ختم نبوت در عرفان اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ختم نبوت در عرفان اسلامی به بررسی آموزه خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) در عرفان اسلامی می‌پردازد. خاتمیت، اصطلاحی کلامی و به معنای این است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود. ‌ خاتمیت از نگاه شیعه و اهل سنت از ضروریات دین اسلام شمرده شده است.

جایگاه خاتمیت در عرفان

از نظر عارفان مسلمان، حضرت محمد (ص) خاتم الانبیاء است. تفسیری که آنان از ختم نبوت ارائه می‌دهند، همانی است که در نظر شیعه است؛ یعنی نبوت و رسالت با پیامبر اکرم (ص) منقطع شده است. نگاهی میان عرفا است که اصولًا هر پیامبری را حامل شریعت می‌‌دانند که برخی از آنان وظیفه اظهار و طرح شریعت خود را دارند و برخی ندارند، بر این اساس ختم نبوت یعنی ختم مطلق نبوت (تشریعی و تبلیغی)، از همین روی عرفا سخن از نبیّ تشریعی و تبلیغی ندارند[۱].

خاتمیت در منظر عارفان مسلمان

عارفان مسلمان در باب خاتمیت سه بیان دارند که هر سه بیان پیرامون شخص نبی مکرم اسلام (ص) است و شامل: برتری وجودی، برتری اوصاف و کمالات و مَظهَر لیس کمثله شی می‌‌باشد.

برتری وجودی

عرفا با توجه به روایاتی با همچین مضامینی: «عن رسول الله: کنت اول انبیاء فی الخلق و اخر هم فی البعث»[۲]، «و عزتی و جلالی انه (محمد) آخر النبیین من ذریتک لولاه لما خلقتک»[۳] هر آنچه که در شریعت برای خاتمیت هست را قبول می‌‌کنند و در عین حال با مطالعه بر روی ابعاد وجودی نبی اکرم (ص) ویژگی‌های وجودی شخص نبی مکرم (ص) را هم در خاتمیت دخیل می‌‌دانند و بیانی در طول معنای خاتمیت نقل می‌‌کنند از این قرار که: کسی خاتم پیامبران است که پایه و مرتبه کمالش از همه آنان برتر بوده و در قوس نزولی و صعودی وجود، بر همه پیامبران تقدم داشته باشد؛ در مراتب وجود امکانی پیامبر خاتم (ص) در بالاترین مرتبه، جای دارد و این مرتبه برای کسی تکرار نمی‌شود. حکیم ترمزی هم در اینباره در کتاب خود می‌‌گوید: خاتم نبوت سرآغاز و جایگاه ژرفی دارد ژرفتر از آنکه تحمل بتوانی کرد...برای نبوت و انبیاء پایانی است، پایان نبوت مانند مرکزی است که نبوت پیرامون آن می‌‌چرخد و مبدئی است که از او صادر می‌‌شود و نهایتی است که کمالاتش با آن محقق می‌‌شود پس خاتم انبیاء تنها از لحاظ بعثت و ظهور آخری نیست بلکه نشاندارترین مقام و برترین یاد و بالاترین صدا است[۴].[۵]

برتری اوصاف و کمالات

همان طوری که رسول اکرم در قوس نزول سر سلسله انسان‌های کامل است چون «اول ما خلق الله» است، در قوس صعود نیز، اوج و قله غایی رسالت است چون خاتم انبیاء است، پس نبیّ خاتم واجد همه کمالات انبیاء است و تا قیامت احدی بهتر از او نمی‌آید و گرنه او خاتم نمی‌شد[۶].

عزیز الدین نسفی می‌‌فرماید: روح مؤمن یک مرتبه ترقی کرد و روح خاتم نه مرتبه، اهل شریعت و اهل حکمت می‌‌گویند که ترقی روح انسانی همین نه مرتبه بیش نیست، علم و تقوای هیچ کس به علم و تقوای خاتم نرسد.[۷] پس در واقع اگر هیچ کسی به علم و تقوای خاتم نمی‌رسد پس خاتم هم باید یکی باشد و از طرفی در گذشته و حال و آینده کسی به علم و تقوای آن سرور نرسیده، پس او خاتم است.

