دیدگاه قائلین به حرمت نام بردن امام مهدی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دیدگاه قائلین به حرمت نام بردن امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دیدگاه قائلین به حرمت نام بردن امام مهدی (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

نجم‌الدین طبسی

آیت‌الله نجم‌الدین طبسی، در کتاب «تا ظهور ج۱» در این‌باره گفته است:

«از دیدگاه علامه مجلسی، برخی روایات، بر عدم جواز دلالت دارد؛ اما سلسله اخبار و روایاتی از جمله ادعیه‌ای، به نام حضرت تصریح کرده است. در آنجا که نام ولی عصر (ع) یادآوری و بدان تصریح شده. یا از سوی راویان عنوان شده و یا فقهایی که دیدگاهشان جواز بوده صورت گرفته است و این نام را نقل کرده‌اند؛ مانند شیخ بهایی. وی قائل به جواز بوده و در کتاب "مفتاح الفلاح" به نام شریف حضرت تصریح کرده است. اما در دعاها و احادیث دیگر، یا آن حضرت را به لقب تعبیر کرده‌اند مثل: "المهدی" و یا به حروف مقطعه (م. ح. م. د) از وجود مقدس او یاد نموده‌اند. بنابراین، در روایات و دعاهایی که نام وی ذکر شده، یا از سوی راویان و یا شخص دانشمندان بوده است. در مقابل، روایات و دعاهایی وجود دارد که نام حضرت در آنها بیان نشده است. بعضی از روایاتی که متضمن نام شریف امام زمان (ع) است، دلالت دارد که بیان نام آن حضرت. تنها برای امامان (ع) جایز است و فقط اختصاص به آنان دارد. در روایاتی که امام (ع) امر به "تسمیه" می‌کند - یعنی، نام ائمه (ع) برده شود[۱] - روایاتی وجود دارد که بیان نام ائمه (ع) را در قنوت نماز و یا بعد از نماز یادآور شده است. علامه مجلسی در پایان می‌نویسد: آن دسته از روایاتی که امر به بیان نام شریف حضرت می‌کنند، یا از باب تغلیب است - به این معنا که از یازده امام، به نام یاد می‌شود؛ ولی امام دوازدهم را به کنیه و یا لقب یاد می‌کنند - و یا به نحو مجازگویی است".

شیخ صدوق می‌فرماید: در حدیث لوح، نام شریف حضرت با کلمه "القائم" آمده است" با کلمه (م. ح. م. د) سپس می‌گوید: دیدگاه من مطابق روایاتی است که از تسمیه نهی می‌کند - یعنی من نیز قائل به حرمت هستم[۲].

میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی، در کتاب "وظیفة الأنام فی زمن غیبة الإمام (ع)" با بیان ۵۴ تکلیف و وظیفه مردم در زمان غیبت، در وظیفه یازدهم می‌گوید: "نام شریف حضرت برده نشود و نام وی، نام پیامبر اکرم (ص) است و حضرت مهدی (ع)، با القاب یاد می‌شود، یعنی مانند: القائم، المنتظر، الحجة، المهدی، امام الغائب و ... در اخبار زیادی وارد شده که تسمیه به نام حضرت در دوران غیبت، حرام است.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی خلاصه دیدگاه وی در کتاب "قواعد فقهیه" چنین است: مشهور بین محدثان، حرمت "تسمیه" به نام شریف حضرت است؛ ولی در آن احتمالاتی وجود دارد. او با مطرح کردن سه نظریه می‌گوید:

  1. حرمت تسمیه به دوران غیبت صغری اختصاص داشته؛
  2. حرمت تسمیه، دائر مدار "تقیه و خوف" است و دیدگاه علامه حر عاملی نیز همین است؛
  3. حرمت تسمیه، مطلق و تا زمان ظهور است این دیدگاه مربوط به شخصیت‌هایی؛ مانند شیخ مفید، طبرسی، محقق داماد، محدث نوری، محدث جزائری، علامه مجلسی، شیخ صدوق و ... است.

روایات در این باره، چهار دسته‌اند:

  1. حرمت تسمیه به نحو مطلق و بی‌هیچ قید و شرطی؛ مانند روایت کلینی از امام صادق (ع): " صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ لَا يُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ‏ إِلَّا كَافِر‏‏"[۳].
  2. روایاتی که به حرمت تسمیه به نام شریف وی تا زمان ظهور حضرت مهدی (ع) تصریح دارند؛ مانند روایت حضرت عبد العظیم حسنی از امام هادی (ع): " أَنَّهُ قَالَ: فِي الْقَائِم‏ ... لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ ..."[۴]
  3. روایاتی که علت عدم جواز ذکر نام ولی عصر (ع) را ترس و بیم می‌دانند.
  4. روایاتی که ائمه (ع) و یا اصحابشان به نام شریف حضرت تصریح نموده‌اند.

