جمیل بن دراج در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جمیل بن درّاج[۱]؛ در سند ۵۸ روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب‌های الکافی، مجمع البیان، تفسیر العیاشی، من لا یحضره الفقیه، تفسیر القمی، المحاسن، معانی الأخبار، الخصال و التوحید شیخ صدوق آمده است؛ نمونه: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع)قَالَ: أَيُّمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلَّاهَا لِوَقْتِهَا فَلَيْسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِينَ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

جمیل[۴] بن درّاج[۵] مکنّی به «ابو علی» یا «ابو محمد»[۶] از راویان معروف و برجسته امامی است که در کتب رجالی قدماء، مانند رجال برقی، رجال کشی، رجال نجاشی، الفهرست و رجال شیخ طوسی از وی یاد شده و در اسناد و طرق فراوانی نیز واقع گردیده و احادیث فراوانی نقل کرده است.

وی دارای یک اثر علمی مستقل است که نجاشی با تعبیر له کتاب[۷] و شیخ طوسی با تعبیر له اصل[۸] از آن یاد، و بسیاری از مردم آن را از وی روایت کردند و دو اثر مشترک دارد؛ یکی مشترک التألیف با مرازم بن حکیم[۹] و دیگری مشترک التألیف با محمد بن حمران[۱۰].

وی افزون بر اینکه از جهت علمی از اصحاب اجماع و از فقهای بزرگ اصحاب امام صادق(ع) به شمار می‌آمده [۱۱] و مقام علمی بالایی داشته، از جهت معنوی، عبادت و سجده‌های طولانی نیز شهره بوده است[۱۲] و بر پایه بعضی روایات، جمیل بن درّاج از اصحاب سرّ ائمه(ع) بوده است[۱۳].

جمیل در تدریس نیز جایگاه خاصی داشته و مجلس درس ایشان دارای حلاوت خاصی بوده و شاگردان را مجذوب خود میکرده، چنانکه از عبارت ابن ابی عمیر که از محدثان جلیل القدر و از شاگردان برجسته جمیل بن درّاج است، این مطلب استفاده می‌شود که به استادش فرمود: ما أحسن محضرك وأزین مجلسك[۱۴].[۱۵]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت جمیل بن درّاج اطلاعی در دست نیست؛ اما تاریخ وفات وی بر پایه نقل نجاشی[۱۶] در زمان امام رضا(ع) بوده است. برقی[۱۷] و شیخ طوسی[۱۸] او را از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) به شمار آورده‌اند.

نجاشی به روایتش از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) تصریح کرده[۱۹] و شیخ طوسی در اصحاب امام کاظم(ع) نوشته است: روی عن أبی عبد الله(ع)[۲۰] و در اسناد روایات، فراوان از امام صادق(ع)[۲۱] و در بعضی اسناد از امام کاظم[۲۲] و امام باقر(ع)[۲۳] نیز روایت کرده است؛ ولی روایتی از ایشان از امام رضا(ع) یافت نشده است.

بر این اساس، استظهار می‌شود که جمیل بن درّاج در اوایل جوانی، امام باقر(ع) و در اواخر عمر، امام رضا(ع) را ادراک کرده و بیشترین دوره عمر خویش را در زمان امام صادق و امام کاظم(ع) گذرانده، از این رو از اصحاب این دو امام شمرده شده و عدم روایتش از امام رضا(ع) شاید بدان جهت بوده است که در اواخر عمر نابینا شده بود[۲۴].[۲۵]

استادان و شاگردان راوی

جمیل بن درّاج دارای استادان و شاگردان فراوانی بوده است. برخی کسانی که در اسناد روایات، جمیل بن درّاج از آنان نقل روایت کرده و از استادان حدیثی وی به شمار می‌روند، ولید بن صبیح، زرارة بن أعین، بکیر، حکم بن حکیم الصیرفی، ابان بن تغلب، ابو حمزه ثمالی، أبو الولید، فضیل بن یسار، مالک بن أعین، عمرو بن مروان، أبو اسامه[۲۶]، عبدالله بن مسکان، حسان بن أبی علی العجلی، سعید بن یسار، حکم بن أیمن، عمر بن مدرک أبی علی الطائی، عمرو بن شمر، کلیب بن معاویة الأسدی، محمد بن مسلم الثقفی، ابن الطیار، عبدالله بن عطاء، محمد بن مروان، معلّی بن خنیس، عمر بن أذینه و حمران بن أعین[۲۷] نام دارند.

