سلام (اسم الهی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

سلام از ریشه «س - ل - م» یکی از دو مصدر باب تفعیل و به معنای سالم بودن از هرگونه عیب و نقص است.[۱]

اطلاق سلام بر خدا، به این معناست که ذات خداوند از هر عیبی، صفاتش از هر نقصی و افعالش از هر شرّی مصون است [۲] و به واسطه آن صفاتِ پیراسته از عیب، رحمت، عطوفت و کرم از وی متجلی می‌شوند.[۳]

بر اساس روایتی از پیامبر اکرم (ص) سلام یکی از ۹۹ اسم خداست که هرکه آنها را بشمارد، بهشت بر او واجب می‌شود،[۴] از این رو پیامبر اکرم (ص) مسلمانان را به افشای سلام در میان خودشان سفارش کرده است؛[۵] همچنین برپایه روایتی آن حضرت فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ هُوَ اَلسَّلاَمُ»[۶] و پس از نماز سه بار این دعا را می‌خواند: « اَللَّهُمَّ أَنْتَ اَلسَّلاَمُ وَ مِنْكَ اَلسَّلاَمُ وَ لَكَ اَلسَّلاَمُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ اَلسَّلاَمُ »[۷]

سلام به عنوان اسم خدا تنها یک بار به صراحت در قرآن یاد شده است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۸]؛ ولی در ترکیب‌های «دارالسلام» که دو بار در قرآن آمده: ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۹]، ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۰] و «سبل‌السلام»: ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۱] بنابر وجهی اسم و صفت الهی است و در آیات ﴿تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا[۱۲] و ﴿وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا[۱۳] و «سلیم» در آیه ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۱۴] نیز به گونه‌ای با این اسم و صفت الهی، پیوند دارد؛ زیرا دارالسلام و سبل‌السلام دو گونه تفسیر شده‌اند: برخی قائل‌اند که سلام نام خداوند و دارالسلام، به معنای داراللّه و مراد از «دار» بهشت است [۱۵] و خداوند به سبب نهایت تقدس بهشت، آن را به خودش نسبت داده است؛ آن‌گونه که کعبه را «بیت‌اللّه» می‌گویند.[۱۶] در تأیید این تفسیر، روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است.[۱۷]

برخی دیگر سلام را صفت «دار» دانسته‌اند،[۱۸] در نتیجه، دارالسلام به معنای دارالسلامه است؛ جایی که هیچ آفتی مانند مرگ، بیماری، فقر، غم و اندوه در آن نیست. [۱۹]

سُبل‌السلام نیز یا به معنای راه‌های خداست که مقصود از آن دین اسلام است و خداوند آن را برای هدایت بشر تشریع کرده است،[۲۰] یا به معنای راه‌های سلامت که از هرگونه خوف، ضرر و ضلالت مصون است.[۲۱]

در تبیین سلام به عنوان نام خداوند چند دیدگاه است:

  1. ذات خداوند ازهرگونه عیب، نقص و آفت مبرّاست.[۲۲] طبق این نظر، سلام با قدّوس هم‌معناست؛ با این تفاوت که قدوس بر منزه بودن خداوند در گذشته و حال دلالت دارد؛ ولی صفت سلام تنها به آینده اشاره دارد؛ زیرا اگر عیبی بر وی عارض شود موجب زوال سلامت خواهد شد.[۲۳]
  2. بندگان از ستم او در امان و سالم‌اند.[۲۴]
  3. خدا اعطا کننده سلامت به بندگان است.[۲۵]
  4. خدا در امان نگه‌دارنده آنان از مهالک یا سلام‌کننده بر ایشان در بهشت است: ﴿تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا[۲۶].[۲۷]، چنان‌که حضرت یحیی (ع) را از آفات و ترس هنگام ولادت، مرگ و بعث، ایمن دانسته است: ﴿وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا[۲۸].[۲۹]

سلام، برپایه تعریف نخست و دوم در ردیف صفات سلبی و تنزیهی و براساس تعریف سوم، از صفات ثبوتی و بازگشت آن به قدرت بوده و با توجه به تعریف اخیر، کلام خداست.[۳۰] شایان ذکر است بنده‌ای که دلش از هرگونه حقد، کینه، حسد و شر و بدنش از هرگونه گناه و ناپاکی سالم باشد، شایسته نام سلام [۳۱] و مصداق این آیه خواهد بود: ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۳۲]؛ همچنین بهره و نصیب او از اسم سلام در دنیا، سالم بودن دین وی از بدعت‌ها و شبهات، سلامت و حاکمیت عقل وی بر شهوت و غضب و سلامت قلب او از توجه به غیر خداست [۳۳].[۳۴]

معنای واژه «السلام»

این لغت مصدر است، مانند الکلام، و معنای آن عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلافی در ظاهر و باطن. این سلم باطنی به معنای اعتدال و نظم کامل میان اجزا و دوری از نقص و عیب در چیزی است.

