سوء خلق در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سوء خلق چیست؟

سوء خلق یا بداخلاقی حالتی نفسانی است که موجب گرفتگی روح انسان می‌شود به طوری که هیچ ناملایمی را برنمی‌تابد و بی‌دلیل یا با کوچک‌ترین بهانه‌ای بر دوستان و معاشران می‌خروشد و ایشان را آزار می‌دهد و چون در زندگی با صحنه ناخوشایندی مواجه شود، به حضرت پروردگار نیز اعتراض می‌کند [۱][۲].

نکوهش سوء خلق

بداخلاقی صفتی زشت و ناپسند است که دنیا و آخرت و زندگی مادی و معنوی انسان را تحت ‌تأثیر خود قرار می‌دهد. امام باقر (ع) در زشتی بدخلقی از رسول خدا نقل می‌کند: "اگر سوء خلق به چشم می‌آمد، زشت‌ترین مخلوق بود"[۳].

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمود: "هر دردی درمان می‌پذیرد جز بداخلاقی"[۴][۵].

پیامدهای دنیوی

از پیامدهای نامطلوب بداخلاقی در زندگی دنیوی انسان، سختی زندگی، تنهایی، بی‌کسی و عذاب درونی را می‌توان نام برد. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: "بداخلاقی موجب سختی زندگی و عذاب جان آدمی است"[۶]

و می‌فرماید: "بدخلقی انسان را از دیگران می‌برد، تنها می‌کند و انس و همگرایی را از میان بر می‌دارد"[۷].

امام صادق (ع) می‌فرمود: "هرکس اخلاقش بد شود، جانش در عذاب است"[۸]. معنی این سخن شریف چنان که بعضی نوشته‌اند[۹]، این نیست که انسان بداخلاق دیگران را می‌آزارد و دیگران نیز او را آزرده می‌کنند. عذابی که در این حدیث به آن اشارت رفته است، از درون نفس برمی‌خیزد. روح انسان بر اثر گرفتگی و انقباض خود از خود رنجور است نه از دیگران[۱۰].

پیامدهای اخروی

تأثیر بداخلاقی بر زندگی معنوی بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر از زندگی دنیوی است؛ از جمله:

  1. ناسازگاری با ایمان: امیرالمؤمنین (ع) و می‌فرماید: "دو ویژگی است که در وجود مؤمن با هم جمع نمی‌شوند، بدخلقی و بخل"[۱۱]. این سخن شریف بدین معنی است که ایمان حقیقی بداخلاقی را از ساحت وجود انسان می‌راند؛ ولی در صورتی که ایمان ضعیف باشد و بداخلاقی فرصتی برای حضور و بروز پیدا کند، نقش ایمان را از صفحه قلب آدمی پاک می‌کند. امام صادق (ع) برای بیان این ناسازگاری با استفاده از اسلوب تشبیه معقول[۱۲] به محسوس، می‌فرماید: "بداخلاقی ایمان را تباه می‌کند همان طور که سرکه عسل را"[۱۳]
  2. تعارض با عمل: بدخلقی رذیلتی است که آثار همه حسنات انسان را از بین می‌برد. رسول خدا می‌فرماید: جبرئیل از پیشگاه پرودگار عالمیان پیغام آورد که خوش‌اخلاق باش که بدخلقی خیر دنیا و آخرت را می‌برد[۱۴]. به استناد همین ویژگی است که امام صادق (ع) می‌فرماید: "بداخلاقی عمل را تباه می‌کند چنان‌که سرکه عسل را"[۱۵]. مفاد این سخن شریف این است که انسان بداخلاق از کارهای نیک خویش بهره‌ای نمی‌برد؛ چون ثواب و پاداشی به آنها تعلق نمی‌گیرد[۱۶] و از همین باب است که کج خلقی توفیق توبه را از انسان سلب می‌کند. رسول خدا (ص) می‌فرماید: "هر گناهی توبه‌ای دارد جز بدخلقی، زیرا انسان بداخلاق وقتی از گناهی پاک می‌شود، گناه دیگری را آغاز می‌کند"[۱۷]. مفاد این سخن شریف این است که توبه انسان بداخلاق در حقیقت توبه نیست و به همین دلیل است که به فرمایش رسول خدا، خداوند متعال از پذیرش آن امتناع می‌کند[۱۸].
  3. تناسب با جهنم: بدخلقی صفتی جهنمی است که در نهایت از جهنم سر در می‌آورد[۱۹]. رسول خدا (ص) می‌فرماید: "از بداخلاقی بپرهیزید که بداخلاق به ناچار در آتش خواهد بود"[۲۰].