افراد بسیاری نیز از وی روایت کردند که از شاگردانش شمرده می‌شوند؛ مانند عمر بن عبدالعزیز، ابن أبی عمیر، علی بن حدید، احمد بن محمد بن أبی نصر، محمد بن یحیی، حمزة بن عبد الله الجعفری، حسن بن محبوب، حجّال، یونس بن یعقوب[۲۸]، علی بن اسباط، فضالة بن ایوب، یونس بن عبدالرحمن، الوشاء، صالح بن عقبه، حسین بن هاشم، عبدالله بن مغیره[۲۹] و حرب بن سریج البصری[۳۰].[۳۱]

مذهب راوی

جمیل بن درّاج از راویان امامی است، بدان جهت در رجال نجاشی عنوان شده و صاحب کتاب معرفی شده است، گرچه پس از شهادت امام صادق(ع) مدتی دچار انحراف اعتقادی گردید و به جریان واقفی گروید، بر اثر معجزه‌ای که از امام رضا(ع) مشاهده کرد، در مسیر حق قرار گرفت[۳۲].[۳۳]

جایگاه حدیثی راوی

تردیدی در جلالت و وثاقت جمیل بن درّاج در نقل حدیث نیست و رجالیان در آن یکسان نظر دارند؛ نمونه‌ها:

نجاشی: "شیخنا و وجه الطائفة، ثقة"[۳۴].

شیخ طوسی: "له أصل و هو ثقة"[۳۵].

رجالیان پسین، مانند علامه حلّی، ابن داوود و... نیز به وثاقت جمیل بن درّاج تصریح کرده‌اند[۳۶] و در اسناد روایات، اجلای از اصحاب و راویان معروف مانند: ابن ابی عمیر، حسن بن محبوب، عبدالله بن مغیره، احمد بن محمد بن أبی نصر و حماد بن عثمان از ایشان روایت نموده‌اند.[۳۷]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال، البرقی، ص۴۱؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۵۱، (ش ۴۶۷ - ۴۶۹) و ص۳۷۵، (ش۷۰۵)؛ رجال النجاشی، ص۱۲۶، ش۳۲۸؛ رجال الطوسی ص۱۷۷، (ش ۲۱۰۱) و ص۳۳۳، (ش ۴۹۶۴)؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۱۴، ش۱۵۴؛ الرجال (ابن داود)، ص۹۲، ش۳۴۲؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۴، ش١؛ منهج المقال، ج۳، ص۲۵۵، ش۱۱۳۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۶۸، ش۱۰۴۵؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۶؛ ج۲، ص۵۰؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۶۵، ش۱۳۲۲؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۸، ش۳۹۹؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۳۸۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۸۸، ش۶۱۴؛ شعب المقال، ص۶۱، ش۱۵۱؛ تنقیح المقال، ج۱۶، ص۱۸۵، ش۴۱۸۷؛ أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۴۳، ج۴، ص۲۲۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۲۲، ش۲۳۷۰؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۷، ش۲۹۲۶؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۷۱۲، ش۱۵۸۰.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۲۷۳ به نقل از الکافی، ج۳، ص۲۷۰، ح۱۴.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 614.
  4. بالجیم، و المیم، و الیاء المثناة من تحت، و اللام وزان شریف. (تنقیح المقال (رحلی)، ج۱، ص۲۳۱، ش۱۹۶۷).
  5. بالدال غیر المعجمة و الراء المشددة، و الجیم. (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۴، ش۱)
  6. نجاشی کنیه جمیل بن دراج را ابو علی و به نقل از ابن فضال، ابو محمد دانسته است و علامه شوشتری، قول ابن فضال را ترجیح داده و نوشته است: ثم الظاهر أصحیة قول ابن فضال فی کون کنیته أبا محمد مما اختاره من کونها أبا علی لأقربیة عهد ابن فضال و أعرفیته؛ و إنما أبو علی کنیة جمیل بن عیاش الذی عده الشیخ فی رجاله فی أصحاب الصادق(ع) لا هذا. (قاموس الرجال، ج۲، ص۷۱۴، ش۱۵۸۰)
  7. رجال النجاشی، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ش۳۲۸.
  8. الفهرست (طوسی)، ص۱۱۴، ش۱۵۴.
  9. رجال النجاشی، ص۱۲۷، ش۳۲۸: و له کتاب اشترک هو و مرازم بن حکیم.
  10. رجال النجاشی، ص۱۲۷: له کتاب اشترک هو و محمد بن حمران فیه.
  11. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵: أجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح من هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقروا لهم بالفقه، من دون أولئک الستة الذین عددناهم و سمیناهم، ستة نفر: جمیل بن درّاج و عبد الله بن مسکان و عبدالله بن بکیر، و حماد بن عیسی و حماد بن عثمان، و أبان بن عثمان، قالوا و زعم أبو إسحاق الفقیه یعنی ثعلبة بن میمون: أن أفقه هؤلاء جمیل بن درّاج و هم أحداث أصحاب أبی عبدالله(ع).
  12. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۵۲، ش۴۶۹: نصر بن الصباح، قال: حدثنی الفضل بن شاذان، قال: دخلت علی محمد بن أبی عمیر، و هو ساجد فأطال السجود، فلما رفع رأسه ذکر له الفضل طول سجوده، فقال: کیف لو رأیت جمیل بن درّاج، ثم حدثه أنه دخل علی جمیل فوجده ساجدا فأطال السجود جدا، فلما رفع رأسه قال له محمد بن أبی عمیر: أطلت السجود! فقال: کیف لو رأیت معروف بن خرّبوذ.
  13. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۵۱، ش۴۶۸: «عن جمیل بن درّاج، عن أبی عبد الله(ع)، قال: قال لی: یا جمیل! لا تحدث أصحابنا بما لم یجمعوا علیه، فیکذبوک».