نکاتی پیرامون واژه «سلام»

در قرآن کریم، اولیای الهی (ع) مظهر سلام پروردگارند؛ چراکه هیچ گونه عدم اعتدال در اعتقاد و عمل آنان مشاهده نمی‌شود و دعوت آنان به دارالسلام در دنیا، به معنای تبعیت از ایشان و در آخرت، دعوت به خانه آنان است که بهشت می‌باشد: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ[۳۵]، ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ[۳۶].

«سلام» از اسمای الهی شمرده شده است؛ چون خداوند مصداق کامل این معنی است و هیچ گونه نقطه ضعف و حاجت و فقر و نقص و یا محدودیتی در او وجود ندارد: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۳۷].

وصف سلام از اسمای الهی است که در صفات رحمت و عطوفت و کرم در خداوند متجلی می‌گردد. در دین الهی که مظهر سلام پروردگار است، هیچ خلاف و ناهماهنگی یافت نمی‌شود و کلام همه انبیا (ع) در طول تاریخ، یک پیام و یک سخن بوده است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ[۳۸].

هنگامی که لغت سلام به غیر خداوند نسبت داده می‌شود، مراد حصول وفاق و هماهنگی و نبود خصومت و خلاف نسبت به آن شیء است. وقتی اسلام و تسلیم به کسی نسبت داده می‌شود، عبارت است از آنکه شخص در فضایی وارد شود که خلاف و بغض یا تمرّدی با آن محیط نداشته باشد؛ با این تفاوت که در اسلام از باب افعال، تأکید بر فاعل و صدور فعل از او و قیام فعل بر فاعل است؛ مثل: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۳۹]. ولی در تسلیم از باب تفعیل، تأکید بر مفعول و وقوع فعل بر مفعول است؛ مثل: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۴۰].

اگر متعلق سلام امری غیر مادی باشد، چنان که در قرآن بیشتر به این صورت به کار رفته، مراد هماهنگی و موافقت با آن امر روحانی است؛ چنان‌که درباره پروردگار می‌فرماید: ﴿قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۴۱].

همچنین در مورد موافقت با رسول اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۴۲].[۴۳]

بر این اساس، اصل اولی در معنای واژه مسلم یا مسلمان آن است که مسلمان به کسی می‌گویند که به طور کامل موافق و هماهنگ با امری باشد؛ به گونه‌ای که هیچ خلاف و منافرت یا مخالفتی در ظاهر و باطن با آن امر معنوی نداشته باشد؛ چنان که حضرت سلیمان (ع) خطاب به بلقیس می‌فرماید: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ[۴۴].

از آنجا که موافقت یا مخالفت در انسان امری قلبی است، در نتیجه ذومراتب است. بدین ترتیب، ایمان و اسلام مصطلح در قرآن ـ یعنی ابراز قبول کلمه توحید و التزام عملی به انجام دستورات آن ـ ذومراتب است و این گونه نیست که به مجرد مشاهده این واژه در قرآن، آن را حمل بر همه مسلمانان (اعم از مؤمن یا منافق) بنماییم[۴۵].

معانی سلام و مشتقات آن

سلام به معنای برائت کامل از عیوب است[۴۶]. اگر سلام نسبت به امری مادی به کار رود، یعنی برائت از عیوب مادی، مانند آنکه خداوند درباره گاو بنی‌اسرائیل فرمود: ﴿إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا[۴۷]. سلام درامور معنوی نیز به معنای منزه بودن از آلودگی‌های معنوی است: ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۴۸]. بر همین اساس، هنگامی که این واژه درباره انسان به کار می‌رود، مراد برائت از عیوب مادی و معنوی است؛ زیرا متعلَّق سلام، تاب هر دو معنا را دارد و خداوند درباره بسیاری از انبیای الهی (ع) این واژه را در قرآن به کار برده است؛ مثلاً از زبان حضرت عیسی (ع) می‌فرماید: ﴿وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا[۴۹]. همچنین خطاب به رسول خدا (ص) فرمود: ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ[۵۰] و فرمود: ﴿سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ[۵۱]، ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۵۲].

اصلی‌ترین مصداق سلام، ذات باری متعال است که منزه از همه نواقص و آلودگی‌هاست: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ[۵۳].[۵۴]. چون واژه سلام لازم است و مفعول نمی‌گیرد، مفهومش حصول وفاق و رفع خلاف وخصومت در نفس ذات شیء است؛ خواه نسبت به خود یا غیر سنجیده شود.

