ذکره الطوسی و ابن النجاشی فی رجال الشیعة.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 403.
  20. الرجال (ابن داود) ص۸۱، ش۲۹۲.
  21. مدارک الأحکام، ج۳، ص۱۸۰.
  22. حبل المتین، ص۱۸۴.
  23. حاوی الأقوال (مخطوط)، ج۳، ص۳۶۶.
  24. الوجیزة فی الرجال، ص۲۲۴، ش۸۸.
  25. به گزارش از علامه مجلسی: و عده خالی ممدوحا. نکته: علامه مجلسی در بررسی طریق شیخ صدوق به راویان در مشیخه من لا یحضره الفقیه نوشته است: و إلی جراح المداینی، م، م ر ح. (الوجیزة فی الرجال، ص۲۲۴، ش۸۸). حرف میم که بی‌فاصله بعد از نام راوی آمده، نشانه مکانت و جایگاه طریق صدوق به این راویست و میم دوم، رمز مجهول بودن راوی، حرف ر به معنی تردید و حرف ح به معنی ممدوح بودن راوی است، بنابراین علامت م ر ح یعنی این راوی مردد است میان مجهول بودن که دیگران معتقد شدند و ممدوح بودن که رأی خود مصنف کتاب است. براین اساس، هیچ تنافی میان آنچه در الوجیزه آمده، با آنچه وحید بهبهانی از علامه مجلسی نقل کرده نیست. (تنقیح المقال، ج۱۴، ص۲۹۰: و ینافیه نقل الوحید عنه، عده فی الممدوحین؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۲۴ پس از نقل عبارت وحید بهبهانی: أقول: الذی فی الوجیزة: جراح مجهول).
  26. منهج المقال (تعلیقة الوحید)، ج۳، ص۱۷۸، ش۳۲۷.
  27. إتقان المقال، ص۱۶۹-۱۷۰.
  28. تنقیح المقال، ج۱۴، ص۲۹۰، ش۳۶۹۷.
  29. موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۲، ص۳۶۲.
  30. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۲، ش۲۴۵۷.
  31. مراد بن علی بن خان تفرشی (۹۶۵-۱۰۵۱) از فقهای شیعه و از شاگردان شیخ بهایی صاحب کتاب التعلیقة السجادیة ۲ جلد (حاشیه بر من لا یحضره الفقیه)؛ حل شبهة الإستلزام؛ حل شبهة لجذر الأصم (یا من لا یعلم جذر الأصم الا هو)؛ الوسیلة الرضویة (شرح علی لب الفرائد فی أصول الفقه)؛ الکریة؛ حاشیه بر مختلف الشیعه؛ مناقشات فقهیه و.... (ر.ک: جامع الرواه، ج۲، ص۲۲۳، ش۱۵۸۶؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱۱، ص۳۵۳، ش۳۵۵۴).
  32. الرسائل الفقهیه (خواجوئی)، ج۲، ص۳۲۹.
  33. الرسائل الفقهیه (خواجوئی)، ج۲، ص۳۹۴.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 403-406.
  35. کامل الزیارات، ص۳۲۲: «عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِS كَيْفَ التَّسْلِيمُ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ رَحِمَ اللَّهُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ الْمُسْتَأْخِرِينَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُونَ».
  36. إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۹۵.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 406-407.
  38. رجال الطوسی، ص۱۷۸، ش۲۱۲۵.
  39. لسان المیزان، ج۲، ص۹۹، ش۴۰۳.
  40. تهذیب المقال، ج۵، ص۱۲۵، ش۳۳۵.
  41. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 407-408.
  42. الکافی، ج۱، ص۳۴۶: «... عَنْ جَرَّاحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَافِعِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ فَبَيْنَا عَلِيٌّS جَالِسٌ إِذْ جَاءَ فَارِسٌ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّS وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ مَا لَكَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ لَمْ تُسَلِّمْ عَلَيَّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ بَلَى سَأُخْبِرُكَ عَنْ ذَلِكَ كُنْتُ إِذْ كُنْتَ عَلَى الْحَقِّ بِصِفِّينَ فَلَمَّا حَكَّمْتَ الْحَكَمَيْنِ بَرِئْتُ مِنْكَ وَ سَمَّيْتُكَ مُشْرِكاً فَأَصْبَحْتُ لَا أَدْرِي إِلَى أَيْنَ أَصْرِفُ وَلَايَتِي وَ اللَّهِ لَأَنْ أَعْرِفَ هُدَاكَ مِنْ ضَلَالَتِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّS ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ قِفْ مِنِّي قَرِيباً أُرِيكَ عَلَامَاتِ الْهُدَى مِنْ عَلَامَاتِ الضَّلَالَةِ فَوَقَفَ الرَّجُلُ قَرِيباً مِنْهُ...». تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۱۹، ش۴۵۲۸: ... نصر بن مزاحم، حدثنا عمر بن سعد، حدثنا جراح بن عبدالله، عن أبی سفیان رافع بن سلمة قال: کنت مع علی یوم النهروان فقال: أما و الله! لولا أن تدعوا العمل لنبأتکم بما قضی الله علی لسان نبیهa لمن قاتل هؤلاء القوم، مبصرا لضلالتهم، عارفا للنور الذی نحن علیه.
  43. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 409.