ناگفته پیداست که وجود یک صفت در ظرفی خاص، کنایه از حضور صاحب صفت در آن ظرف است؛ بنابراین ورود سوء خلق به آتش جهنم به این معنی است است که سرانجام انسان بداخلاق جهنم است.

رسول خدا فرمود: "بداخلاقی مهاری است از جنس عذاب الاهی در بینی انسان بداخلاق که سررشته آن به دست شیطان است تا او را به بدی بکشاند و بدی او را به جهنم ببرد"[۲۱].

به همین دلیل خداوند متعال بندگان محبوب خویش را از گرفتار شدن به این صفت ناپسند حفظ می‌کند؛ در نتیجه کسانی به سوء خلق گرفتار می‌شوند که مبغوض پروردگار باشند[۲۲].

به خاطر این همه آثار نامطلوب است که بداخلاقی، شوم و نامبارک و انسان بداخلاق، بدبخت و دور از سعادت است. رسول خدا می‌فرمود: "بداخلاقی شوم است"[۲۳].

و می‌فرمود: "خوش‌اخلاقی از سعادت و خوشبختی انسان و بداخلاقی از بدبختی اوست"[۲۴]. به همین دلیل است که بداخلاقی از هر مصیبتی بزرگ‌تر است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمود: "سخت‌ترین مصیبت‌ها بداخلاقی است"[۲۵].

به راستی کسی که درصدد درمان این رذیله انسان کش برنیاید، از درجات انسانیت محروم است و هم از این روی امیرالمؤمنین در جواب کسی که پرسیده بود: پست‌ترین انسان‌ها کیست؟ فرمود: هرکس که اخلاقش بدتر است[۲۶].[۲۷]

نکوهش بداخلاقی

در کنار ستایش حسن خلق، بداخلاقی به عنوان یک خصیصه زشت و ناپسند با بیان‌های مختلف نهی و نکوهش شده است؛ از جمله آنکه:

ریشه بدخلقی در جهنم

رسول خدا (ص) فرمود: «سُوءُ الْخُلُقِ‏ شَجَرَةٌ فِي‏ النَّارِ وَ صَاحِبُهُ مُتَعَلِّقٌ بِغُصْنِهَا يَجْذِبُهُ إِلَيْهَا»[۲۸].[۲۹].

بداخلاقی؛ منشأ گناه

رسول خدا (ص) فرمود: «أبى اللّه عزوجل لصاحب‏ الخلق‏ السيّ‏ء بالتوبة»؛ خداوند توبه انسان‌های زشت‌خو را نمی‌پذیرد. پرسیدند چرا این طور است؟ فرمود: «لأنّه إذا تاب من ذنب وقع في ذنب أعظم منه»[۳۰]؛ چون او وقتی از گناهی توبه می‌کند، در ورطه گناهی بزرگ‌تر از آن می‌افتد. این کلام شریف دلالت می‌کند که بداخلاقی به خودی خود انسان را به گناه وا می‌دارد.[۳۱].

بداخلاقی؛ مصیبتی سخت

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «أَشَدُّ الْمَصَائِبِ‏ سُوءُ الْخُلُقِ‏»[۳۲]؛

بداخلاقی از آن رو مصیبت است که انسان را از کمال خود باز می‌دارد و هر چیزی که سد راه کمال انسان باشد، مصیبت است. همان طور که در روایات جهل بدترین مصیبت یا بزرگ‌ترین مصیبت شمرده شده است[۳۳]، و چون جهل و بدخلقی با مصائب دنیوی مقایسه شده‌اند می‌توان هردو را بزرگ‌ترین مصیبت نامید؛ بنابراین، این دو دسته روایت با هم تعارضی ندارند.