حاصل کلام اینکه، به دلایل زیر، منع - نام بردن حضرت - دائرمدار "بیم بر جان ایشان"، یا "ترس بر خودمان" است:

  1. تنها راه جمع بین این روایات متشتت و متعارض این است که روایات دسته اول که - نام بردن را به طور مطلق حرام می‌دانند - و روایات دسته دوم که نام بردن او را تا دوران ظهور تعیین کرده‌اند و تقریبا به یکدیگر نزدیک‌اند و یک نتیجه دارند، بر روایات دسته سوم حمل کنیم که - حرمت نام بردن را به جهت تقیه و خوف می‌دانند - یعنی: حمل مطلق بر مقید انجام دهیم و راه دیگری نداریم. اگر این کار را انجام ندهیم؛ باید قائل به تعارض باشیم که در چنین صورتی،، مبنا یا تساقط است یا تخییر. البته مرحوم آخوند خراسانی اصل اولی را تساقط و اصل ثانوی را تخییر می‌داند. بر این اساس، یا باید مطلق را بر مقید حمل نماییم و یا قائل به تعارض بشویم. در این صورت اگر همه این روایات از نظر سند قوت داشته باشند تساقط صورت می‌گیرد و یا باید قائل به تخییر بشویم. هرکدام که باشد، نتیجه یکی است که همان جواز است. از بهترین و قوی‌ترین قرائن بر این ادعا همان روایاتی است که امامان خود، نام شریف حضرت را برده‌اند - یعنی: روایات دسته چهارم: علامه مجلسی در مورد این دلیل گفته است: نام بردن، بر خود امام جایز است نه بر ما.
  2. روایات زیادی از طریق اهل بیت (ع) و عامه نقل شده که در آنها به نام و کنیه آن حضرت تصریح شده است؛ مانند "إسمه إسمی". که به منزله تصریح به نام می‌باشد. البته علامه مجلسی به این مورد نیز پاسخ داده، می‌گوید: از باب تغلیب است و یا مجازگویی.
  3. اگر بدون تقیه و محذورات دیگر به حرمت تسمیه به نام شریف آن حضرت قائل شویم و از سویی به جواز مطلبی که دلالت بر نام ایشان دارد - مثل کنایه یا رمز (م. ح. م. د) - قائل گردیم و به صراحت نام حضرت را نبریم؛ تعبدی شدید تلقی شده و استبعاد محض است و بدون تقیه بعید است حرمتی داشته باشد[۵].

خلاصه سخن، آقای ناصر مکارم شیرازی سه دلیل بر رد قول به حرمت آورده، می‌گوید: در دوران تقیه چه خوف بر جان حضرت و چه بر خودمان باشد، ذکر نام حضرت حرام است؛ ولی در غیر تقیه دلیلی بر حرمت نداریم و روایات مطلق را بر موارد تقیه، حمل می‌کنیم.

محدث نوری با ذکر هفده روایت در این باب، می‌نویسد: "بعضی از این روایات ظهور دارند و برخی نص‌اند. و با حمل ظاهر بر نص نتیجه می‌گیریم که این روایات بر عدم جواز نام بردن مولایمان حضرت مهدی (ع) - به نام مورد نظر - صراحت دارند و این عدم جواز، از خصائص آن حضرت است؛ مانند غیبت و طول عمر وی که از ویژگی‌های خاص ایشان می‌باشد. پایان این ممنوعیت، ظهور و ساطع شدن نور رخ دلربای ایشان و استیلا و سلطنت آن امام همام است. به یقین می‌پرسید، راز این حرمت تسمیه چیست؟ پاسخ این است که راز حکمت آن را غیر از خدای متعال، کسی نمی‌داند و اگر برخی گفته‌اند، به جهت تقیه و خوف است، نمی‌تواند مطلب صحیحی باشد، زیرا اگر به جهت ترس و بیم و تقیه باشد، دیگر امامان را نیز جایز نیست نام ببریم. همچنین در صورت ترس و بیم، نمی‌توانیم حتی شخصیت‌ها و خواص شیعه را نیز نام ببریم و این امر اختصاص به امام زمان (ع) ندارد. از سویی، اگر راز قضیه، تقیه باشد، نیز اختصاص به این نام ندارد و نام‌ها و القاب مشهور وی را نیز شامل می‌گردد[۶].

