شفاعت در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از نمودهای جریان پاک‌سازی معنوی در جهان آفرینش از دیدگاه اسلام، شفاعت است که سلسله جنبان آن ذات اقدس الاهی است[۱].

قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۲].

طبق این آموزه اسلامی، هرکس در این جهان واسطه رحمت خداست و انسان‌ها از او نور می‌گیرند و راه می‌یابند، در جهان دیگر واسطه شمول مغفرت است؛ بنابراین اولین و برترین شفیع رسول گرامی اسلام است.

پس از رسول خدا (ص)، اوصیا و امامان، آن‌گاه شهدای دانشمندان و در نهایت هر مؤمنی که در هدایت دیگران تأثیری دارد، روز قیامت به خواست و امر خداوند متعال، به‌اندازه شعاع تأثیرش در هدایت می‌تواند شفاعت کند. در روایت است: از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا مؤمن می‌تواند برای خانواده خود شفاعت کند؟ فرمود: آری و شفاعتش پذیرفته می‌شود[۳].

آن حضرت طبق روایت دیگری می‌فرماید: اینکه مؤمن می‌تواند برای دوست خویش شفاعت کند، معلوم است[۴]. همچنین از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: تعداد مردمان قبيله ربيعه و مضر را پیروان على را کوچک نشمرید زیرا یکی از آنها می‌تواند به شفاعت کند[۵].

این بحث را با روایتی درباره کیفیت شفاعت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا به پایان می‌بریم. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: به امام باقر عرض کردم فدایت شوم فضل مادر بزرگت فاطمه چیزی برایم؛ بگو که وقتی برای شیعیان نقل می‌کنم، شادمان شوند. فرمود: پدرم از جدم از رسول خدا (ص)برایم نقل کرد؛ در روز قیامت برای پیامبران منبرهایی از نور می‌گذارند. منبر من در آن روز از همه بلندتر است. خداوند متعال به من می‌گوید؛ ای محمد خطبه بخوان، من خطبه‌ای می‌خوانم که هیچ‌یک از انبیا و رسولان همانند آن را نشنیده است. پس از آن برای جانیشینان، منبرهایی از نور می‌گذارند و برای جانشین من على بن ابی طالب در وسط آنها منبری بلندتر از همه می‌گذارند. آن‌گاه خدای تعالی می‌فرماید: یا علی خطبه بخوان، علی برای خطبه‌ای می‌خواند که هیچ یک از اوصیا و رسولان مانند آن را نشنیده است. آن‌گاه برای پیامبرزادگان منبر می‌گذارند، منبر پسرانم را که از همه بلند است، در وسط می‌گذارند و سپس جبرئیل صدا می‌‌زند فاطمه دختر محمد (ص) کجاست؟ خدیجه دختر خویلد کجاست؟ مریم دختر عمران کجاست؟ آسیه دختر مزاحم کجاست؟ کلثوم مادر یحیی بن زکریا کجاست؟

آن‌گاه خداوند متعال می‌فرماید: ای اهل محشر من کرامت را به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین دادم، اکنون سرها را فرافکنید و دیده‌ها را بربندید زیرا فاطمه به سمت بهشت می‌‌رود. جبرئیل ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت می‌آورد که پشت و پهلویش با دیبا زینت داده‌اند و مهاری از مروارید‌تر لرزان هزار و پالانی از مرجان دارد. ناقه را پیش پای فاطمه می‌خوابانند و فاطمه سوار می‌شود، آنگاه صد هزار فرشته مبعوث می‌شوند تا در سمت راست او حرکت کنند، صد هزار مامو می‌شوند تا در سمت چپ او حرکت کنند و صد هزار مبعوث می‌شوند تا او را بر بال‌های خود تا بهشت ببرند.

هنگامی که فرشتگان او را بر درگاه بهشت می‌‌گذارند، فاطمه برمی گردد. خداوند می‌فرماید: ای دخت حبیب من، من تو را روانه بهشت کردم، چرا برمی‌گردی؟ عرض می‌کند: پروردگارا می‌خواهم در چنین روزی ارزش من معلوم شود. خداوند متعال می‌فرماید: ای دخت حبیب من برگرد و نگاه کن هرکس در قلبش محبتی به تو یا یکی از فرزندان تو دارد، دستش را بگیر و با خود به بهشت ببر. ای جابر به خدا قسم فاطمه در آن روز شیعیانش را بر می‌‌چیند، چنانکه پرنده دانه‌های خوب را از دانه‌های بد جدا می‌‌کند. هنگامی که شیعیان فاطمه همراه او به درگاه بهشت می‌رسند، باز می‌‌گردند. خداوند عزوجل می‌گوید: ای دوستان من فاطمه برای شما شفاعت کرده، چرا برمی‌گردید؟ می‌گویند پروردگارا دوست داریم در چنین روزی ارزش ما معلوم شود.

خداوند می‌فرماید: ای دوستان من برگردید و پیدا کنید هرکس را که به خاطر محبت به فاطمه، شما را دوست می‌داشته یا به خاطر محبت به فاطمه، به شما غذایی داده یا به خاطر محبت به فاطمه، لباسی بر شما پوشیده یا به خاطر محبت به فاطمه، جرعه آبی به شما داده، یا به خاطر محبت به فاطمه، در غیاب شما از شما دفاع کرده است، پیدا کنید دستش را بگیرید و با خود به بهشت برید. آن‌گاه امام باقر فرمود: به خدا قسم از مردم کسی باقی نمی‌ماند مگر کافر یا منافق فرموده یا کسی قرآن که کریم شک دارد، آنها را به جهنم می‌برند، چون در میان طبقات جهنم جهنم گرفتار می‌شوند، طبق فریاد بر می‌‌آورند: هیچ کس از ما شفاعت نکرد، ما دوستی صمیمی نداریم و می‌گویند: اگر به دنیا بازگردیم مؤمن خواهیم بود، ولی هیهات آنها به این خواسته. خود نمی‌رسند، چون دروغ می‌گویند اگر باز هم به دنیا برگردند، همان شیوه را پیش می‌گیرند[۶]. داستان این مجلس را امام صادق (ع) نیز که خود حضور داشته نقل کرده است[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۱.
  2. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  3. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۸.
  4. علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۱۱.
  5. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۵۶.
  6. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵.
  7. فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۲۹۸.
  8. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱.