دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره غیبت امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش) یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

مصطفی صادقی

حجت الاسلام و المسلمین مصطفی صادقی، در کتاب «تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور» در این‌باره گفته است:

«موضوع غیبت و پنهان زیستن بعضی از سادات علوی یکی از وقایع مرسوم در عصر خلفای عباسی بوده است. به مجرد این‌که یکی از آنان از نظرها غایب می‌گردید از دو طرف مورد توجه واقع می‌شد: از یک‌طرف توجه توده ملت به سوی او معطوف می‌شد، مخصوصا بدان جهت که یکی از آثار و علائم مهدی که عبارت از غیبت باشد در او به وجود می‌آمد. از طرف دیگر، دستگاه خلافت نسبت به او حساسیت خاصی پیدا می‌کرد"[۱]. از آن‌جا که این مدعیان یا هواداران ایشان معتقد به حیات رهبر خود شدند اندیشه غیبت نیز درباره آنان صادق است؛ یعنی‌ همه این فرقه‌ها معتقد به غیبت مهدی خود بودند و بسیار طبیعی است که نشانه‌های ظهور قائم آل محمد (ص) را بر او تطبیق دهند یا روایاتی بدین منظور بسازند. البته از این همه فرقه مدعی مهدویت که تا پیش از غیبت کبرا ظهور و بروز داشتند، تنها برخی اهمیت دارند و از نظر فعالیت و مدت حضور در تاریخ اسلام و هم‌چنین از نظر تعداد طرفدار قابل توجه هستند؛ مانند عباسیان در اهل سنت و زیدیه و واقفه و اسماعیلیه در شیعه.

عباسیان و اسماعیلیه پیش از ظهور خود ده‌ها سال به دعوت مردم و حرکت‌های پنهانی روی آوردند و زیدیه و واقفه پس از تشکیل، با جدیت در راه تحقق اهداف و عقاید خود تلاش کردند. موضوع غیبت در هر چهار فرقه اهمیت داشت، چون عباسیان علاوه بر مخفی نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز یا دو ماه ابوالعباس سفاح را که لقب و صفات مهدی به او داده شده بود در کوفه پنهان داشتند[۲] و پس از بیعت با او گفتند ما این نهضت را به دست عیسی بن مریم (ع) خواهیم داد[۳].

زیدیه درباره بسیاری از امامان خود ادعای مهدویت و غیبت داشتند و محمد نفس زکیه که مهدی لقب داشت‌[۴] سال‌ها از دید مردم مخفی بود.

اسماعیلیه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان قائم مهدی ظهور خواهد کرد[۵]. دوره استتار آنان که پس از اسماعیل فرزند امام صادق (ع) آغاز شد تا ابتدای قرن چهارم یعنی حدود ۱۵۰ سال ادامه داشت. بعید نیست فعالیت‌ها و دعوت مخفی آنان بر محافل امامیه نیز تأثیر گذاشته باشد.

