عامر بن سنان بن عبدالله در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نام و نسب او عامر بن سنان بن عبدالله بن اسلمی است[۱]. وی و پدرش، سنان، معروف به اکوع و برادرش، سلمه، از دیرباز مسلمان شده و به مدینه هجرت کردند و همه از اصحاب رسول خدا a هستند[۲].[۳]

عامر و جنگ خیبر

هنگامی که عامر همراه رسول خدا به جنگ خیبر می‌رفت، در راه پیامبر a عامر فرمود: "ای پسر اکوع! فرود آی و برای شتران ما "حدی" بخوان. عامر پیاده شد و این رجز را خواند: به خدا سوگند، اگر (رسول) خدا نبود، ما هدایت نمیشدیم و نماز نخوانده و صدقه نمی‌دادیم. ما مردمانی هستیم که اگر قومی بر ما ستم کنند و قصد فتنه ای درباره ما داشته باشند، ما اجازه انجام آن را نداده و جلوگیری می‌کنیم. پس (ای پروردگار بزرگ!)، آرامش دل و استقامت به ما بده و پاهای ما را هنگام ملاقات دشمن ثابت و محکم دار[۴].

پیامبر a به او فرمود: خدا تو را بیامرزد. پیامبر a به هر کسی این جمله را می‌فرمود، او شهید می‌شد. عمر بن خطاب گفت: "ای رسول خدا، به خدا سوگند که شهادت بر او واجب شد. چرا ما را با این کلام بهر‌مند نمی‌سازی؟" و مرد دیگری گفت: "ای رسول خدا، کاش ما را از آن، بیشتر بهره‌مند فرمایی"[۵].

از ایاس بن سلمه (برادر زاده عامر) نقل شده: روز خیبر عمویم با مرحب یهودی جنگ کرد و مرحب این شعر را خواند: خیبر می‌داند که من، مرحبم می‌شود، با. سلاح او هم برنده کسی اراک و پهلوانی کارآزموده هستم که چون جنگ‌ها پیش آید گرم می‌شوم[۶].

پس عمویم، عامر، به او این گونه پاسخ داد: خیبر می‌داند که من عامرم، با سلاح برنده و پهلوانی فرو رونده در معرکه هست[۷]م.

گویند دو ضربه بین آن دو رد و بدل شد و شمشیر مرحب در سپر عامر جای گرفت. چون عامر خواست ضربه‌ای بر مرحب بزند، شمشیر از سپر در آمده و به ساق خود او خورد و رگ اشحل (بزرگ) پای او را برید و او کشته شد [۸].

افرادی از مسلمانان گفتند: عامر خودکشی کرده و عملش باطل است. سلمه، برادر عامر، با چشمی گریان به نزد رسول خدا a رفت و گفت: "آیا عمل عامر باطل شده است؟" حضرت فرمود: "چه کسی گفته است؟" پاسخ داد: "افرادی از یاران شما". پیامبر a فرمود: "بیهوده گفته‌اند؛ خدا اجر او را دو برابر کرد؛ زیرا در راه خدا جهاد کرده و کشته شده است". پیامبر a بر او نماز خواند و مسلمانان نیز همراه آن حضرت بر او نماز خواندند. عامر را همراه محمود بن مسلمه در غاری در رجیع دفن کردند[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۰.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۲۷.
  3. امجد، رمضان، مقاله «عامر بن اکوع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۵۶.
  4. والله لولا الله ما أهتدینا ولاتصدقنا ولا صلینا انا إذا قوم بغوا علینا و إن أرادوا فتنه ابینا فانزلن سکینة علینا و ثبت الأقدام إن لاقینا؛السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی محلاتی)، ج۲، ص۲۲۳.
  5. المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۳۸.
  6. قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي مَرْحَبُ شَاكِي اَلسِّلاَحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ إِذَا اَلْحُرُوبُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ
  7. قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي عَامِرٌ شَاكِي اَلسِّلاَحِ بَطَلٌ مُغَامِرٌ
  8. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۸۵.
  9. المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۰۰. بنابر صحت خبر، این جریان پیش از رویارویی مرحب با علی S بوده است گرچه رجز مرحب در این جا همان رجزی است که در برابر علی S خوانده است و شاید این خبر مبارزه عامر با مرحب را برای کوچک و عادی شمردن مرحب و مبارزه علی S با او ساخته‌اند!! (یوسفی غروی).
  10. امجد، رمضان، مقاله «عامر بن اکوع»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۵۶-۵۵۸.