زید بن عمرو بن نفیل قرشی عدوی
مقدمه
زید بن عمرو بن نفیل عدوی قرشی از طایفه بنیعدی از قریش و پسر عموی عمر بن خطاب بود [۱]. پدرش عمرو به رسم عرب جاهلی که پسر بزرگ میتوانست پس از وفات پدر خود با هر یک از همسران وی ازدواج کند، با جیداء ـ مادر خطّاب ـ ازدواج کرد و زید به دنیا آمد. خطّاب پدر عمر، از لحاظ پدری با عمرو برادر بود و از لحاظ مادری با زید، بنابراین زید به لحاظ نسب پدری و مادری پسر عموی عمر بن خطاب بود و به لحاظ مادری، عموی وی[۲].
رهبری نیروهای بنیعدی در نبردهای فجار (۲۰ سال پیش از بعثت)[۳] بیانگر جایگاه زید در طایفه و قریش است[۴]. نام وی در میان کسانی که بتپرستی را در دوره جاهلی کنار گذاشته بودند ثبت شده است[۵]. بغدادی او را در فهرست چند ده نفری دانسته که همگی در دوره جاهلی شرب خمر و استفاده از ازلام (تیرهای هماندازه و نشاندار) را برای تعیین نیک و بد کارها یا آگاهی از گذشته و آینده، کنار نهاده بودند[۶]؛ همچنین خوردن گوشت مردار، خون و قربانی بتها و زنده به گور کردن دختران را نادرست دانست و قریش را از این بابت سرزنش میکرد[۷].
زید با تأمین هزینه دختران، مانع زنده به گور شدنشان میشد [۸]. ورقة بن نوفل اسدی عموی حضرت خدیجه که از بتپرستی به مسیحیت گرویده بود، دوست صمیمی زید بود[۹]. بنا به منابع تاریخی، پس از مرگ او زید به شام رفت و در مسیر بازگشت به دست قبیله جذام یا لخم کشته شد[۱۰]؛ اما گزارش دیگری مرگ او را پیش از مرگ ورقة بن نوفل دانسته است[۱۱]. مرگ او را ۵ سال پیش از بعثت پیامبر[۱۲] و در بَلقاء (در اردن کنونی).[۱۳] گفتهاند. گزارش دیگری مرگ وی را در مکه و قبرش را در پای کوه حراء دانسته است[۱۴].
پسرش سعید از مسلمانان اولیه و مهاجران به مدینه بود[۱۵]. دخترش عاتکه به ترتیب به همسری عبداللّه بن ابیبکر، عمر بن خطاب و زبیر درآمد[۱۶].
گزارشهای داستانگونه فراوانی درباره زید بن عمرو بن نفیل نقل شده است. بنا به روایتی از عروه بن زبیر، زید، ورقه و دو تن دیگر هر ساله روز مشخصی را عید تعیین کرده بودند و آن روز را نزد بتی که میپرستیدند سپری میکردند. یکبار دیدند بتی بر زمین افتاده است. بت را بر پا کردند؛ ولی مجددا بر زمین افتاد و این رخداد سه بار تکرار شد. در پی این رخداد سخنانی میان آنها درباره اثرگذار نبودن بتها درگرفت و تصمیم گرفتند دین دیگری بیابند[۱۷].
براساس گزارش دیگری پس از حمله ابرهه به کعبه و بازگشت او به یمن، زید و ورقة بن نوفل نزد نجاشی حاکم حبشه رفتند. در آنجا نجاشی از آنها درباره یکی از قریش پرسید که خواست فرزندش را قربانی کند؛ ولی شتران بسیاری قربانی کرد و فرزندش را ذبح نکرد. سپس این پرس و جوها چنان پیش رفت که زید بن عمرو از رخ دادن اموری خارقالعاده میان آسمان و زمین در شب تولد پیامبر موعود به تفصیل سخن گفت.[۱۸].
بنابه روایتی از عامر بن ربیعه، او نه تنها میدانست که پیامبری از طایفه عبدالمطلب ظهور خواهد کرد، بلکه از مشخصات جسمی، محل تولد و مهاجرتش به یثرب نیز خبر داشت[۱۹]. از سوی دیگر روایتهای متناقض و متعددی در منابع نقل شده که برخلاف روایتهای پیش گفته، وی از ظهور پیامبر موعود و جزئیات نسبی، جغرافیایی و محتوای دعوتش اظهار بیاطلاعی کرده است.
در روایتی از عبدالله بن عمر، زید در مواجهه با یهودیان شام به امید گرایش به دین آنها از آیین آنها پرسید؛ ولی آنان شرط یهودی شدن را پذیرش سهمی از غضب خدا دانستند. زید سپس نزد مسیحیان رفت و آنان شرط مسیحی شدن را پذیرفتن سهمی از لعنت خدا دانستند. سپس وی از آنان درباره دین دیگری مشورت کرد که آنها آیین حنیف را به او اینگونه معرفی کردند که دینی است که جز اللّه پرستش نمیشود و حضرت ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی. زید سپس دستان خود را رو به آسمان بلند کرد و خدا را گواه گرفت که بر دین ابراهیم است[۲۰].