در ردیف اسماعیلیه و شاید مهم‌تر از آنان واقفه بودند که پس از شهادت امام کاظم (ع) به دلایلی که از جمله آنها سوء استفاده‌های مالی بود، امامت حضرت رضا (ع) را نپذیرفتند و ادعا کردند موسی بن جعفر (ع) همان مهدی است و در غیبت به سر می‌برد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند. این انحراف که بسیاری از عالمان و راویان شیعه را در کام خود فرو برد، به چندین شعبه درونی تقسیم می‌شد[۶] و مشکلات فراوانی را برای امامان بعدی به وجود آورد[۷]. شیخ طوسی می‌نویسد: "اولین کسانی که قائل به وقف شدند علی بن ابی حمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند که به طمع اموال به دنیا رو کردند و گروهی را با پرداختن اموالی که خود به خیانت برداشته بودند با خود همراه نمودند ... یونس بن عبدالرحمن گفته است وقتی امام کاظم (ع) از دنیا رفت نزد نمایندگان آن حضرت اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کردند (تا اموال را به امام بعدی نپردازند) و برای خود بردارند. نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار بود. من که حقیقت امامت ابوالحسن رضا (ع) را دریافتم مردم را به او دعوت کردم؛ اما آن دو نفر بیست هزار دینار برای من فرستادند و پیغام دادند که دست از این کار بردار، ما تو را بی‌نیاز می‌کنیم! ولی من امتناع کردم و آنان بنای دشمنی با مرا گذاشتند"[۸]. این در حالی است که زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه از راویان مهم علائم ظهور هستند و از مجموع این روایات چنین برداشت می‌شود که بزرگان این فرقه روایاتی را ساخته یا دست‌کم تحریف کرده باشند[۹]؛ به ویژه که آنان از راویان امام صادق (ع) به شمار می‌رفتند و با نقل روایات فراوان، موقعیتی نزد شیعه کسب کرده بودند. کثرت تألیف‌های این فرقه در موضوع غیبت نشان از تلاش آنان برای اثبات عقیده خود و اثبات غیبت و مهدویت امام کاظم (ع) است. البته آن‌چه آنان در این کتاب‌ها نقل کرده‌اند همان احادیثی است که از رسول خدا و ائمه معصومین (ع) تا امام صادق (ع) درباره امام دوازدهم رسیده بود؛ لکن طبیعی است که راویان واقفیه احادیثی را انتخاب کنند که با عقیده آنان سازگار است یا روایاتی را جعل کنند یا آن‌چه را از معصومین رسیده است به گونه‌ای تأویل و تفسیر کنند که عقیده انحرافی آنان را اثبات کند. امام هشتم درباره علی بن ابی حمزه فرموده است: او اخباری مانند سفیانی را به گونه‌ای نادرست تأویل می‌کرد[۱۰]. این گروه هم‌چنین به روایاتی استدلال کرده‌اند که بزرگان امامیه درصدد پاسخ برآمدند[۱۱]»[۱۲].

پانویس

  1. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۶۷.
  2. تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۳ و تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷۸.
  3. تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.
  4. درباره مهدویت محمد ر.ک: سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص ۴۳.
  5. شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۲.
  6. برای آگاهی از شعبه‌‌های واقفه و هم‌‌چنین بزرگانی از امامیه و حتی اصحاب اجماع که مدتی گرفتار گرداب وقف شده و سپس برگشتند ر.ک: حبیب الناصری، الواقفیة دراسة تحلیلیه، ج ۱، ص ۴۹- ۵۱ و ۲۶۱- ۳۹۲.
  7. از جمله این مشکلات طرح شبهاتی در ردّ امامت حضرت ابو الحسن الرضا (ع) و ائمه بعدی بود. ابن قیاما واسطی نامه‌‌ای به امام نوشت و گفت چگونه امام هستی ولی فرزند نداری؟ (چون عقیم بودن برای امام نقص به شمار می‌‌آید) ازاین‌‌رو امام رضا (ع) فرزندش جواد را با برکت‌‌ترین مولود برای شیعه دانسته است (ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۷- ۲۷۹).
  8. الغیبة، ص ۶۳ و ۶۴.
  9. در گزارشی به نقل از امام رضا (ع) آمده است: ابن ابی حمزه اخباری را تأویل کرد و در این کار به خطا رفت. آن‌‌گاه امام موضوع سفیانی را مثال می‌‌زند. با این‌‌که روایت قدری مغلق است لکن از آن استفاده می‌‌شود که امثال علی بن ابی حمزه سخنان ائمه را به سود خود تفسیر کرده‌‌اند (حمیری، قرب الاسناد، ۳۵۱ و ۳۵۲ و برای اطلاع از بیان علامه مجلسی در مورد این گزارش ر.ک: بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۳ و ج ۴۹، ص ۲۶۷).
  10. حمیری، همان، ص ۳۵۱ و ر.ک: مجلسی، همان، ج ۲۶، ص ۲۲۳.
  11. شیخ طوسی، الغیبة، ص ۴۳ به بعد و شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۶۶ به بعد.
  12. صادقی، مصطفی؛ تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، ص ۷۵- ۷۸.