طلیحة بن خویلد اسدی

(تغییرمسیر از طُلَیحَهِ بن خُویلِد)

نسب

طلیحة بن خویلد اسدی بن نوفل اسدی[۱] همان گونه که از نامش پیداست از قبیله "بنی اسد" است. اطلاعات چندانی درباره زندگی او قبل از اسلام، در دست نیست. اولین باری که در تاریخ به نام طلیحة بن خویلد اسدی برمی‌خوریم مربوط به سال چهارم هجری است. عده زیادی در محرم این سال به فرماندهی طلیحة بن خویلد اسدی جمع شده بودند و می‌خواستند به مدینه حمله کنند[۲]. این امر، سریه "ابی‌سلمه بن عبدالاسد" را در پی داشت و باعث شد آنها پراکنده شوند [۳]. در سال پنجم هجری و در غزوه احزاب، طلیحة بن خویلد اسدی به منظور کمک به احزاب در این جنگ شرکت داشت[۴]. او در این جنگ، فرمانده قبیله بنی‌ اسد بود[۵].[۶].

اسلام طلیحة بن خویلد اسدی

در سال نهم هجری[۷] زمانی که "وفد بنی‌ اسد" بر پیامبر وارد شدند، طلیحة بن خویلد اسدی همراه آنان بود. آنها همگی مسلمان شدند[۸]. طبق نقل منابع، او در سال نهم هجری اسلام آورد[۹] و پس از بازگشت به قبیله‌اش مُرتَد شد تا آنکه ادعای نبوت کرد[۱۰].

او مدعی بود که جبرئیل، نزدش می‌آید و وحی را بر او نازل می‌کند[۱۱]. طلیحة بن خویلد اسدی می‌گفت: "ذالنون" فرشته‌ای است که وحی را بر من نازل می‌کند[۱۲]. او با دروغ، کار خود را پیش برد. سخنانی سجع‌گونه همانند قرآن گفت و مردم را به ترک سجود امر کرد. او به پیروانش می‌گفت: "خداوند به سجده کردن شما و... نیازی ندارد. شما می‌توانید ایستاده عبادت کنید و..."[۱۳][۱۴].

بالا گرفتن کار طلیحة بن خویلد اسدی

علاوه بر قبیله بنی‌ اسد، قبیله "غَطَفان" نیز از او پیروی کردند[۱۵]. "عُیینة بن حِصن فزاری" با ۷۰۰ نفر از "بنی‌فزاره" به طلیحة بن خویلد اسدی پیوست[۱۶]. مردم طی؛ در صدد همراهی با طلیحة بن خویلد اسدی بودند؛ ولی "عدی بن حاتم"‌ آنها را از این کار بازداشت[۱۷].

بنا به نقلی پیامبر "ضرار بن ازور اسدی" را برای مقاتله با طلیحة بن خویلد اسدی اعزام کرد. پیامبر در همین زمان رحلت کرد و کار طلیحة بن خویلد اسدی بالا گرفت[۱۸]. ابوبکر در سال ۱۱ هجری[۱۹] "خالد بن ولید" را برای سرکوبی طلیحة بن خویلد اسدی فرستاد[۲۰]. خالد بن ولید، "عکاشة بن محصن اسدی" و "ثابت بن اَقرم" را به عنوان مقدمه لشکر خود به سوی طلیحة بن خویلد اسدی فرستاد[۲۱]. "حبال بن خویلد"[۲۲] با آنها جنگ کرد و کشته شد[۲۳]. "طلیحة بن خویلد اسدی و سلمه"؛ برادران حبال برای جنگ بیرون آمدند و با عکاشة بن محصن اسدی و ثابت بن اقرم جنگ کردند تا آنکه هر دو را به شهادت رساندند[۲۴].[۲۵]

جنگ خالد بن ولید و طلیحة بن خویلد اسدی

جنگ خالد بن ولید و طلیحة بن خویلد اسدی در "بُزاخه" از سرزمین نجد در کنار آبی متعلق به بنی‌ اسد رخ داد[۲۶]. هنگام درگیری خالد بن ولید با طلیحة بن خویلد اسدی، "عیینة بن حصن فزاری" که به فریب‌کاری طلیحة بن خویلد اسدی پی برده بود، تصمیم به جدایی از او گرفت و فریاد زد: "ای بنی‌فزاره! طلیحة بن خویلد اسدی، کذاب است" و از او جدا شد[۲۷].