  14. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۳۴، ش۲۱۲: عن ابن أبی عمیر، قال قلت لجمیل بن درّاج: ما أحسن محضرک و أزین مجلسک! فقال إی و الله، ما کنّا حول زرارة بن أعین إلا بمنزلة الصبیان فی الکتّاب حول المعلم.
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 615-616.
  16. رجال النجاشی، ص۱۲۷، ش۳۲۸: عمی فی آخر عمره، و مات فی أیام الرضا(ع). بعضی نوشتند قبرش در طارمیه کنار دجله قرار دارد. (ر.ک: تنقیح المقال، ج۱۶، ص۱۹۵) و برخی در شهر کوت عراق دانستند: و قبره فی مدینة الکوت فی العراق، و قد أمر السید الحکیم بتجدیده، زرته بصحبة نجله السید محمد مهدی الحکیم. (فهرست التراث، ج۱، ص۲۱۳)
  17. رجال البرقی، ص۴۱.
  18. رجال الطوسی، ص۱۷۷، (ش ۲۱۰۱) و ص۳۳۳، (ش۴۹۶۴).
  19. رجال النجاشی، ص۱۲۶، ش۳۲۸: روی عن أبی عبدالله و أبی الحسن(ع).
  20. رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۶۴.
  21. ر.ک: المحاسن، ج۲، ص۳۲۰، (ح۵۷)، ص۴۱۴، (ح۱۶۴)، ص۴۲۲ - ۴۲۳، (ح۲۰۹) و...؛ الکافی، ج۱، ص۴۷، (ح۳)، ص۵۲، (ح۱۳) و....
  22. تأویل الآیات الباهره، ص۷۸۹، ح۷:... عن یونس بن یعقوب، عن جمیل بن درّاج قال: قلت لأبی الحسن(ع): أحدثهم بتفسیر جابر؟ قال: لا تحدث به السفلة فیذیعوه، أما تقرأ ﴿ان إلینا إیابهم * ثم إن علینا حسابهم (سوره غاشیه، آیات ۲۵ - ۲۶)...؛ البرهان، ج۵،، ۶۴۶، ح۱۱۵۷۸؛ الأربعین فی حب أمیر المؤمنین(ع)، ج۴، ص۳۷۰: قلت لأبی الحسن الرضا(ع) در حالی که در منبع اصلی و منابع دیگر، أبی الحسن بیوصف الرضا آمده که انصراف به امام کاظم(ع) دارد.
  23. أ. «مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ كَانَ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ». (الزهد، ص۷۱، ح۱۸۹) این روایت در الکافی نقل شده و در سندش جمیل به واسطه زراره آن را از امام باقر(ع) نقل کرده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ». (الکافی، ج۲، ص۴۴۰، ح۳) ب. «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: حَدُّ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ كُلِّ جَانِبٍ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ». (الکافی، ج۲، ص۶۶۹، ح۲) ج. چنانکه با تعبیر عن أحدهما نیز روایت کرده که مقصود امام باقر یا امام صادق(ع) است. (الکافی، ج۷، ص۲۵۶، ح۵: محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد بن عیسی عن علی بن حدید، عن جمیل بن درّاج و غیره، عن أحدهما(ع))
  24. رجال النجاشی: عمی فی آخر عمره.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 616-618.
  26. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۲۴۲ و ۳۴۲؛ ج۳، ص۶۰۲؛ ج۴، ص۳۹؛ ج۵، ص۵۷۵؛ ج۷، ص۴۳۱ و ۴۴۳، ج۹، ص۲۸۳؛ ج۱۰، ص۱۳۷، ج۱۳، ص۹۵ و ج۱۴، ص۱۳۶.
  27. المحاسن، ج۱، ص۱۴۵، (ح۴۹)، ص۱۴۷، (ح۵۴)، ص۱۵۶، (ح۸۶)، ص۱۶۵، (ح۱۲۰ و ۱۲۱)، ص۱۶۸، (ح ۱۳۰)، ص۱۷۴، (ح ۱۵۲) و ص۱۸۱، (ح ۱۷۵)؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۲، (ح ۱)؛ ج۲، ص۴۷۷، (ح ۴ و ۵)؛ ج۳، ص۳۹، (ح ۵)، ص۱۹۸، (ح۴) و ص۳۷۵، (ح۷).
  28. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۱۵ و ۳۵۳؛ ج۳، ص۵۹۹؛ ج۴، ص۳۹؛ ج۷، ص۴۳۱، ج۹، ص۲۸۳؛ ج۱۲، ص۳۵۵؛ ج۱۴، ص۲۶۱.
  29. المحاسن، ج۱، ص۲۷۷، (ح۳۹۳)، ص۲۸۱، (ح ۴۱۱)؛ ج۲، ص۳۳۳، (ح۱۰۰)، ص۳۵۵، (ح ۵۱)، ص۴۱۲، (ح۱۵۳) و ص۵۴۸، (ح ۸۷۵)؛ الکافی، ج۳، ص۵۸، ح۹.
  30. لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۴، ش۸۲۷: حرب بن سریج البصری؛ روی عن جمیل بن درّاج.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 618-619.
  32. الغیبه (طوسی)، ص۷۱: ما ظهر من المعجزات علی ید الرضا(ع) الدالة علی صحة إمامته، و هی مذکورة فی الکتب. و لأجلها رجع جماعة من القول بالوقف مثل: عبدالرحمن بن الحجاج، و رفاعة بن موسی، و یونس بن یعقوب و جمیل بن درّاج و حماد بن عیسی و غیرهم.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 619-620.
  34. رجال النجاشی، ص۱۲۶، ش۳۲۸.
  35. الفهرست (طوسی)، ص۱۱۴، ش۱۵۴.
  36. ر.ک: الرجال (ابن داود)، ص۹۲، ش۳۴۲؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۴، ح۱.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 620.