دیدگاه اهل سنت درباره تواتر حدیث غدیر چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دیدگاه اهل سنت درباره تواتر حدیث غدیر چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیامامت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دیدگاه اهل سنت درباره تواتر حدیث غدیر چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی ربانی گلپایگانی

حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «براهین و نصوص امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«حدیث غدیر را احمد بن حنبل از چهل طریق، ابن‌جریر طبری از هفتاد و چند طریق، جزری مقری از هشتاد طریق، ابن‌عقده از ۱۰۵ طریق، ابوسعید سجستانی از ۱۲۰ طریق و ابوبکر جعابی از ۱۲۵ طریق نقل کرده‌اند[۱]. با این حال، اقوال عالمان اهل‌سنت در این باره مختلف است.

اکثریت قاطع عالمان اهل‌سنت حدیث غدیر را معتبر و غیر قابل تردید دانسته، و برخی از آنان آن را متواتر یا مستفیض، و برخی دیگر آن را صحیح شمرده‌اند.

  • حدیث غدیر متواتر است
  1. شمس‌الدین ذهبی شافعی (متوفای ۷۴۸ق) در تلخیص المستدرک، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده و بسیاری از آنها را صحیح دانسته و گفته است: صدر حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» متواتر است و من به صدور آن از پیامبر (ص) یقین دارم، و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ‌» نیز سندش قوی است”. این سخن وی را آلوسی[۲] و ابن‌کثیر[۳] نقل کرده‌اند.
  2. شمس‌الدین جزری شافعی (متوفای ۸۳۳ق) حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت کرده و رساله اسنی المطالب را در این باره نوشته و گفته است: این حدیث به صورت متواتر از پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است[۴].
  3. حافظ جلال‌الدین سیوطی شافعی (متوفای ۹۱۱ ه‍ق) گفته است: این حدیث متواتر است[۵].
  4. جمال‌الدین حسینی شیرازی (متوفای ۱۰۰۰ق) در کتاب اربعین خود گفته است: “اصل حدیث - غیر از قصه حارث بن نعمان – به صورت متواتر از پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است”[۶].
  5. ضیاءالدین مقبلی (متوفای ۱۱۰۸ق) در الأبحاث المسدّده فی الفنون المتعدده، حدیث غدیر را از احادیث متواتر- که مفید علم‌اند- دانسته است[۷].
  6. سید امیر محمد صنعانی گفته است: “حدیث غدیر از نظر اکثر ائمه حدیث متواتر است”[۸].
  7. مفتی شام عمادی حنفی (متوفای ۱۱۷۱ق) در الصلات الفاخره فی الأحادیث المتواتره آن را از احادیث متواتر شمرده است[۹].
  8. حافظ شهاب‌الدین حضرمی در تشنیف الأذان گفته است: “حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» به صورت متواتر از حدود شصت نفر روایت شده است”[۱۰].
  9. شیخ محمد صدر العالم در معارج العلی فی مناقب المرتضی آن را متواتر دانسته است[۱۱].
  1. حافظ ابوعیسی ترمذی (متوفای ۲۷۹ق) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است: هذا حدیث حسن صحیح؛ این حدیثی حسن و صحیح است”[۱۲].
  2. حافظ ابوجعفر طحاوی (متوفای ۳۲۱ق) پس از نقل حدیث غدیر گفته است: هذا الحدیث صحیح الإسناد و لا طعن لأحد فی رواته؛ این حدیث از نظر سند صحیح است و بر هیچ‌یک از راویان آن اشکالی وارد نیست”[۱۳].
  3. فقیه ابوعبدالله محاملی بغدادی (متوفای ۳۳۰ق) در امالی خود آن را صحیح شمرده است[۱۴].
  4. ابوعبدالله حاکم نیشابوری(متوفای ۴۰۵ق) حدیث غدیر را به چند طریق صحیح، روایت کرده است[۱۵].
  5. علاءالدین سمنانی (متوفای ۷۳۶ق) در العروه الأمل الخلوه، ص۴۲۲ گفته است: هذا حدیث متفق علی صحته؛ این حدیثی است که صحتش مورد اتفاق است”[۱۶].
  6. حافظ عمادالدین بن کثیر شافعی (متوفای ۷۷۴ق) سخن استادش ابوعبدالله ذهبی که گفته است حدیث غدیر صحیح است را نقل کرده و رد نکرده است[۱۷].
  7. حافظ ابن‌حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ق) گفته است: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» را ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند و طرق آن جداً بسیار است، ابن‌عقده آنها را در کتابی نقل کرده است و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است”[۱۸].
  8. ابن‌حجر هیتمی مکی(متوفای ۹۷۴ق) تصریح کرده که این حدیث، صحیح است و تردیدی در آن نیست[۱۹].
  9. نورالدین هروی قاری حنفی (متوفای ۱۰۱۴ق) گفته است: “این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست و برخی از محدثان، آن را متواتر دانسته‌اند، زیرا در روایت احمد آمده است که سی نفر از صحابه که آن را از پیامبر (ص) شنیده بودند، در ایام خلافت علی (ع) بر آن شهادت دادند”[۲۰].
  10. عبدالحق دهلوی (متوفای ۱۰۵۲ق) گفته است: “این حدیث، صحیح است و تردیدی در آن نیست. عده‌ای مانند: ترمذی، نسائی و احمد آن را روایت کرده‌اند. طرق آن بسیار است. شانزده نفر صحابی آن را روایت کرده‌اند. در روایتی آمده است که سی نفر از صحابه، آن را از پیامبر (ص) شنیده و برای علی (ع) در زمان خلافتش شهادت دادند و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است و به سخن کسی که در صحت آن اشکال کرده، اعتنایی نمی‌شود”[۲۱]؛
  11. شیخ محمود بن محمد شیخانی قادری در الصراط السوی فی مناقب آل النبی، حدیث غدیر را از احادیث صحیح دانسته است[۲۲].
  12. ابوعبدالله زرقانی مالکی (متوفای ۱۱۲۲ق) در شرح المواهب، ج۷، ص۱۳ گفته است: “طبرانی و دیگران، حدیث غدیر را با سند روایت کرده‌اند”[۲۳].
  13. شهاب‌الدین حفظی شافعی، یکی از شعرای غدیر در قرن دوازدهم در ذخیرة المال فی شرح عقد جواهر اللآل گفته است: “این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست”[۲۴].
  14. میرزا محمد بدخشی گفته است: “این، حدیث صحیح و مشهور است و جز انسان متعصب و جاحد که سخن او اعتباری ندارد، در صحت آن تردید نکرده است”[۲۵].
  15. مولوی ولی‌الله لکهنوی گفته است: “این حدیث، صحیح است و طرق متعددی دارد و کسی که در صحت آن اشکال کرده به خطا رفته است”[۲۶].
  16. ناصرالدین آلبانی گفته است: “هر دو بخش حدیث غدیر[۲۷] صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است”[۲۸].