با جدایی عیینة بن حصن فزاری از همراهی با طلیحة بن خویلد اسدی، سپاه پیامبر دروغین، شکست خورد تا پیروان طلیحة بن خویلد اسدی پراکنده شدند[۲۸]. عیینة بن حصن فزاری اسیر شد[۲۹] و طلیحة بن خویلد اسدی هم وقتی شکست خویش را قطعی دید بر اسبش سوار شد، همراه همسرش فرار کرد، به شام رفت و در آنجا اقامت گزید[۳۰]. او در "بُقعُ" موضعی در شام که دیار "بنی کلب بن وبره" بود، ساکن شد [۳۱].[۳۲]

اسلام طلیحة بن خویلد اسدی

طلیحة بن خویلد اسدی تا زمان روی کار آمدن عَمَر در شام بود، سپس توبه کرد[۳۳] و مسلمان شد، با حالت احرام به مکه رفت، بعد از آن به مدینه آمد و اسلام خویش را اظهار کرد[۳۴].

وقتی عمر بن خطاب، او را دید گفت: "ای طلیحة بن خویلد اسدی! به علت اینکه عکاشة بن محصن اسدی و ثابت بن اَقرم را کشتی، دوستت ندارم"[۳۵]. طلیحة بن خویلد اسدی گفت: آنها کسانی بودند که خداوند کرامتشان (شهادت) را به دست من بر آنها وارد کرد و مرا با دست آن دو خوار و ذلیل نکرد"[۳۶][۳۷]. به نقلی عمر بن خطاب به او گفت: "وای بر تو! دو مرد صالح را کشتی". طلیحة بن خویلد اسدی گفت: "آن دو به دست من خوشبخت شدند و من به دست آنها اهل شقاوت نشدم، در گمراهی بودم و امروز مسلمان شده‌ام"[۳۸].[۳۹]

شرکت طلیحة بن خویلد اسدی در فتوحات

بازگشت طلیحة بن خویلد اسدی به اسلام، واقعی[۴۰] و او که از شجاعت بالایی برخوردار بود[۴۱]، سرانجام به دستور عمر بن خطاب به منطقه عراق فرستاده شد تا در کار فتوحات شرکت کند[۴۲].

یعقوبی می‌نویسد: "عمر بن خطاب؛ طلیحة بن خویلد اسدی را با سعد بن ابی‌وقاص به عراق فرستاد و به سعد بن ابی‌وقاص دستور داد مسئولیتی به طلیحة بن خویلد اسدی واگذار نکند"[۴۳]. طلیحة بن خویلد اسدی در نبرد نهاوند[۴۴] و قادسیه شرکت داشت[۴۵] و در امر فتوحات بسیار کوشش کرد[۴۶]. برخی معتقدند او در نهاوند به شهادت رسید[۴۷].

بنا به نقلی عمر بن خطاب، او را سرانجام به آذربایجان فرستاد تا آنکه طلیحة بن خویلد اسدی در آنجا از دنیا رفت[۴۸].

به نقلی دیگر او نزد قبیله خویش بازگشت و آنجا از دنیا رفت[۴۹].[۵۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۹۶.
  2. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۱-۳۴۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۴.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، الأنساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۵ -۳۷۴.
  4. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، صص ۴۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۴.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، صص ۴۷۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۲۲۴.
  6. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۱.
  7. سال نهم هجری به عام الوفود مشهور است. در این سال نمایندگان قبایل بسیاری خدمت رسول خدا رسیدند و اسلام آوردند. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.
  8. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۴۰.
  9. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۲۳۰.
  10. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.
  11. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷.
  12. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۵۷.
  13. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۴؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۳۲.
  14. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۱-۴۲.
  15. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۴۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۲.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۷.
  17. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۶؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۵۴۰.
  18. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۳.
  19. علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۷.
  20. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۴۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۷.
  21. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۷؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۲، ص۸۴۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۱؛ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷.
  22. برادر خویلد.
  23. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۳۷.
  24. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۳۷؛ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۵ ص۱۵۸.
  25. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۲-۴۳.
  26. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۰۸ و ۱۰۱.
  27. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۵۸-۱۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۱.
  28. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۷.
  29. علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص:۱۲۹ او به مدینه آورده شد. ابوبکر از خون او گذشت. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۱.
  30. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۵۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۵.
  31. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۷۲.
  32. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۳.
  33. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۲۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، الرده مع نبذة العراق و ذکر المثنی بن حارثه الشیبانی، ص۱۰۰.
  34. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۵۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۰۱.
  35. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۷۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۴۸.
  36. اکرمهما الله بیدی و لم یهنی بایدیهما؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۴۰.
  37. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۲۳۰.
  38. ذانک رجلان سعدا بی و لم اشق علی ایدیهما؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۸.
  39. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۴.
  40. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۴۱.
  41. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۲۳۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۷۳.
  42. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۸.
  43. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
  44. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۲۹۸؛ ابوعلی مسکویه، تجارت الأمم، ج۱، ص۳۸۷.
  45. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۴۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۱۷؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۷۱.
  46. در جریان فتوحات به نام طلیحه بسیار بر می‌خوریم.
  47. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۲۳۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۴۱؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۵۹؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۳۰.
  48. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۸.
  49. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۵۸.
  50. حاجی‌زاده، یدالله، طلیحه بن خویلد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۴۴-۴۵.