سفرهای پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی

مقدمه

در منابع تاریخی برای رسول خدا(ص) دو سفر تجاری به شام ذکر شده است که توضیح هر یک به قرار زیر است: سفر اول او را در نه سالگی[۱]، دوازده سالگی و یا سیزده سالگی[۲] و همراه عمویش ابوطالب ذکر کرده‌اند. ابن هشام گوید: پیامبر همراه عمویش ابوطالب با کاروان بازرگانی قریش به شام رفت. زمانی که کاروان به منطقه بُصری، نزدیک شام رسید، راهبی به نام بحیرا که از کتاب‌های آسمانی آگاهی داشت و مدت‌ها در صومعه زندگی می‌کرد، پیامبر را از روی نشانه‌ها و مُهر نبوت که بین دو شانه آن حضرت بود، شناخت و او را به عنوان پیامبر آینده که انجیل ظهورش را بشارت داده بود، ستود و ابوطالب را به مراقبت از آن حضرت ترغیب کرد و او را واداشت پیامبر را به مکه باز گرداند[۳].

سفر اول رسول خدا (ص) به شام

سفر اول رسول خدا(ص) به شام؛ درباره سفر اول رسول خدا(ص) به شام، هفت روایت به صورت‌های گوناگون در منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است، اما اسناد و مدارک این روایات، غیر قابل اعتماد است[۴]، و از نظر متن نیز در آنها اختلاف‌هایی وجود دارد که سبب تضعیف آنها شده است[۵]. طبری[۶]، ابن جوزی[۷] و ابن سعد[۸] گزارش سفر نخست آن حضرت به شام را از ابن اسحاق نقل کرده است که از جهت سند‌شناسی تضعیف شده است[۹]. همچنین بعضی از کتاب‌های تاریخی، سند روایت ابن اسحاق را به استادش عبدالله بن ابی بکر بن حزم انصاری[۱۰] می‌رسانند که باز هم قابل اعتماد نیست[۱۱].

طبری، روایت دومی نیز از سفر نخست رسول خدا(ص) به شام آورده که احتمالاً از سنن ترمذی است و با سند منقطع به ابوموسی اشعری می‌رسد که از نظر علم رجال، از اقسام اسناد ضعیف است؛ زیرا ابوموسی ده سال پیش از بعثت متولد شده و داستان سفر پیامبر به شام، حدود سی سال پیش از بعثت اتفاق افتاده و ابوموسی اشعری در سال هفتم هجری به مدینه آمده است. از این رو، ابن کثیر[۱۲] نیز این حدیث را رد کرده است. ذهبی[۱۳] نیز حدیث ابوموسی اشعری را از احادیث ناشناخته دانسته است. از منابع شیعه نیز صدوق[۱۴]سفر نخست آن حضرت را به شام با تفصیل بیشتری نقل کرده و ابن‌شهرآشوب[۱۵]، روایت هر دو سفر را از شیخ صدوق گرفته است. روایت صدوق مشتمل برغرائب و عجایبی است؛ مانند باریدن میوه از ابرها، حرکت کردن صومعه راهب به طرف رسول خدا(ص) همانند حرکت چارپا، میوه‌های تابستانی و زمستانی آوردن درختان خشک شده، سرسبز شدن همه جا، بشارت راهب به ولادت حضرت علی(ع) و ایمان او به حضرت محمد(ص).

به نظر می‌رسد گزارش صدوق از سفر نخست آن حضرت، ترکیبی از روایات متعدد است؛ زیرا قسمت آخر روایت سفر اول را که صدوق به عنوان ادامه روایت اول ذکر کرده، ابن‌شهرآشوب بعد از سفر دوم پیامبر و به عنوان روایت سفر دوم و به صورت روایتی مستقل آورده است.

گفتنی است در کتاب‌هایی مانند انساب الاشراف[۱۶] داستان سفر حضرت به شام، بسیار خلاصه‌تر از آنچه در تاریخ طبری و سیره ابن هشام آمده، ذکر شده است.

