حقوق والدین بر فرزندان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

محبت و احترام به والدین در تمامی ادیان و نحله‌های بشری، امری پسندیده و مقدس است و هتاکان به ساحت این حریم مقدس، به شدت نکوهش شده‌اند. در رهنمودها و آموزه‌های اسلامی مانند کتاب مقدس مسلمانان[۱] و سیره و کلام رسول گرامی اسلام(ص) هم از پدران و مادران به نیکویی و عظمت، یاد و مقام رفیع آنان در نزد مسلمانان ستوده شده است. در این آموزه‌ها بر احترام به والدین بسیار تأکید و مسلمانان به احترام و رعایت حقوق آنان توصیه شده‌اند[۲].

حقوق والدین بر فرزندان در قرآن

حقوق والدین از مسائلی است که در قرآن کریم بر آن تأکید بسیار شده است تا آنجا که در کتاب الهی در چهار مورد پس از توحید قرار گرفته است و هیچ‌چیز در بیان خداوند این‌گونه مورد تأکید واقع نشده است[۳]. بی‌گمان بزرگ‌ترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه نخست از ناحیه خداست و در مجرای قانونمندی الهی به پدر و مادر ارتباط می‌یابد و فرزند بخشی از وجود والدین است و سستی در ادای حقوق آنان و ترک وظایف فرزندی نسبت به ایشان، همدوش و همتای شرک به خداست[۴].

تأکید و مبالغه قرآن کریم در پاسداشت حقوق والدین تا آنجاست که صریحاً بیان می‌کند که حتی اگر پدر و مادر کافر و مشرک باشند رعایت احترام و حقوقشان لازم است: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا[۵].[۶]

حقوق والدین بر فرزندان در حدیث

  1. روایت شده است مردی مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف می‌داد. در آن حال پیامبر را دید و از آن حضرت پرسید: “آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم؟ ” حضرت فرمود: “نه، حتی جبران یکی از ناله‌های او را به هنگام وضع حمل نمی‌کند”[۷].
  2. امام کاظم(ع) فرموده است: مردی نزد پیامبر آمد و پرسید: “حقّ پدر بر فرزند چیست؟” حضرت فرمود: «او را با نام (بی‌احترام) صدا نکند و جلوتر از او راه نرود، و پیش از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش [به سبب رفتار او] بد گویند»[۸].
  3. از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)‏: إِنَّ خِيَارَكُمْ‏ أُولُو النُّهَى‏»؛ رسول خدا(ص) فرمود: «بی‌گمان بهترین شما خردمندان هستند». پرسیدند: “خردمندان چه کسانی‌اند؟ ” فرمود: «آنان کسانی‌اند که اخلاق نیکو دارند، بردبار و باوقارند، به خویشان رسیدگی می‌کنند و به پدران و مادران نیکی روا می‌دارند، به تهیدستان و همسایگان و یتیمان سرکشی می‌کنند، اطعام می‌کنند، سلام را در جهان آشکار می‌کنند، و هنگامی که خواب مردمان را ربوده و در غفلت‌اند، آنان نماز می‌گزارند»[۹].[۱۰]

حقوق والدین در سیره پیامبر(ص)

رسول خدا(ص) هم در کلام و هم در سیره عملی خود نیز جایگاه رفیع والدین را محترم می‌شمرد. نقل شده است، روزی حضرت به یاران خود فرمود: "هر فرزند نیکوکاری که با شفقت و مهربانی به پدر و مادر خود نگاه کند، برای ثواب و پاداش او یک حج مقبول برای او نوشته می‌شود". ‌اصحاب گفتند: "ای رسول خدا(ص) حتی اگر روزی صد مرتبه نگاه کند، همین پاداش برای او منظور می‌شود؟"؛ ‌ آن حضرت فرمود: "خداوند، کریم‌تر و بزرگوارتر است"[۱۱].

جایگاه حقوق والدین تا آن حد نزد ایشان محترم بود که افراد را در صورت نداشتن اجازه از پدر و مادر، رد کرده، حتی آنان را از انجام امور مهمی چون هجرت و جهاد، معاف می‌داشت. نقل شده است، روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا(ص)! آمده ام با تو برای هجرت بیعت کنم و این، در حالی است که پدر و مادرم را با چشمانی گریان رها کرده‌ام"؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: "نزد آنان بر گرد و آنها را شادمان کن!"[۱۲].

