حمنه بنت جحش

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حمنه دختر جحش)

مقدمه

پدرش جحش بن رئاب بن یعمر [۱] از طایفه عدنانی بنی غنم بن دودان، از قبیله بنی‌اسد بن خزیمه [۲] است که به طایفه قریشی بنی‌ عبدشمس پیوسته بودند. مادرش امیمه[۳] دختر عبدالمطلب از بنی‌هاشم، عمه پیامبر (ص) بود. حمنه و خواهرش زینب بنت جحش که با پیامبر (ص) [۴] ازدواج کرد، دختر عمه‌های پیامبر بودند. فرزندان جحش از جمله حمنه، جزو مسلمانان نخستین به شمار می‌آیند.[۵] ابن ماکولا نام وی را "حمیه" دانسته است و حمنه را تصحیف آن. درباره کنیه او نیز اختلاف هست. در این باره نیز که حمنه غیر از زینب، خواهری به نام ام‌حبیبه داشته یا آنکه ام‌حبیبه کنیه حمنه است و وی خواهری غیر از زینب نداشته، اختلاف است: برخی از ام حبیبه به کنیه حمنه یاد کرده و زینب را تنها خواهر او دانسته‌اند که ابونعیم از این دسته است.[۶] نسب‌شناسان نیز هنگام یاد کرد دختران جحش تنها از زینب و حمنه نام برده‌اند.[۷] در برابر، گروهی معتقدند که ام‌حبیبه نام خواهر دوم حمنه است.[۸] ابن عبدالبر، ام حبیبه را خواهر حمنه دانسته است که دیگر صحابه‌نگاران چون ابن اثیر [۹] و ابن حجر[۱۰] نیز این نظر را ترجیح داده؛ ضمن آنکه برخی از ام‌حبیبه به ام‌حبیب یاد کرده‌اند. بر این اساس، ابن‌هشام [۱۱] و ابن سعد [۱۲] را نیز باید در این مجموعه دانست که دختران جحش را سه تن دانسته‌اند.

حمنه همراه خواهر و برادرانش در سال ۵ بعثت به حبشه هجرت کرد [۱۳] که نشان می‌دهد آنها جزو نخستین مسلمانان بوده‌اند. از آنجا که مصعب بن عمیر عبدداری، همسر او نیز در این هجرت حضور داشته است، چه بسا بتوان گفت اسلام و ازدواج این دو به پیش از این دوره باز می‌گردند و همراهی آن دو با جعفربن ابی‌طالب در هجرت دوم مسلمانان به حبشه این احتمال را تقویت می‌کند.[۱۴] حمنه می‌بایست پیش از آغاز هجرت مسلمانان به مدینه در سال ۱۲ بعثت به مکه بازگشته باشد، زیرا همسرش مصعب بن عمیر در سال ۱۱ بعثت و پس از بیعت نخست یثربیان با پیامبر (ص) به یثرب رفت، تا به ترویج اسلام در آنجا بپردازد.[۱۵] هر چند منابع به هجرت حمنه به مدینه اشاره کرده‌اند،[۱۶] روشن نیست که زمان تبلیغ مصعب در یثرب با وی بوده؛ یا همراه دیگر مسلمانان در سال پسین به یثرب هجرت کرده است.

حمنه همراه همسرش در نبرد احد در سال سوم هجری حضور داشت و در آب دادن به تشنگان و درمان مجروحان به گونه‌ای ستایش‌انگیز کوشید [۱۷] و در آن جنگ سه تن از عزیزان خود را از دست داد و شهادت آنها را پیامبر (ص) به وی خبر داد.[۱۸] وی در مقابل شنیدن گزارش شهادت برادرش عبدالله بن جحش و دایی‌اش حمزه فقط به گفتن کلمه استرجاع: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۹] و طلب مغفرت برای آنها بسنده کرد؛ ولی با شنیدن خبر شهادت شوهرش مصعب بن عمیر شیون کرد و یادآوری یتیمی فرزندش را سبب بیتابی خود دانست.[۲۰] پیامبر (ص) در تأیید مصیبت حمنه، مقام و منزلت شوهر را برای زن بی‌مانند دانست.[۲۱] او از مصعب دختری به نام زینب [۲۲] داشت که وی را نیز از زنان صحابی برشمرده‌اند[۲۳] و فرزندان زینب تنها بازماندگان مصعب دانسته می‌شوند.[۲۴] حمنه پس از شهادت مصعب بن عمیر در احد، با طلحة بن عبیدالله ازدواج کرد [۲۵] و محمد و عمران دو فرزند حمنه از طلحه‌اند.[۲۶] به درخواست حمنه، پیامبر (ص) یکی از فرزندان او را محمد و کنیه‌اش را اباسلیمان نام نهاد [۲۷] که در آینده به سجّاد شهرت یافت.[۲۸] در دوره حکومت امام‌علی (ع)، هرچند آن حضرت از شرکت در جنگ جمل نهی کرد، محمد در کنار پدرش طلحه در این نبرد در سال ۳۶ حضور یافت و کشته شد.[۲۹] از شرکت حمنه در دیگر جنگ‌ها و غزوات در منابع تاریخ و سیره گزارشی نیامده است. منابع، بی‌اشاره به حضور حمنه در نبرد خیبر در سال ۷ هجری، آورده‌اند که سهم وی از غنایم خیبر ۳۰ وَسَق (واحد وزن) خرما بود.[۳۰]هرچند حمنه را جزو بیعت کنندگان با پیامبر (ص) شمرده‌اند،[۳۱] این گزارش در حکم نادیده گرفتن پیشینه حمنه در اسلام است، زیرا حمنه دو دهه پیش از دیگر زنان قریشی به رسول خدا (ص) ایمان آورده بود، در حالی‌که زنان قریشی در سال ۸ هجری و پس از فتح مکه با ایشان بیعت کرده‌اند، مگر آنکه این گزارش را بر بیعت دوباره وی با پیامبر (ص) حمل کنیم. تاریخ وفات وی دقیق روشن نیست؛ ولی تا زمان مرگ خواهرش زینب در سال ۲۰ هجری زنده بوده و گویند تکفین زینب به دست وی انجام گرفته است.[۳۲] حمنه از زنان صحابی بوده که روایات بسیاری را از پیامبر (ص) نقل کرده است.[۳۳]

حمنه در شأن نزول آیات

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱؛ اکمال الکمال، ج ۲، ص ۵۱۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۱.
  2. جمهرة انساب العرب، ج ۱، ص ۱۸۹؛ الثقات، ج ۳، ص ۹۹؛ الطبقات، خلیفه، ص ۶۲۳.
  3. الطبقات، ابن‌سعد، ج۸، ص۱۹۱؛ المعارف، ص۲۳۱.
  4. تهذیب الکمال، ج ۳۵، ص ۱۵۷ - ۱۵۸.
  5. اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵.
  6. اسدالغابه، ج ۷، ص ۷۲.
  7. جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۱.
  8. اسدالغابه، ج ۷، ص ۷۲.
  9. اسدالغابه، ج ۷، ص ۷۱.
  10. الاصابه، ج ۸، ص ۳۷۴.
  11. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۲.
  12. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱.
  13. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۲۶ - ۲۲۷.
  14. الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۱۶؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۳۲۳.
  15. الثقات، ج ۱، ص ۹۶.
  16. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۲.
  17. المغازی، ج ۱، ص ۲۴۹؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۱۵۳.
  18. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱.
  19. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  20. المغازی، ج ۱، ص ۲۹۲؛ امتاع‌الاسماع، ج ۱، ص ۱۶۹.
  21. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۹۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۹۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۶۳.
  22. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱؛ المحبر، ص ۱۰۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۳، ص ۵۰۷.
  23. اسدالغابه، ج ۷، ص ۷۱؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۶۳.
  24. اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۳۵؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۶۳.
  25. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱؛ المحبر، ص ۱۰۳؛ تهذیب الکمال، ج ۳۵، ص ۱۵۷.
  26. جمهرة انساب العرب، ص ۱۳۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۹۱.
  27. الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۳۹؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۷۱.
  28. الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۶۰؛ المعارف، ص ۲۳۱.
  29. المعارف، ص ۲۳۱؛ الوافی بالوفیات، ج ۳، ص ۱۴۴؛ الطبقات، خلیفه، ص ۴۰۷.
  30. المغازی، ج ۲، ص ۶۹۵.
  31. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۵۲.
  32. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۸۸ - ۸۹.
  33. مسند احمد، ج ۶، ص ۳۸۱ - ۳۸۲؛ السنن الکبری، ج ۱، ص ۳۵۶؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۷۱.