به هر حال برخی از محققان[۱۷] در اصل وقوع سفر اول به دیده تردید نگریسته‌اند و برخی نیز ضمن انکار اصل این سفر، درباره شگفتی‌هایی که در این سفر برای آن حضرت ذکر شده، چنین گفته‌اند: آیا ممکن است کاروان ۱۰نفری بازرگانان مکه، در زمانی که محمد(ص) کودکی خردسال بیش نبود، صومعه‌ای را که با خشوع و احترام به پیشگاه محمد(ص) می‌آید، درخت خشکی را که به خاطر آنان سه نوع میوه از میوه‌های تابستانی و زمستانی بر آن ظاهر می‌شود، ابری را که در سرتاسر آن صحرای پهناور با آنان حرکت می‌کند، حوض‌های آبی که آب گوارا از آنها می‌جوشد، آن هم در آن صحرای خشک که هیچ چیز جز ترس مرگ ناشی از تشنگی به اندیشه مسافران و رهگذران خطور نمی‌کند، راهبان و کشیشانی را که با شور و شوق به سوی وی می‌آیند تا محمد(ص) را ببینند و از مشاهده سیمای او تبرک بجویند و... مشاهده کرده باشند، با وجود این، موضع آنان در مورد او هیچ تغییری نیابد و دیدگاه‌های آن جمع درباره او با آنچه پیش‌تر بوده تفاوتی نکند؟ آیا ممکن است چنین حوادثی در حضور و در مقابل دیدگان ۱۷۰ تن از بازرگانان مکه رخ دهد، اما جز راویانی چند آن را روایت نکنند؟[۱۸].

روایت دیدار پیامبر(ص) با بحیرای راهب، دست‌مایه برخی از خاورپژوهان قرار گرفته و آنان ادعا کرده‌اند آن حضرت آنچه را به عنوان آموزه‌های اسلامی ابلاغ کرد، در همین سفر کوتاه از راهب بحیرا آموخت؟[۱۹]. سفر دوم رسول خدا(ص) به شام؛ ابن اسحاق[۲۰]می‌نویسد: پیامبر اکرم(ص) در سفر دوم به شام، ۲۵ سال داشت و همراه میسره، غلام حضرت خدیجه(س) برای تجارت به شام رفت. حضرت خدیجه(س) وقتی شنید حضرت محمد(ص) شخصی امانتدار و کریم است، دنبال آن حضرت فرستاد تا برای تجارت به شام اجیر او شود[۲۱]، اما یعقوبی[۲۲] به نقل از عمار یاسر گوید: رسول خدا(ص) هرگز اجیر کسی نشد؛ چنان که برخی نیز گفته‌اند: شاید عزت نفس پیامبر و شرف خانوادگی به وی اجازه نمی‌داد اجیر کسی شود. بنابراین، ممکن است در این سفر به صورت مضاربه‌ای[۲۳] شرکت کرده باشد[۲۴] در روایت امام حسن عسکری(ع) نیز به مضاربه‌ای بودن سفر تجارتی رسول خدا(ص) به شام تصریح شده است[۲۵]. موفقیت و امانتداری آن حضرت در این سفر، تحسین همگان را برانگیخت[۲۶]. مسعودی[۲۷] و بلاذری[۲۸] تنها به اصل سفر دوم اشاره کرده‌اند، اما برخی منابع دیگر در حاشیه این سفر، به حوادثی مانند سجده سنگ، سایه انداختن ابر و... اشاره کرده‌اند که جای تأمل دارد[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۹۱.
  2. مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۵.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.
  4. برای ضعف سند و ضعف برخی رجال سند ر.ک: مزی، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۰-۳۸۱؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۴.
  5. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۸.
  6. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۸.
  7. ابن جوزی، صفة الصفوه، ج۱، ص۳۲.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۶.
  9. مزی، تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۸۰-۳۸۱.
  10. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۸۰.
  11. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۴.
  12. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۶۳.
  13. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۸۱.
  14. صدوق، کمال الدین، ص۱۹۰.
  15. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۴۰.
  16. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۵.
  17. ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۹۵.
  18. معروف حسنی، اخبار و آثار ساختگی، ص۲۵۲.
  19. یوسفی غروی، موسوعة تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۴۴.
  20. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹.
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۶ و ۱۰۵؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ اربلی، کشف اللغمه، ج۲، ص۱۳۱؛ ذهبی، تاریخ، ج۱، ص۶۴.
  22. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۱.
  23. مضاربه در اصطلاح فقها عبارت است از عقدی که به موجب آن شخصی با سرمایه شخص دیگر به تجارت می‌پردازد و سود حاصل از آن میان آنها تقسم می‌گردد.
  24. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة نبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۱۰۶.
  25. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۳۰۸، ح۱۴.
  26. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۱.
  27. مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۵.
  28. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۷.
  29. ر.ک: خرگوشی، شرف المطصفی، ص۴۸؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۱۹۰؛ دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۶۹؛ شامی، سبل الهدی، ج۲، ص۱۵۸؛ جامی، شواهد النبوه، ص۱۳۰.
  30. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص ۵۴.