بنا به روایت دیگری از این حادثه، زید و ورقه به شام رفتند. در آنجا یهودیان و مسیحیان آنها را به دین خود دعوت کردند؛ ولی برخلاف ورقه، زید دعوت آنها را نپذیرفت. یکی از راهبان به وی گفت که تو در پی دینی هستی که امروزه پیروی ندارد. وی سپس دین ابراهیم را برای زید توضیح داد. آنگاه بود که زید با دین ابراهیم آشنا شد و خود را پیرو آن و قبلهاش را کعبه دانست.[۲۱] همین رخداد در روایت مبسوط دیگری همراه جزئیات فراوانی گزارش شده است. در این گزارش زید در ماجرای بلدح به پیامبر ـ قبل از نبوت آن حضرت ـ گفته که در سفرش به یثرب سپس خیبر، فدک، ایله، شام و در نهایت به جزیره(شمال عراق) همگی ادیان را مشرکانه یافت تا اینکه در جزیره به او گفتند همه ادیان در گمراهی هستند و آنچه او در پی آن است همان دین الله است که در سرزمین زید ظهور خواهد کرد و سپس به او توصیه کردند به آن پیامبر ایمان آورد[۲۲].
در گزارشی دیگر شبیه به آن گزارش آمده است که در شام به وی گفته شد دینی که وی در پی آن است تنها یک پیرو در حیره (عراق مرکزی) دارد و وقتی او نزد آن فرد رفت به او گفت که ستاره پیامبر موعود طلوع کرده است[۲۳]. بنا به روایت دیگری از فرزندش سعید، زید همراه ورقة بن نوفل در جستجوی دین حق به سفر رفت تا اینکه در موصل (از شهرهای جزیره در شمال عراق) راهبی به زید گفت: آنچه تو در پی آن هستی به زودی در سرزمین خودت ظهور خواهد کرد[۲۴].
درباره چگونگی مرگ زید نیز اینگونه گزارشها بیان شده است؛ از جمله بنا به گزارشی زید در میفعه از روستاهای اردن کنونی به راهبی برخورد که عالمترین مسیحیان بود و آن راهب به او خبر داد که پیامبری بر اساس آیین ابراهیم در سرزمین زید ظهور خواهد کرد و زمان این رویداد را حال حاضر دانست. در پی این گفت و گو زید شتابان به سمت مکه به راه افتاد که از سوی قبایلی غارت و کشته شد[۲۵].
در گزارشی دیگر آمده است که در شام بود و پس از اطلاع از ظهور پیامبر موعود، عازم دیدن پیامبر شد که کشته شد[۲۶]. برخی زمان وفات وی را تعیین کرده و آن را ۵ سال پیش از بعثت دانستهاند.[۲۷] داستانپردازیها درباره زید به این جهان محدود نشده است؛ روایاتی درباره رستگاری او در آخرت و جایگاهش در بهشت نقل شده است [۲۸].
بنا به روایتی، پسرش سعید بن زید و عمر بن خطاب از پیامبر درباره زید پرسیدند. پیامبر (ص) از بخشوده شده وی خبر داد یا برای وی استغفار کرد و او را پیرو حضرت ابراهیم دانست[۲۹]. بنا به روایتی از پیامبر، زید در قیامت پس از امت عیسی و پیش از امت محمد، و به تنهایی به عنوان یک امت محشور خواهد شد[۳۰] این روایت یادآور آیه ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۳۱] است که ابراهیم را یک امت دانسته است. در این داستانها برتر دانستن زید تا جایی پیش رفته که وی را تنها موحد قریش در دوره جاهلی معرفی کردهاند و در حدیث مشهور به حدیث بلدح[۳۲] گفتهاند که از آنجا که تنها موحد قریش بود، از گوشت قربانیان بتها نمیخورد؛ ولی بقیه قریش اینگونه نبودند.[۳۳] این، در حالی است که موحدان قریش و رویگردانان از پرستش بتها در دوره جاهلی بسیار بودند؛ از جمله قس بن ساعده ایادی که گفته شده نخستین کسی بود که توحید را در مکه اعلام کرد و معاد را باور داشت[۳۴].
از دیگر اخبار برساخته آن است که وی هنگام شکنجه بلال حبشی نزد وی میآمد و به او اَحَدٌ اَحَدٌ را تلقین میکرد و گفت که اگر وی کشته شود، به قبرش تبرک خواهم جست[۳۵] در حالی که او هنگام بعثت پیامبر زنده نبود. روایاتی که نقش زید را برجستهتر از دیگر رویگردانان از بتپرستی ساختهاند، در منابع تفسیری هم مشاهده میشوند: بنا به روایتی از زید بن اسلم و عبدالرحمن بن زید، آیه ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۳۶] درباره زید بن عمرو، سلمان فارسی و ابوذر غفاری نازل شده که در روزگار شرک، به جز اللّه نمیپرستیدند.[۳۷]. در این آیه به بندگان الهی که رو به خدا داشتند و از پرستش طاغوت خودداری کردند، بشارت داده شده است. البته این آیه مصادیق بسیار فراوانی دارد و به افراد مشخصی اختصاص ندارد.
