حبیب بن حماز اسدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

ابن حجر شرح حال حبیب بن حماز را در دو بخش کتاب الاصابه (صحابه)[۱] و توهمات [۲] جداگانه ذکر کرده است. وی در بخش صحابه می‌گوید: ابوموسی به نقل از عبدان ضمن صحابی دانستن او می‌گوید: حبیب در سفرها همراه رسول خدا a بود و در سفری نیز از او روایت نقل کرده است، اما در بخش توهمات؛ حبیب را تابعی و حدیث او را نیز مُرسل دانسته است. ابن اثیر[۳] گزارش سفر حبیب بن حماز را چنین نقل کرده است: در سفری با رسول خدا a بودیم، جایی منزل گزیدیم، مردم برای رفتن به مدینه شتاب کردند، حضرت فرمود: «لَنَتْرُكَنَّهَا اَحْسَنَ مَا كَانَتْ»[۴]؛ ابن اثیر[۵] می‌گوید: غیر از روایت بالا برای وی روایت دیگری شناخته نیست و ابوموسی آن را مرسل دانسته است، در حالی که در گزارش ابن حجر، ابوموسی به نقل از عبدان وی را صحابی معرفی کرد[۶]، ابن حبان[۷] ضمن تصریح به تابعی بودن وی، می‌گوید: حبیب بن حماز این داستان را از ابوذر غفاری نقل کرده است. علاوه بر ابن حبان، عجلی[۸]، ابن ابی حاتم[۹]، دارقطنی[۱۰] نیز وی را در شمار تابعین آورده‌اند و احمد بن حنبل[۱۱]، ابن ابی شیبه[۱۲] و طبرانی نیز روایت بالا را از ابوذر دانسته‌اند که از طریق حبیب بن حماز نقل شده است؛ بنابراین هیچ دلیل موجهی برای صحابی بودن وی نیست. به ویژه که تصریح شده است حبیب بن حمار تنها از امام علی S روایت دارد[۱۳].

نام پدر او را «حمار» نیز گفته‌اند که ناشی از تصحیف رایج در منابع است. سوید بن غفله می‌گوید: مردی نزد امام علی S آمد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین، من از وادی القری (میان مدینه و شام) می‌آیم، خالد بن عرفطه را دیدم که در آنجا درگذشته بود، برای او طلب آمرزش کن. حضرت فرمود: بس کن. خالد نمرده و نخواهد مرد تا سردار لشکر گمراهی شود که پرچمدار آن حبیب بن حماز است. مردی از پایین منبر بلند شد و گفت: ای امیرالمؤمنین، به خدا من از شیعیان شما هستم و شما را دوست دارم. حضرت پرسید تو کیستی؟ گفت: من حبیب بن حمازم. حضرت فرمود: بپرهیز از اینکه آن پرچم را به دست بگیری که به دست خواهی گرفت و از این در (باب الفیل مسجد کوفه) پرچم را وارد خواهی کرد. بعدها ابن زیاد، خالد بن عرفطه را فرمانده سپاه کرد و پرچم سپاه او را به حبیب بن حماز داد. حبیب بن حماز پرچمدار بود که از باب الفیل وارد مسجد (کوفه) شد[۱۴]. شیخ مفید[۱۵] می‌گوید: این داستان را گروه زیادی نقل کرده‌اند و آن در بین مردم کوفه معروف و مشهور است و دو نفر نیست که منکر آن باشند. همچنین گویند: حبیب بن حماز از امام علی S پرسید: ذوالقرنین چگونه به شرق و غرب آمد؟ حضرت فرمود: خداوند ابرها را برای او مسخر کرد و نوری برای او گستراند و اسبابش را برای او مهیا کرد[۱۶].[۱۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۶.
  2. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۷۱.
  3. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۷۳.
  4. با اندکی اختلاف در نقل بنگرید: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۵۵.
  5. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۷۳.
  6. و بنگرید: مغلطای، علاء الدین بن قلیج، الإنابه، ج۱، ص۱۵۰.
  7. ثقات، ج۱۵، ص۲۵۵؛ مشاهیر، ص۴۷.
  8. ثقات، ج۱۵، ص۲۵۵.
  9. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۹۸.
  10. دارقطنی، علی بن عمر، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، ج۶، ص۲۳۸.
  11. احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۱۴۴.
  12. ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۸، ص۶۲۴.
  13. ابن معین، یحیی، تاریخ (بروایة الدوری)، ج۱، ص۲۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۵۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۲۷.
  14. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۸؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۲۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۱۰ و با اندکی اختلاف در عبارت بنگرید: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص۱۶۱.
  15. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۲۹.
  16. ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۴۶۸؛ سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۲۵۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۷، ص۳۳۲.
  17. محمدی، رمضان، مقاله «حبیب بن حماز اسدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۵۲۶.