در عصر جاهلیت چه خرافاتی در احکام دینی وجود داشت؟ (پرسش)
در عصر جاهلیت چه خرافاتی در احکام دینی وجود داشت؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | خرافه |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
در عصر جاهلیت چه خرافاتی در احکام دینی وجود داشت؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
خانم دکتر فتحیه فتاحیزاده در کتاب «پیامبر اعظم و خرافهزدایی» در اینباره گفته است:
«مردم جاهلی برخی احکام و دستورهای دینی را تحریف کردند و آنها را با خرافات درهم آمیختند. اعمال عبادی چون نماز، حج، تأخیر انداختن ماههای حرام و فرزندخواندگی از جمله این خرافههاست.
- نماز (مکاء و تصدیه): مکاء به معنای صفیر و سوت کشیدن است. سوت کشیدن گاهی با قرار دادن دست بر دهان و گاه بدون آن انجام میشد.
تصدیه از ماده «صدی» به معنای پژواک و مراد از آن صدای دست زدن است و از آن به «تصفیق» به معنای کف زدن نیز یاد میشود[۱].
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ﴾[۲].
در این آیه شریفه، این رفتار مشرکان رد شده است؛ چراکه مشرکان، مکاء و تصدیه در کنار کعبه را در حکم نماز میدانستند و با کف زدن و سوت کشیدن، عبادت میکردند. در این آیه کریمه، واژه نماز به ضمیر «هم» اضافه شده تا بفهماند که این رفتار عبادی خاص مشرکان بوده است.
- حج جاهلی: مناسک حج که در عصر حضرت ابراهیم (ع) تشریع شده بود، در عصر جاهلی با خرافاتی آمیخته شد که به برخی از این خرافهها میپردازیم:
- تلبیه: در روایات تاریخی آمده است: «هر دسته از مشرکان برای بتهای خود تلبیه خاصی داشتند»[۳]. پیامبر گرامی اسلام برای زدودن خرافات گامهای مهمی برداشت و با جلوههای شرک آلود حج ابراهیمی جنگید. ابن عباس در روایتی میگوید: مشرکان هنگام تلبیه میگفتند: لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ. پیامبر اکرم (ص) میفرمود: «وَيْلَكُمْ قَدْ قَدْ» «وای بر شما بس است». آنان ادامه میدادند: إِلَّا شَرِيكٌ هُوَ لَكَ تَمْلِكُهُ وَ مَا مَلَكَ. آنان این عبارتها را در حالی میگفتند که به دور خانه خدا طواف میکردند[۴]. با توجه به مخالفت مشرکان با فرمان پیامبر به نظر میرسد این جریان مربوط به دوران پیش از هجرت است؛ زیرا آن حضرت پس از هجرت، در عمرة القضا، فتح مکه و حجة الوداع حضور داشت و با اقتدار وارد مکه شد. بدین ترتیب، مشرکان در شرایطی نبودند که آشکارا با فرمان پیامبر مخالفت کنند. به ویژه در حجه الوداع که حضرت، حج توحیدی را به جا آورد.
- طواف: در روایتهای بسیاری آمده است که عربهای جاهلی هنگام طواف، لباس خود را درمی آوردند و بر این باور بودند که نباید با لباسی که گناه کردهاند، طواف کنند و برهنه شدن را نوعی تفأل برای دوری از گناه میدانستند[۵]. در برخی روایتها نیز چنین آمده است: «مردان در روز و زنان در شب برهنه طواف میکردند»[۶]. پیامبر در سال نهم میخواست حج به جا آورد، ولی این آداب جاهلی سبب شد آن سال پیامبر مراسم حج را به جا نیاورد. در آن سال، حضرت علی (ع) را پیش مشرکان فرستاد تا فرمان الهی را در تصحیح مناسک حج ابلاغ کند[۷]. یکی از نکتههایی که در سوره برائت، به آن اشاره شده، نهی از طواف عریان بوده است[۸].
- وقوف: شکل دیگر انحراف عبادی در عصر جاهلی، تغییر محل وقوف بود. قریش و قبایل وابسته که خود را «حُمس»، یعنی جدّی و متعصب در امر دین میدانستند، بر این باور بودند که چون در کنار کعبه هستند، میتوانند در وادی مزدلفه (مشعر) وقوف کنند و مسیر طولانیتری را تا عرفات نپیمایند. قریش دیگر حاجیان را نیز از وقوف در مشعر باز میداشتند. ازاین رو، آنان به عرفات میرفتند و در آنجا وقوف میکردند. وقتی پیامبر اکرم (ص) در حجه الوداع به مشعر رسید، مشرکان قریش انتظار داشتند آن حضرت به جای عرفات، در مشعر وقوف کند، ولی آیه ۱۹۹ سوره بقره نازل شد و به مسلمانان فرمان داد از آنجا کوچ کنند. آن حضرت نیز بیتوجه به توقع مشرکان، به سوی عرفات رفت و این گونه مردم را متوجه سنتهای اصیل الهی کرد[۹].