بداخلاقی؛ بدبختی

رسول خدا (ص) فرمود: «مِنْ‏ سَعَادَةِ الْمَرْءِ حُسْنُ‏ الْخُلُقِ‏ وَ مِنْ‏ شَقَاوَتِهِ‏ سُوءُ الْخُلُقِ»[۳۴].[۳۵].

بداخلاقی؛ ممنوع شرعی

علاوه بر اینکه آیات و روایات به بیان‌های مختلف، بداخلاقی را نکوهش کرده و پیامدهای ناگوار آن را برشمرده‌اند، در تعدادی از آیات و روایات به طور صریح از این رذیله اخلاقی نهی شده است. نهی در این آیات و روایات به گونه‌ای است که بر حرمت دلالت دارند، از جمله قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۳۶]. استفاده از کلمه «ناس، به معنی مردمان» در این آیه کریمه نشان می‌دهد که قرآن کریم بی‌اعتنایی و تکبر را فقط در مواجهه با اهل ایمان نهی نمی‌کند، بلکه این رفتار را با عموم مردم ناپسند می‌داند. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ‏ سُوءَ الْخُلُقِ‏ فِي‏ النَّارِ لَا مَحَالَةَ»[۳۷].[۳۸].

پیامدهای بداخلاقی

همان‌طور که خوش‌اخلاقی در زندگی دنیوی و اخروی انسان منشأ آثار خواستنی و گوارایی است، بسیاری از ناکامی‌ها و نامرادی‌های دنیا و آخرت ریشه در بداخلاقی انسان دارد.

پیامدهای دنیوی بداخلاقی

تنهایی

قرآن کریم خطاب به رسول گرامی خدا (ص) می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۳۹]. دو واژه فَظًّا و غَلِيظَ الْقَلْبِ با آنکه از نظر معنی به هم نزدیک‌اند، در این آیه بر دو مفهوم متفاوت دلالت دارند. فَظًّا حاکی از خشونت در گفتار و غَلِيظَ الْقَلْبِ حاکی از خشونت در رفتار است[۴۰]. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «لَا وَحْشَةَ أَوْحَشُ‏ مِنْ‏ سُوءِ الْخُلُقِ‏»[۴۱].[۴۲].

عذاب نفس

بداخلاقی پیش از آنکه موجب آزار دیگران باشد، خود انسان را عذاب می‌دهد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ سَاءَ خُلُقُهُ‏، عَذَّبَ‏ نَفْسَهُ‏»[۴۳].[۴۴].

زندگی ناهموار

اخلاق بد به دلیل آنکه مردمان را از انسان می‌رماند و موجب تنهایی صاحب خود می‌شود، مانع هرگونه پیشرفتی است و زندگی انسان را از هر لذت و بهره‌ای تهی می‌کند. به همین دلیل امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «لا عيش‏ لسىّ‏ء الخلق»[۴۵]؛

و می‌فرماید: «لا سودد لسىّ‏ء الخلق‏»[۴۶].[۴۷].

پیامدهای اخروی بداخلاقی

گناهان پی‌در‌پی

انسان بداخلاق از راه‌های مختلف در معرض تهدید گناه است، هر لحظه ممکن است رفتار کسی را نپسندد و او را بیازارد و به این وسیله مرتکب گناهی شود، به همین دلیل رسول خدا (ص) فرمود: «أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ- قَالَ إِذَا تَابَ مِنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ أَعْظَمَ مِنْهُ»[۴۸].[۴۹].