خداوند در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۳۸] بیان کرده که کسانی که به خدا و روز قیامت اعتقاد داشتند و عمل صالح انجام دادند اجری محفوظ دارند و نگرانی و اندوهی نخواهند یافت. بنابر یکی از تفاسیر، این آیه درباره کسانی نازل شده که پیش از بعثت پیامبر در جستجوی دین حق بودند و زید جزو این افراد است[۳۹].
همچنین در تفسیر آیه ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۴۰] آمده است که منظور از کسانی که به آنها دانش داده شده، افرادی هستند که پیش از بعثت در پی دین حق بودند و پس از بعثت وی بدو ایمان آوردند و زید از آنان است[۴۱].
در آیه ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۴۲] آمده که چنانچه فضل و رحمت الهی نبود، جز اندکی بقیه از شیطان پیروی میکردند. بنا به تفسیری، منظور از آن عده اندک افرادی چون زید هستند که پیش از بعثت پیامبر بر دین ابراهیم بودند. زید که فساد یهود، مسیحیان و عرب را شناخته بود، به پرستش اللّهبسنده کرد و موحد ماند[۴۳]. چنین روایاتی در پی قهرمانسازی زید و اعطای نقش احیاگر آیین ابراهیم به او بودهاند و از جایگاه متعالی او در آخرت و نزد خداوند سخن میگویند. این روایات، معلول دو عامل هستند:
- برجسته ساختن نقش شخصیتهای طوایفی چون بنیعدی نسبت به دیگر طوایف قریش؛
- کمرنگ ساختن نقش شخصیتهای بنیهاشم از جمله عبدالمطلب، ابوطالب، عبداللّه و حتی پیامبر اکرم (ص). در این عرصه تاریخنگاران آلزبیر که روابط نَسَبی قابل توجهی با بنیعدی داشتند، نقش بسزایی ایفا کردند[۴۴].[۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ المعارف، ص ۵۹، ۶۹، ۲۴۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۵۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۴۳.
- ↑ الاغانی، ج ۳، ص ۸۷؛ المعارف، ص ۱۷۹، ۲۴۵.
- ↑ المحبر، ص ۳۶۰.
- ↑ الاغانی، ج ۲۲، ص ۳۱۲؛ انسابالاشراف، ج ۱، ص ۱۱؛ المحبر، ص ۱۷۰.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المحبر، ص ۱۷۱.
- ↑ المحبر، ص ۲۳۷.
- ↑ المحبر، ص ۱۷۱؛ المنمق، ص ۱۵۳.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱.
- ↑ المحبر، ص ۱۷۱، ۱۷۵؛ المعارف، ص ۵۹.
- ↑ المحبر، ص ۱۷۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۵۰ - ۱۵۱.
- ↑ الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۹.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱؛ الآحاد والمثانی، ج ۱، ص ۲۰۰.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۰۰.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱ - ۲۹۲.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۶۱۴ - ۶۱۵.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۸۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۴۲۳.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۱۲۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۹، ص ۵۰۴.
- ↑ دلائلالنبوه، ج ۲، ص ۶۹۸ - ۶۹۹؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۲۳۹ - ۲۴۱.
- ↑ الاغانی، ج ۳، ص ۸۹؛ دلائلالنبوه، ج ۲، ص ۱۴۴.
- ↑ نک: السننالکبری، ج ۵، ص ۵۴ - ۵۵؛ دلائلالنبوه، ج ۲، ص ۶۸۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۲۱۶ - ۲۱۷.
- ↑ مسند ابو یعلی، ج ۱۳، ص ۱۷۱ - ۱۷۲.
- ↑ المعجمالکبیر، ج ۱، ص ۱۵۱ - ۱۵۲؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۶۹۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۶۱۷.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص ۹۹؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۸۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۱۹، ص ۵۱۶؛ معجم ما استعجم، ج، ص ۱۲۸۵؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۹.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۲۴۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۲۰۳.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱.
- ↑ مسند ابی یعلی، ج ۴، ص ۴۱؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۴۳؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۸۵.
- ↑ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۲۹۱؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۳ - ۲۳۳؛ ج ۶، ص ۲۲۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۳۲ - ۲۳۳؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۳۰؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۲، ص ۴.
- ↑ البیان والتبیین، ج ۱، ص ۶۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۰، ص ۳۰۶.
- ↑ تار، یخ دمشق، ج ۶۳، ص ۶.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۴۹؛ اسباب النزول، ص ۳۸۲؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۷۰.
- ↑ «بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۶؛ التکمیل والاتمام، ص ۵۱.
- ↑ «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۱۶۷؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۵۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۴۰.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ البحر المحیط، ج ۳، ص ۷۲۹.
- ↑ نک: زبیریان و تدوین سیره نبوی.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «زید بن عمرو»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.