اهمیت خوشرفتاری با پدر و مادر در نظر رسول خدا(ص) به اندازه‌ای بود که رفتار شایسته‌تر فرزندان با پدران و مادران خود، ملاک احترام و محبت بیشتر آن حضرت به افراد بود. روایت شده است، روزی یکی از خواهران رضاعی آن حضرت نزد ایشان آمد و آن حضرت با دیدن او شاد شد و ردای خود را برایش پهن کرده، او را روی ردای خویش نشانید و به صحبت کردن با او مشغول شد و گاه بر روی او می‌خندید. پس از گذشت مدتی، خواهر آن حضرت برخاست و رفت و برادر رضاعی وی آمد. اما پیامبر خدا(ص) نسبت به برادرش آن گونه محبت نکرد؛ یاران پیامبر گفتند: ای رسول خدا(ص) چرا رفتاری را که با خواهرتان داشتید، با برادرتان نداشتید؟"‌ فرمود: "برای اینکه خواهرم نسبت به پدر و مادرش نیکو کارتر بود"[۱۳].

در روایتی دیگر نقل شده است، مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: "مادر من پیر و سالخورده شده و اکنون در خانه و نزد من است و من او را به دوش می‌کشم و از درآمد خود به او غذا می‌دهم و با دست خودم اذیت‌ها و آسیب‌ها را از او دور می‌کنم؛ با این حال، به علت شرم و حیا و بزرگداشت او چهره‌ام را از او برمی‌گردانم؛ آیا با این اعمال زحمات او را جبران کرده‌ام؟"‌ فرمود: "نه؛ برای اینکه شکم مادر جای زندگی و رشد تو و سینه‌اش باعث سیری و سیرابی تو و قدمش، پای تو و دستش، نگهدارنده تو و دامانش محل آسایش تو بوده است و او با تحمل این همه مشقات، آرزوی زنده ماندن تو را داشت و تو این گونه به او محبت می‌کنی و دوست داری که او بمیرد"[۱۴].[۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مانند سوره بقره، آیات ۸۲، ۱۰۸ و ۲۱۵؛ سوره نساء، آیات ۳۶ و ۱۳۵؛ سوره انعام، آیه ۱۵۱؛ سوره ابراهیم، آیه ۴۰؛ سوره مریم، آیات ۱۴ و ۳۲؛ سوره اسراء، آیات ۲۴ و ۲۵؛ سوره عنکبوت، آیات ۸ و ۹۰؛ سوره لقمان، آیات ۱۴ و ۱۵؛ سوره احقاف، آیات ۱۴، ۱۷، ۱۸ و ۱۹؛ سوره نوح، ﴿ محل نوشتن قرآن ۳۸ و سوره بلد، آیه ۳.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۳۶۸.
  3. سوره نساء، آیه ۳۶؛ سوره بقره، آیه ۸۳؛ سوره انعام، آیه ۱۵۱؛ سوره اسراء، آیه ۲۳-۲۴.
  4. تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۹.
  5. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵.
  6. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۷۶-۱۸۰.
  7. تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص۳۰۰؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۳۷؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، الطبعة الخامسة العشرة، دارالشروق، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۴، ص۲۲۲۲.
  8. «لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لَا يَمْشِي‏ بَيْنَ‏ يَدَيْهِ‏ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ»؛ الکافی، ج۲، ص۱۵۹؛ مشکاة الانوار، ص۱۶۱؛ تفسیر الصافی، ج۱، ص۹۶۴؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۱۴۹.
  9. «هُمْ أُولُو الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ، وَ الْأَحْلَامِ‏ الرَّزِينَةِ، وَ صَلَةُ الْأَرْحَامِ، وَ الْبَرَرَةُ بِالْأُمَّهَاتِ وَ الْآبَاءِ، وَ الْمُتَعَاهِدُونَ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْجِيرَانِ وَ الْيَتَامى‏، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ، وَ يُفْشُونَ السَّلَامَ فِي الْعَالَمِ، وَ يُصَلُّونَ وَ النَّاسُ نِيَامٌ غَافِلُونَ»؛ الکافی، ج۲، ص۲۴۰؛ أعلام الدین، ص۱۱۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۱۴۹؛ بحار الانوار، ج۶۰، ص۷۱.
  10. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۸۰-۱۹۰.
  11. روضة الواعظین، ج ۲، ص۳۶۸؛ مشکاة الانوار، ص۱۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص۷۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۰۴.
  12. مسند احمد، ج ۲، ص۱۶۰؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص۵۶۸؛ المستدرک، ج ۴، ۱۵۲؛ البیهقی، السنن الکبری، ج ۹، ص۲۶ و الأدب المفرد، ص۱۵ و با اندکی تغییر در: ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۴۴۲.
  13. الکافی، ج ۲، ص۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص۲۶۷ و وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص۴۸۸ - ۴۸۹.
  14. مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۱۸۰ و جامع احادیث الشیعه، ج ۲۱، ص۴۳۶.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۳۷۲ ـ ۳۷۴.