غضیف بن حارث سکونی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حارث بن غطیف سکونی)
غضیف بن حارث سکونی
تصویر قدیمی یمن
نام کاملغضیف بن حارث سکونی
جنسیتمرد
از قبیلهسکون
پسرعیاض بن غضیف بن حارث سکونی
محل زندگییمن
از اصحابپیامبر خاتم

آشنایی اجمالی

در کنیه او اختلاف نیست، ولی نامش را به اختلاف، غضیف بن حارث[۱]، ابن زُنیم سکونی[۲] یا ثمالی[۳]، حارث بن غطیف سکونی[۴]، عظیف بن الحارث، الحارث بن غضیف و عضیف بن حرث[۵] گفته‌اند، که گویا همه آنها تصحیف یا قلب یک نام است. با توجه به اینکه اغلب در منابع حدیثی از وی با نام غضیف بن حارث یاد می‌شود، باید نام صحیح او همین باشد؛ چنان که ابن اثیر[۶] و ابن حجر[۷] بر درست بودن آن تأکید کرده‌اند[۸].

نسبت قبیله‌ای و محل سکونتش را نیز به اختلاف گزارش کرده‌اند: سکونی[۹]، ازدی، کندی، یمانی و همدانی[۱۰]؛ چنان که ابن حبان وی را از اهل یمن دانسته است[۱۱]، ابن اثیر[۱۲] ضمن تأکید بر ثمالی بودنش، آورده که ثماله بطنی از آزد است نسبت شامی و حمصی بودن او نیز به دلیل زندگی در آنجاست. خلیفة بن خیاط[۱۳] و ذهبی[۱۴] او را حمصی و برخی دیگر به طور مطلق شامی دانسته‌اند[۱۵].

بسیاری از محدثان و سیره‌نویسان، ابواسماء را جزو کسانی دانسته‌اند که رسول خدا (ص) را دید و با تعبیر «له صحبه» از او یاد کرده‌اند[۱۶]. در مقابل، برخی او را تابعی می‌دانند[۱۷]. از ابواسماء روایتی در چگونگی نماز رسول خدا (ص) نقل شده است[۱۸]. نیز از او نقل شده که من خردسال بودم و نخل انصار را می‌کندم. پیامبر (ص) مرا دید. دست مبارکش را بر سرم کشید و فرمود: «خرمایی که از نخل می‌افتد بخور، ولی نخل ایشان را نکن»[۱۹].

روایت دیگر او، درباره بدعت گذاری در دین است[۲۰]. احادیث دیگری نیز به وی نسبت داده شده است[۲۱]. به موجب برخی نقل‌ها، خلیفه دوم وی را با تعبیر «جه جوان خوبی هستی!» ستوده بود[۲۲].

ابن سعد[۲۳] وی را در ردیف طبقه اول شامی‌ها قرار داده و از قول صفوان بن عمرو آورده است: هنگامی که بیماری ابواسماء شدت یافت، بزرگان «جند» نزد او حاضر شدند. وی خطاب به آنان گفت: کدام یک از شما سوره «یس» را تلاوت می‌کند؟ صالح بن شریح سکونی شروع به خواندن کرد. هنوز چهل آیه نخوانده بود (یا چون به آیه چهلم رسید) ابواسماء درگذشت[۲۴]. خلیفة بن خیاط[۲۵] نیز او را در طبقه اول از شامی‌ها قرار داده است. می‌گویند: وی در غیاب یا بیماری خالد بن یزید، به دستور وی با مردم نماز می‌خواند[۲۶].

ابواسماء راوی حدیث عمر، عایشه و ابوعبیده بود[۲۷] روایتش از عایشه چنین است که می‌گوید: از عایشه پرسیدم: آیا دیدی رسول خدا (ص) اول یا آخر شب غسل جنابت کند یا قرآن را بلند و آهسته تلاوت نماید، گفت: بلی[۲۸] می‌گویند از بلال و ابوذر نیز روایت کرده است[۲۹].