- تأخیر انداختن ماههای حرام: واژه «نسیء» از ماده «نسا» به معنای تأخیر انداختن است. در دوره جاهلیت، یکی از ماههای حرام را به تأخیر میانداختند و با تشریفات ویژهای به مردم اعلام میشد. گفتهاند بزرگی از قبیله کنانه در اجتماع بزرگ مردم در سرزمین منا، پس از تقاضای مردم مبنی بر تأخیر انداختن یکی از ماههای حرام میگفت: «من امسال فلان ماه حرام را به تأخیر انداختم و ماه دیگری را به جای آن اختیار میکرد»[۱۰].
خداوند در قرآن کریم، این عمل را نشانه عمق کفر دانسته است و میفرماید: ﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ﴾[۱۱].
زیرا افزون بر شرک و کفرِ اعتقادی که داشتند، با حرام شمردن حلال الهی و برعکس، مرتکب کفرِ عملی هم میشدند.
برخی میگویند به پندار عرب جاهلی، پشت سرهم بودن ماههای حرام، روحیه جنگ جویی را در افراد تضعیف میکرد و با توجه به اینکه غارت گری و جنگ افروزی، بخشی از زندگی آنان را تشکیل میداد، تحمل سه ماه حرام (ذی القعده، ذی حجه و محرم) مشکل بود. بر این اساس میکوشیدند یکی از ماههای حرام را از این ماهها جدا کنند[۱۲]. همچنین احتمال دادهاند چون به حج از جنبههای گوناگون توجه شده بود، اگر موسم حج در فصل گرما واقع میشد، آن را به میل خود تغییر میدادند. این کار سبب میشد آتش جنگ همچنان فروزان بماند و مراسم حج بازیچه دست این و آن قرار گیرد[۱۳].
- فرزند خواندگی: در دوره جاهلیت رسم بر این بود که با تشریفات ویژهای، کسی را به فرزندی برمیگزیدند و حقوقی را که فرزند نسَبی داشت، برای او قائل میشدند و از همدیگر ارث میبردند و همسرش را بر خود حرام میدانستند[۱۴].
اسلام این مقررات خرافی و غیرمنطقی را محکوم میکند و میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ﴾[۱۵].
پیامبر اکرم (ص) نیز برای از بین بردن این رسم نادرست، همسر پسرخواندهاش، زید بن حارثه را پس از طلاق گرفتن از زید، به ازدواج خود درآورد. ازدواج رسول خدا (ص) با زینب بنت جحش (همسر زید بن حارثه) دستاویزی برای تبلیغات دشمنان شد، ولی آن حضرت مأموریت داشت برای شکستن این سنّت خرافی و بیاساس گام بردارد.
در برابر فرزندخواندگی، خرافه خلع و طرد وجود داشت که فرزند یا برادر را از فرزندی و برادری خلع میکردند[۱۶]؛ زیرا در نظام قبیلگی هر کس مرتکب قتل یا جنایتی میشد، پیش از هرکس، خویشاوندان و نزدیکان مسئول بودند و آنان که فرزند یا برادر شروری داشتند، برای فرار از مسئولیت، آنها را از فرزندی و برادری خلع میکردند و بدین ترتیب، پیوند حقوقی آنان با افراد قبیله قطع میشد.
اسلام این سنّت خرافی را نیز محکوم و اعلام کرد پیوند پدر و فرزند که رابطهای عاطفی و نسبی است، برقرار است و با خلع کردن از بین نمیرود. البته هرکس مسئول عمل خویش است و در مجازات و قصاص و دیگر تکلیفها باید خود پاسخگو باشد[۱۷]»[۱۸].
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۲۴۶؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۴۱۸.
- ↑ «و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که میورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.
- ↑ هشام بن محمد بن کلبی، الاصنام، محقق: احمد زکی پاشا، ص۳۷.
- ↑ اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۱۲؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۷۸.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تصحیح: سید طیب جزایری، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تصحیح: سید طیب جزایری، ج۱، ص۲۲۹.
- ↑ اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تصحیح: سید طیب جزایری، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نک: محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، ج۵، ص۱۵۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، ج۴، ص۲۴۷.
- ↑ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۰۹ و ۴۱۰.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۳۵۸.
- ↑ «و فرزندخواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است» سوره احزاب، آیه ۴.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۱۱.
- ↑ نک: ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگردا» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ فتاحیزاده، فتحیه، پیامبر اعظم و خرافهزدایی ص ۲۸.