خطابیه در سیره معصوم
مقدمه
امام صادق (ع) بارها ابوالخطاب و یارانش را لعن کرده است. حتی از ماجرای لبیکی که شنید، استفاده میشود که قبل از مرگش وی را لعن نموده و خواهان مرگ وی با آهن شده است: «خداوند ابوالخطاب را لعن و از رحمت خدا دور کند و او را با آهن بکشد»[۱].
ابوالخطاب در روایتی که مدعی بود شناخت امام کافی است، مورد لعن قرار گرفته است. حضرت در روایتی دیگر میفرماید: «خداوند ابوالخطاب را لعن فرماید و از رحمت خود دور کند کسی را که همراه او کشته شد و کسانی را از جمع آنها باقی ماندهاند، لعنت کند و کسی را که رحمتی برای آنان در قلب وی وارد شده است، لعنت کند»[۲]. امام جواد (ع) در روایتی کسانی را که در لعن ابو الخطاب تردید یا توقف و شک دارند، مورد لعن قرار داده است[۳]. حنان بن سدیر گوید: در جلسهای در سال ۱۳۸ در محضر امام صادق (ع) نام ابوالخطاب و یارانش برده شد؛ حضرت فرمود: «بر ابوالخطاب لعنت خدا، ملائکه و تمام مردم باد. به خداوند گواهی میدهم که او کافر، فاسق و مشرک بود و او با فرعون با شدیدترین عذاب محشور میشود»[۴]. امام صادق (ع) به مفضل بن عمر دستور داد از آنان برائت بجوید. مفضل را رهبر یکی از پنج گروه طرفدار ابو الخطاب دانستهاند[۵]. زمانی که از ابوالخطاب و یارانش نام برده شد، امام خطاب به مفضل فرمود: «ای مفضل، با آنها منشین و چیزی با آنان مخور و منوش و با آنان مصافحه منما و از آنان ارث مبر»[۶].
اینها همه نشانۀ برخورد شدید حضرت با این گروه غالی است که متأسفانه اندیشه و عقایدشان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تفکر غلوآمیز این جمع و ادعاهای بیاساس آنان و خود را منتسب به امام صادق (ع) دانستن، آن هم در سالهای اولیه حکومت عباسیان، باعث نگرانی شدید امام صادق (ع) و متهم شدن آن حضرت شده است. از سخن حضرت استفاده میشود که با مرگ ابو الخطاب طرفداران وی از بین نرفته بودند؛ به همین جهت حضرت به شدت با افکار خرافی و غلوآمیز آنان مبارزه کرد؛ به ویژه که از گزارشهای نقل شده استفاده میشود ابوالخطاب ارتباط خاصی با امام صادق (ع) داشته است. در روایتی امام کاظم (ع) تصریح مینماید: ابوالخطاب جزو کسانی است که ایمانش عاریتی و موقتی بوده است[۷]. درنگ ما درباره این گروه به جهت نقشی است که آنان در جعل احادیث داشتهاند. حتی اندیشههای کلامی آنان نیز باید مورد توجه خاص قرار گیرد تا جامعه تشیع گرفتار غلوی مانند آنان نگردد.[۸]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِيدِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۶.
- ↑ «لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ لَعَنَ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ وَ لَعَنَ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ رَحْمَةٌ لَهُمْ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۹۵.
- ↑ «عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ وَ قَدْ ذُكِرَ عِنْدَهُ أَبُو الْخَطَّابِ: لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ لَعَنَ أَصْحَابَهُ وَ لَعَنَ الشَّاكِّينَ فِي لَعْنِهِ وَ لَعَنَ مَنْ قَدْ وَقَفَ فِي ذَلِكَ وَ شَكَّ فِيهِ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۵۲۸.
- ↑ «عَلَى أَبِي الْخَطَّابِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّهُ كَافِرٌ فَاسِقٌ مُشْرِكٌ وَ أَنَّهُ يُحْشَرُ مَعَ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ الْعَذَابِ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۹۶.
- ↑ ابوالمظفر طاهر بن محمد اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص۱۲۶؛ ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۲۵.
- ↑ «يَا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاكِلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۲۹۷.
- ↑ «كَانَ أَبُو الْخَطَّابِ مِمَّنْ أُعِيرَ الْإِيمَانَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۳.