ابواسماء از سوی محدثان ثقه دانسته شده است؛ چنان که ابن سعد[۳۰] و عجلی[۳۱] او را توثیق کرده‌اند. در صورتی که بپذیریم عظیف بن الحارث همان غضیف است، فرزند او، عیاض، و ابوراشد بن ابوراشد و حبیب بن عبید الرحبی از وی نقل روایت کرده‌اند[۳۲].

تاریخ درگذشت وی را دوران خلافت مروان بن حکم گزارش کرده‌اند[۳۳]. ابن حبان[۳۴] تصریح دارد او در فتنه مروان درگذشت. اخبار دیگر، از زنده بودن وی تا زمان عبدالملک بن مروان حکایت دارد [۳۵].[۳۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸؛ احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۵؛ ابوداود، ج۱، ص۵۷.
  2. ابن عساکر، ج۴۴، ص۹۷؛ ابن حجر، ج۵، ص۲۴۸.
  3. ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۵.
  4. ذهبی، ج۲، ص۲؛ ابن اثیر ج۴، ص۳۲۶.
  5. احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۵؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۸۹.
  6. ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۶.
  7. الاصابه، ج۵، ص۲۴۸.
  8. برای اطلاع از ضبط مختلف نام وی ر. ک: بخاری، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۱۰۵ و ۱۱۳؛ ابن ابی حاتم، ج۷، ص۵۴؛ مری، ج۲۳، ص۱۱۶؛ ذهبی، ج۲، ص۲.
  9. بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۲۰.
  10. خلیفة بن خیاط، ص۵۶۳.
  11. ابن حبان، الثفات، ج۳، ص۳۲۵.
  12. ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۵.
  13. خلیفه بن خیاط، ص۵۶۳.
  14. ذهبی، ج۲، ص۲.
  15. ر. ک: ابن عساکر، ج۴۸، ص۷۸ و ۷۹ و ج۴۴، ص۹۷؛ عجلی، ج۲، ص۲۰۳.
  16. بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۲۰؛ ابن ابی حاتم، ج۷، ص۵۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۳۲۵؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۳۱۹.
  17. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸؛ عجلی، ج۲، ص۲۰۳.
  18. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸؛ ابن معین، ج۱، ص۱۹؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۱۱۳؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۳۲۵.
  19. ابن عساکر، ج۴۸، ص۷۰؛ ابن اثیر، ج۴، ص۱۷۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۴۹.
  20. ابن عساکر، ج۴۸، ص۸۲؛ هشمی، ج۱، ص۱۸۸؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص۲۱۳.
  21. ر. ک: طبرانی، مسند شامیین، ج۳، ص۳۹۱؛ همو، معجم الکبیر، ج۱۸، ص۲۶۴.
  22. ابن عساکر، ج۴۴، ص۱۰۰.
  23. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸.
  24. نیز ر. ک: احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۵؛ ابن عساکر، ج۴۸، ص۸۲.
  25. خلیفه بن خیاط، ص۵۶۳.
  26. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۸۸.
  27. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۱۱۳؛ ابن عساکر، ج۴۸، ص۷۷؛ حاکم، ج۱، ص۱۵۳؛ بیهقی، ج۹، ص۱۷۱.
  28. ر. ک: ابوداود، ج۱، ص۱۵۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۹۹؛ حاکم، ج۱، ص۱۵۳؛ نسائی، ج۱، ص۱۲۵ و ۱۹۹.
  29. ابن سعد، ج۲، ص۲۵۵؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۱، ص۳۵۴؛ همو، مسند الشامیین، ج۲، ص۳۴۴.
  30. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸.
  31. عجلی، ج۲، ص۲۰۳.
  32. ابن ابی حاتم، ج۷، ص۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۸، ص۷۸.
  33. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸؛ خلیفة بن خیاط، ص۵۶۳.
  34. الثقات، ج۳، ص۳۲۵؛ همو، مشاهیر علماء الأمصار، ص۹۰.
  35. ابن عساکر، ج۴۸، ص۷۶.
  36. سامانی، سید محمود، مقاله «ابواسماء سکونی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۱۶-۱۱۷.