سلام نسبت به ذات شیء، یعنی اعتدال، نظم و دور بودن از هرگونه نقص، عیب و آفت در ذات آن؛ این به معنای سلامت و صحت در خود شیء و اجزای آن است. در نتیجه، بساطت و غنا و لا حدّی لازمۀ مقام سلام ذات است. سلام نسبت به غیر، یعنی یگانگی و یکرنگی و برائت از منافرت و خصومت در برابر غیر[۵۵].

اسلام و تسلیم از همین ماده می‌باشند و عبارت‌اند از آنکه شخص در فضایی وارد شود که کوچک‌ترین خلاف و منافرتی با محیط نداشته باشد؛ چنان‌که خداوند در هماهنگی نظام تکوینی و تشریعی موجودات با کلمه توحید، به این معنا اشاره می‌نماید: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۵۶] و یا از زبان رسول خدا (ص) می‌فرماید: ﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۷] و یا به مسلمانان امر به تسلیم در برابر رسول اکرم (ص) می‌نماید: ﴿صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۵۸]. بنابراین، اسلام عبارت از انقیاد و اطاعت کامل از کسی یا برنامه‌ای است؛ همان طور که مسلمان در لغت به کسی اطلاق می‌شود که از هرگونه مخالفت و امتناع از اوامر الهی به دور است[۵۹].

«السلام» مصدر است؛ مانند الکلام و عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلاف در ظاهر و باطن با امری[۶۰]. این معنا در آیات مختلف قرآن مطرح شده: ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[۶۱]، ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۶۲]، ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى[۶۳]، ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ[۶۴]. در این آیات، سلام به ترتیب منوط است به صبر، عمل، اصطفاء و تطیّب که نتیجه آن ورود به بهشت است. این امر با تحقق اعتدال، دوری از نقص و عیب، به جای آوردن حق خلوص و صفا، طهارت و نظم کامل حاصل می‌گردد: ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ[۶۵].

چون خداوند مصداق کامل این معنی است، سلام را از اسمای الهی شمرده‌اند؛ چون هیچ گونه ضعف، حاجت، فقر، نقص یا محدودیتی در او نیست، در ذاتش اثری از خلاف وجود ندارد، حق مطلق است و از هر ضعفی منزه و مبرا است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ[۶۶]. اساساً خداوند در غایت وفاق، سلمیّت، صلح، رفق وسداد است و در نتیجه، اسم سلام در او مظهر صفات رحمت، عطوفت و کرم اوست؛ لذا خداوند حنّان، منّان، ودود، رحمان و رحیم است و رحمتش بر غضب او سبقت دارد. اولیای الهی (ع) در مرتبه بعد، مظهر سلام الهی هستند؛ چون هیچ گونه عدم اعتدال در فکر، اعتقاد، عمل و حتی سکوت و تقریر آنان وجود ندارد. خداوند از چنین بیوتی در دنیا و آخرت تعبیر به دارالسلام می‌نماید و می‌فرماید: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ[۶۷]. با توجه به آنکه «دار» از ریشه «دور» اشاره به احاطه کردن دایره‌وار امری بر امر دیگر دارد[۶۸]، دارالسلام یعنی مکانی مادی و یا معنوی که سلامتی از آفات و گرفتاری‌ها آن را احاطه کرده است و ساکن در آن، در حفظ و حراست است. در نتیجه، دعوت به دارالسلام در دنیا، به معنای دعوت به حریمی است که با تمسک و ورود به آن، انسان از شرّ شیطان و وساوس نفس اماره در امان است. خداوند ولایت و تربیت چنین افرادی را خود بر عهده می‌گیرد و می‌فرماید: ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ[۶۹]. بدیهی است که چنین خانه‌ای بیت عصمت و طهارت است که در روایات به بیت ولایت حضرت علی (ع) و امامان از فرزندانشان (ع) تطبیق داده شده است.