پانویس

  1. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴، پاورقی چاپ دوم.
  2. روح المعانی، ج۱، ص۱۹۵.
  3. البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۸، حوادث سال ۱۰ ق.
  4. اسنی المطالب، ص۴۸؛ الغدیر، ج۱، ص۵۵۰.
  5. فیض الغدیر، ج۶، ص۲۱۸؛ الغدیر، ج۱، ص۵۵۲.
  6. الغدیر، ج۱، ص۵۵۴.
  7. الغدیر، ج۱، ص۵۶۱.
  8. الغدیر، ج۱، ص۵۶۲.
  9. الغدیر، ج۱، ص۵۶۶.
  10. الغدیر، ج۱، ص۵۶۸.
  11. الغدیر، ج۱، ص۵۶۲.
  12. سنن ترمذی، ج۵، ص۵۹۱، حدیث ۳۷۱۳.
  13. مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸.
  14. الغدیر، ج۱، ص۵۴۴.
  15. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.
  16. الغدیر، ج۱، ص۵۴۸.
  17. البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۸، حوادث سال ۱۰ هجری.
  18. فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  19. الصواعق المحرقة، ص۵۴.
  20. المرقاة شرح المشکاة، ج۱۰، ص۴۶۴، حدیث ۶۰۹۱.
  21. الغدیر، ج۱، ص۵۵۸.
  22. الغدیر، ج۱، ص۵۵۸.
  23. الغدیر، ج۱، ص۵۶۳.
  24. الغدیر، ج۱، ص۵۶۳.
  25. مفتاح النجاة فی مناقب آل العباء، باب ۳، فصل ۱۴، ص۴۴-۴۵؛ الغدیر، ج۱، ص۵۶۵.
  26. مرآة المؤمنین، ص۴۰؛ الغدیر، ج۱، ص۵۶۷.
  27. مقصود جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» است.
  28. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۶، ص۱۲۰۲، حدیث ۲۹۸۲.
  29. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۶، ص۱۶۷، شرح خطبه ۷۳.
  30. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۶۶، شرح خطبه ۱۵۴.
  31. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۸۶.