عذاب جهنم

آخرین و بدترین پیامد بداخلاقی، عذاب جهنم است که بر اثر گناهان ناشی از بداخلاقی گریبان انسان را می‌گیرد. در روایتی است که به رسول خدا (ص) گفتند: فلان زن روزها روزه می‌گیرد و شب‌ها را به عبادت برمی‌خیزد؛ ولی بداخلاق است و با اخلاق بدش همسایگان را آزار می‌رساند. حضرت فرمود: هیچ خیری در او نیست او اهل جهنم است[۵۰]. طبق روایتی دیگر فرمود: «إِيَّاكُمْ‏ وَ سُوءَ الْخُلُقِ‏ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ‏ فِي‏ النَّارِ لَا مَحَالَةَ»[۵۱].[۵۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۳۵۴
  2. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۴.
  3. حسین بن سعید، زهد، ص۲۶.
  4. «كُلُّ دَاءٍ يُدَاوَى إِلاَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ»؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۷.
  5. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ۵۴.
  6. «سُوءُ اَلْخُلُقِ نَكَدُ اَلْعَيْشِ وَ عَذَابُ اَلنَّفْسِ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۶.
  7. «سُوءُ اَلْخُلُقِ يُوحِشُ اَلنَّفْسَ وَ يَرْفَعُ اَلْأُنْسَ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۶.
  8. «مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  9. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۲، ص۳۵۵.
  10. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۴-۵۵.
  11. «خُلُقَانِ لاَ يَجْتَمِعَانِ فِي مُؤْمِنٍ اَلشُّحُّ وَ سُوءُ اَلْخُلُقِ»؛ ابوالفتح کراجکی، معدن الجواهر، ص۲۶؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۵.
  12. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۳۵۴.
  13. «إِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ لَيُفْسِدُ اَلْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ص۳۲۱.
  14. «عَلَيْكَ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ يَذْهَبُ بِخَيْرِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ»؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۲۴۴.
  15. «إِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ لَيُفْسِدُ اَلْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱
  16. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۳۵۴.
  17. «لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوْبَةٌ إِلاَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ صَاحِبَهُ كُلَّمَا خَرَجَ مِنْ ذَنْبٍ دَخَلَ فِي ذَنْبٍ»؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۵۵.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  19. علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۴.
  20. «إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فِي اَلنَّارِ لاَ مَحَالَةَ»؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۳۷.
  21. «وَ اَلزِّمَامُ بِيَدِ اَلشَّيْطَانِ يَجُرُّهُ إِلَى اَلشَّرِّ وَ اَلشَّرُّ يَجُرُّهُ إِلَى اَلنَّارِ»؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۷۶.
  22. میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۷۶.
  23. «سُوءُ اَلْخُلُقِ شُؤْمٌ»؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۵؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۴.
  24. « مِنْ سَعَادَةِ اَلْمَرْءِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ مِنْ شَقَاوَتِهِ سُوءُ اَلْخُلُقِ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۷.
  25. «أَشَدُّ مِنَ اَلْمُصِيبَةِ سُوءُ اَلْخُلُقِ»؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۵۹.
  26. میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۶.
  27. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۵-۵۸.
  28. «بداخلاقی درختی است در جهنم و انسان بداخلاق به شاخه آن آویخته تا به جهنم برسد». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۵۰.
  29. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۶.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.
  31. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۶.
  32. «سخت‌ترین مصیبت بداخلاقی است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۸.
  33. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۲؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۷۱؛ ج۴، ص۱۶۵، ج۶، ص۱۹.
  34. «از سعادت انسان خوش اخلاقی و از بدبختی او بداخلاقی اوست». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۷.
  35. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۶.
  36. «و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتن‌ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
  37. «از بداخلاقی بپرهیزید که بداخلاقی به ناچار در آتش خواهد بود». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۸۳.
  38. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۷.
  39. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  40. طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۴۲۸.
  41. «هیچ تنهایی و رمیدگی بدتر از تنهایی بداخلاقی نیست». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۹.
  42. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۷.
  43. «هرکس بداخلاق باشد خود را آزار می‌دهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱؛ صدوق، امالی، ص۶۳۶.
  44. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۷.
  45. «بداخلاق زندگی ندارد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲.
  46. «بداخلاق آقایی ندارد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۷۴.
  47. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۷.
  48. «خداوند از پذیرش توبه انسان بد اخلاق امتناع می‌کند؛ چون هنگامی که از گناهی توبه کند، در گناهی بزرگ‌تر از آن می‌افتد». محمد بن حسن حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۲۷.
  49. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۸.
  50. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۳.
  51. «از بداخلاقی بپرهیزید، چون بداخلاقی به ناچار در آتش است». صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۴؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۸.
  52. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۸.