مؤیدالدین جندی در شرح فصوص الحکم ابن عربی می‌‌فرماید:اگر در مرتبه ظاهری انسانی کمالی باشد همان نبوت است پس انسانِ دارنده این احدیت جمعی کمالی همان خاتم انبیاء و رسولان محمد بن عبدالله مصطفی رسول خدا و خاتم انبیاء (ص) است که خدا او را برگزید بخاطر کمال احدی جمع الجمعی حکمت‌های الهی ربانی و حقایق وجودی فعلیه مؤثر در مرتبه کمالی انسانی و او دربردارنده پرچم احمد و حمد حمد است که پناه و مرجع همه حمد‌ها است به همین خاطر او (رسول اکرم (ص)) نبی بود در حالی که آدم میان آب و گل بود پس تعینی برای حقیقت آدم نیست مگر در آب الهی که همان آب حیات و طهارت فطری است که در جان نبوت است[۸].[۹]

مَظهَر لیس کمثله شی

هر اسمی از اسمای الهی مظهر می‌‌طلبد و در میان انسان‌ها ظهوری دارد؛ بی‌مانندی (لیس کمثله شی) و بی‌همانندی (و لم یکن له کفواً احد) از اسمای تنزیهی و جلالی خداوند است، مظهر آن شخصیتی است که سرآمد انسان‌ها و یگانه روزگاران است و آن نیست مگر خاتم الانبیاء[۱۰].[۱۱]

خاتمیت سر ولایت

با توجه به نگاهی که عرفای اسلامی از ختم نبوت دارند (که درواقع فرقی با آنچه که در نظر شیعه است نمی‌کند) با خاتمه یافتن نبوت، ولایت که باطن نبوت است پایان نمی‌یابد، بلکه در هر عصر و زمانی باید فردی در حد رسول‌ خدا (ص) باشد که در جای او بنشیند و واسطه فیض الهی باشد، و هرچند باب نبوت تشریعی و رسالت با رحلت پیامبر اکرم (ص) بسته شده است اما باب ولایت و اتصال با آسمان که عامل بقا و استمرار عالم است مفتوح می‌باشد؛ و طبق اعتقادات شیعه که عرفا هم به آن اذعان دارند، ظهور این ولایت در امامان دوازده گانه (ع) است که در نبود آنها این بار بر دوش مجتهدان واجدشرائط می‌‌باشد[۱۲].

ابن عربی در شرح فصوص الحکم قیصری در اینباره می‌گوید: نبوت بر دو گونه است؛ یکی نبوت تشریعی یا نبوت خاصه که نبی پس از اتصال با عوالم غیب و دریافت خبر از طریق فرشته وحی، برای اجتماع بر اساس قوانین الهی، قانون‌گذاری می‌کند. و دیگری نبوت إنبایی یا نبوت عامه است که انسان به طریقی غیر از وحی متعارف، اتصال با عوالم بالا داشته و خبرهایی می‌گیرد اما دیگر تشریع و جعل قانون ندارد؛ نبوت تشریعی با آمدن شخص پیامبر (ص) خاتمه یافته است، ولی انقطاع نبوت تشریعی، انقطاع نبوت إنبایی را در پی ندارد و اتصال با غیب از طریق ولایت معصومین (ع) که باطن نبوت است و با ختم نبوت، خاتمه نمی‌یابد، ادامه داشته و نبوت انبایی از مسیر ولایت استمرار می‌یابد[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. قیصری، مطلع فصوص الکلم فی معنای فصوص الحکم، ۴۵۵/۲ چاپ اول، انوار الهدی ۱۴۱۶ق) و، ر.ک: جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۸ (تعلیقه جلال الدین آشتیانی، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش) و حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ۸۶ و ۸۷ (چاپ اول، قیام، قم، ۱۳۷۲ش).
  2. ابن سعد، طبقات کبری ۹۶، از رسول خدا نقل شده که فرمود: من در آفرینش از همه انبیاء جلوتر و در مبعوث شدن از همه آنان آخر هستم.
  3. قندوزی، ینابیع الموده، ص۱۷ و ۵۸، خداوند به آدم (ع) خطاب کرد: به عزت و جلالم سوگند که محمد آخرین پیامبران از ذریه تو است و اگر او نمی‌بود آفرینش را خلق نمی‌کردم.
  4. حکیم ترمذی، ختم الاولیاء ص۱۱۲ و ۳۳۹،و لخاتم النبوه بدء و شأن عمیق، اعمق من ان تحملک؛ للنبوه ختم و للانبیاء ختم و ختم النبوه هو بمثابه المرکز الذی تدور حوله النبوه و المبدء الذی تصدر عنه و الغایه التی تتحقق فیه کمالاتها فخاتم الانبیاء لیس هو فقط آخر الانبیاء مبعثاً او ظهوراً بل هو اسماهم مقاماً و ارفعهم ذکراً و أبعدهم صوتاً.
  5. لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۸۳.
  6. جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۲۴/۸.
  7. نسفی، الانسان الکامل، ص۲۸ - ۳۰.
  8. جندی، شرح فصوص الحکم ابن عربی ص۲۴۸.
  9. لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۸۳.
  10. جوادی آملی، تفسیر موضوعی سیره رسول اکرم (ص) و سلم، /۸۲۵.
  11. لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۸۳.
  12. امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی، ص۶۲۳ - ۶۲۹.
  13. شرح فصوص الحکم قیصری، فصّ غریزی، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
  14. لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۸۳.