محدث نوری، برای اخبار یاد شده، سه تأیید یادآور می‌شود:

  1. عدم بیان نام شریف آن حضرت در حدیث معراج؛ در روایات مستفیضی که درباره معراج داریم، ائمه (ع) و جانشینان پیامبر اکرم (ص) نام برده شده‌اند، اما از امام دوازدهم با "لقب" نام برده می‌شود.
  2. عدم بیان نام شریف آن حضرت در احادیث نبوی؛ پیامبر اکرم (ص) امامان را به غیر از اسم حضرت مهدی (ع) نام می‌برد و از آن حضرت با لقب یاد می‌کند و یا می‌فرماید:" اسْمُهُ‏ اسْمِي‏ أَوْ سَمِيِّي‏ ‏‏"؛ یعنی، نام وی نام من و یا همنام من است". امام باقر و امام جواد (ع) نیز در این خصوص سخنانی مشابه دارند.
  3. کثرت القاب آن حضرت؛ امامان (ع) و دانشمندان، در مقام نام بردن از حضرت مهدی (ع) القاب آن حضرت را ذکر کرده‌اند و از وی نام نبرده‌اند. در کتاب النجم الثاقب[۷] برای حضرت مهدی (ع) ۱۸۲ لقب ذکر شده است، سپس می‌گوید: در زیارت ایشان نیز، نام شریف حضرت نیامده و آنچه ذکر شده، جمله:" السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مَهْدِيِ‏ الْأُمَمِ‏‏ ‏‏"[۸]" است.

بنابراین، حمل اخبار نهی از تسمیه بر تقیه، به چند دلیل مردود است:

  1. خود روایات؛ در حالت خوف و تقیه و یا غیر آن، پایان نهی از تسمیه را تا ظهور می‌داند. بنابراین، معنا ندارد آنها را حمل بر تقیه کنیم.
  2. اگر روایات، در مورد تقیه باشد، در چنین صورتی اختصاص به این نام ندارد. و القاب شایع و مشهور دیگر آن حضرت را نیز شامل می‌شود؛ به ویژه لقب "مهدی" که نزد اهل سنت معروف‌تر از سایر القاب او است. در احادیث نبوی از این نام، زیاد استفاده شده و در بیشتر مژده‌ها در روایات "اهل سنت" کلمه "مهدی" بیان شده است.
  3. حضرت مهدی (ع)، مورد اتفاق فریقین (شیعه و سنی) است و اختلاف، تنها در نسب و ولادت آن حضرت است. بنابراین، مطلبی برای مخفی کردن وجود ندارد، تا زمینه‌ای برای تقیه مطرح بشود، زیرا همه می‌دانند که وی در آخر الزمان ظهور می‌کند و زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد؛ بدینسان، جایی برای تقیه باقی نمانده است.
  4. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: "او همنام من است" و یا "نام او، نام من است"؛ در چنین صورتی راوی از سخن پیامبر (ص)، حضرت را می‌شناخت، بنابراین، پیامبر (ص) از چه کسی تقیه کرده است؟ اگر تقیه از غیر فرد شنونده است، بنابراین چرا نام وی در این مجلس، برده نشده و از شنونده تقیه شده است؟ چرا پیامبر (ص) نام شریف حضرت را بیان نکرده است؟ او می‌توانست نام را بگوید؛ ولی به شنونده و راوی تفهیم کند که در مجلس دیگر، نام او را نبرد.
  5. ریشه بیم و ترس چیست؟ و از چه کسی باید ترسید؟ آیا از مردم عادی باید ترسید یا از حاکمان ستمگر؟ مشخص است که از فرمانروایان ستمپیشه باید ترسید، زیرا آنان می‌دانستند سرنگونی تاجوتختشان به دست حضرت مهدی (ع) خواهد بود. از این‌رو، درصدد قتل آن حضرت بودند. اگر چنین باشد لازم است از هر موردی که نشانه و حاکی از وجود آن حضرت باشد، منع گردد؛ به ویژه لقب "مهدی" که اختصاص به نام مورد نظر (م. ح. م. د) ندارد»[۹].

پانویس

  1. شاید نظرشان به مرحوم حر عاملی است.
  2. کمال الدین، ص ۳۰۷.
  3. جز کافر کسی نام صاحب الأمر را نمی‌برد؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۲.
  4. روا نیست آن حضرت تا زمان ظهور به نام شریف خود یاد شود.
  5. القواعد الفقهیة، ج ۱، ص ۵۰۰.
  6. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۷.
  7. النجم الثاقب، ص ۳۷.
  8. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۷.
  9. طبسی، نجم‌الدین، تا ظهور، ج۱، ص ۴۹-۵۵.