«سلیم» بر وزن فعیل، صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت صفت سلم، صفا و یکرنگی در صاحبش می‌نماید. اگر این لغت درباره خداوند به کار رود، یعنی ذات باری تعالی از هرگونه نقص وعیب دوئیت منزّه است و اگر درباره انسان به کار رود، دلالت بر مفهوم وفاق، اعتدال و صفای قلب و ظاهر و باطن با یکدیگر می‌نماید که خداوند از آن تعبیر به صدیقین و صاحبان قلب سلیم می‌نماید؛ که بیانگر سلامت دل از کدورت و اعوجاج گناه در قیامت است: ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۷۰]. ﴿إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۷۱].[۷۲]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص۴۲۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۴۲، «سلم».
  2. شرح اسماء الله الحسنی، غزالی، ص۵۷.
  3. التحقیق، ج۵، ص۱۹۲، «سلم».
  4. سنن الترمذی، ج۵، ص۱۹۲؛ التوحید، ص۱۹۴، ۲۱۹؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۲۷.
  5. سنن الترمذی، ج۳، ص۱۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۶۲.
  6. صحیح البخاری، ج۷، ص۱۶۵؛ ج۸، ص۲۱۰؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۲۲.
  7. صحیح مسلم، ج۵، ص۹۳.
  8. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  9. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  10. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
  11. «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه ۱۶.
  12. «درودشان روزی که به لقای او رسند «سلام» است و برای آنان پاداشی ارزشمند آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۴۴.
  13. «و بر او روزی که زاده شد و روزی که خواهد مرد و روزی که او را زنده برانگیزند درود باد» سوره مریم، آیه ۱۵.
  14. «جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
  15. جامع البیان، ج۸، ص۲۵؛ التبیان، ج۴، ص۲۷۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۵۶۳.
  16. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۱۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۸۲.
  17. معانی الاخبار، ج۱، ص۳۹۰.
  18. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۱۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۸۲.
  19. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۸۲؛ المیزان، ج۷، ص۳۴۵.
  20. جامع البیان، ج۶، ص۱۰۴؛ التبیان، ج۳، ص۴۷۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۰.
  21. التبیان، ج۳، ص۴۷۵.
  22. مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۰۰؛ التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۵۱۳؛ زادالمسیر، ج۴، ص۲۶۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۱۰۸.
  23. التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۱۳.
  24. جامع البیان، ج۲۸، ص۳۶؛ مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰؛ المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.
  25. مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۱۳؛ شرح اسماء الله الحسنی، فخر رازی، ص۱۹۶-۱۹۸.
  26. «درودشان روزی که به لقای او رسند «سلام» است و برای آنان پاداشی ارزشمند آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۴۴.
  27. شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۱۱۰.
  28. «و بر او روزی که زاده شد و روزی که خواهد مرد و روزی که او را زنده برانگیزند درود باد» سوره مریم، آیه ۱۵.
  29. شرح اسماء الله الحسنی، فخر رازی، ص۱۹۶.
  30. التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۱۳؛ القواعد و الفوائد، ص۲۶۵؛ شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۱۱۰.
  31. شرح اسماء الله الحسنی، غزالی، ص۵۸.
  32. «جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
  33. شرح اسماء الله الحسنی، غزالی، ص۵۸؛ شرح اسماء الله الحسنی، فخر رازی، ص۱۹۸.
  34. زکی، محمد ابراهیم، مقاله «سلام اسماء‌ و صفات»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص ۵۲۲- ۵۲۴
  35. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
  36. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  37. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  38. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
  39. «آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  40. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  41. «بگو: من که برهان‌ها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید نهی شده‌ام و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  42. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  43. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.
  44. «با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید»». سوره نمل، آیه ۳۱.
  45. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵، ص ۲۳.
  46. الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ﻫ.ق)، ج۵، ص۱۹۵۱.
  47. «گفت: او می‌فرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار می‌زند و نه به کشت آب می‌دهد، تندرست است بی‌هیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.
  48. «جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
  49. «و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۳۳.
  50. «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است؛ آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک می‌آورند؟» سوره نمل، آیه ۵۹.
  51. «در میان جهانیان بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.
  52. «درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.
  53. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  54. مفردات ألفاظ القرآن (مل، دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۳ﻫ.ق)، ص۴۲۱.
  55. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.
  56. «آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  57. «و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  58. «بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  59. معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.
  60. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۹۲.
  61. «درود بر شما به شکیبی که ورزیده‌اید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.
  62. «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند: درود بر شما! برای کارهایی که می‌کردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
  63. «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹.
  64. «درود بر شما، خوش آمدید، جاودانه در آن درآیید» سوره زمر، آیه ۷۳.
  65. «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند» سوره مائده، آیه ۱۶.
  66. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  67. «و خداوند به بهشت فرا می‌خواند» سوره یونس، آیه ۲۵.
  68. الدار: أصلٌ واحد يدلُّ على إحداق الشى‏ء بالشى‏ء من حوالَيهِ. (معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۱۰).
  69. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  70. «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
  71. «و از پیروان وی ابراهیم بود * که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۳-۸۴.
  72. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵، ص ۱۵۸.