عبدالله بن حسن بن علی
عبدالله بن حسن بن علی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب |
جنسیت | مرد |
از قبیله | قریش |
از تیره | بنی هاشم |
پدر | امام حسن مجتبی |
برادر | |
محل تولد | مدینه |
تاریخ شهادت | ۶۱ هجری |
محل شهادت | کربلا |
طول عمر | ۱۱ سال |
محل آرامگاه | کربلا |
از اصحاب | امام حسن مجتبی |
حضور در جنگ | واقعه کربلا |
علت شهادت | شهادت در رکاب امام حسین (ع) |
عبدالله فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در کربلا حضور داشت زمانی که که امام حسین (ع) در گودال قتلگاه در محاصره دشمن قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامیاش رساند و با تیغ دشمن به شهادت رسید.
مقدمه
عبدالله فرزند ۱۱ ساله امام حسن مجتبی (ع) است، او هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که در کربلا به شهادت رسید[۱].
برای امام حسن (ع) پانزده فرزند اعم از دختر و پسر گفته شده[۲] که چهار پسر از فرزندان آن بزرگوار در کربلا حضور داشتند به نامهای عبدالله، قاسم بن حسن، حسن بن حسن معروف به حسن مثنی و ابوبکر (به قولی عمرو، یا بشر) که سه نفر از این عزیزان به شهادت رسیدند اما حسن مثنی مجروح شد و پس از عاشورا نجات یافت و توسط بستگان مادریش به کوفه برده شد و معالجه شد و از آنجا به مدینه رفت[۳].
عالمان رجال و تاریخ و نسب درباره مادر عبدالله بن حسن مجتبی به اختلاف سخن گفتهاند: گروهی او را «امولدی»[۴] به نام «نفیله»[۵] یا «حبیبه»[۶] دانستهاند. گروهی دیگر او را دختر «سلیل»[۷] یا «شلیل بن عبدالله بجلی»[۸] و نامش را «رَمْله»[۹] نوشتهاند. برخی دیگر وی را «رباب»[۱۰] یا «امرباب»[۱۱]، دختر «امرؤ القیس»، خواندهاند.
آیا دو عبدالله از فرزندان امام مجتبی در کربلا بودهاند یا یکی؟
در این باره اختلاف است برخی گفتهاند: امام مجتبی (ع) دو پسر به نام عبدالله داشته، یکی عبدالله اکبر و دیگری عبدالله اصغر، اما اصح اقوال این است که برای امام و در کربلا یک عبدالله بیشتر نبوده که او هم به شهادت رسیده است؛ زیرا اگر امام (ع) دو فرزند به نام عبدالله میداشت بایستی در کتب کهن تاریخی و مقاتل به شرح حال عبدالله دوم میپرداختند و حال آنکه چنین نیست. پس یک عبدالله بن حسن بیشتر در کربلا نبوده است[۱۲].
شهادت عبدالله در روز عاشورا
برخی از مورخان نوشتهاند، عبدالله بن الحسن به هنگام شهادت هنوز به حد بلوغ نرسیده[۱۳] بوده است[۱۴]. اکثر مورخان مثل شیخ مفید، سید بن طاووس، محمد بن جریر طبری و دیگران نوشتهاند: موقعی که امام حسین (ع) پس از آنکه تمامی اصحاب و بستگانش به شهادت رسیدند و حضرت در گودال قتلگاه در محاصره دشمن قرار داشت، ناگهان عبدالله بن الحسن که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود از داخل خیمهها و از زنان حرم جدا شد و شتابان دوید تا خود را به عم گرامیاش امام حسین (ع) برساند، زینب کبری تلاش کرد تا او را از رفتن به جبهه نبرد باز دارد ولی این نوجوان با وفا مقاومت کرد تا بلکه خود را به عمویش برساند. امام (ع) چون این منظره را مشاهده کرد به خواهرش حضرت زینب (ع) خطاب کرد و فرمود: «خواهرم عبدالله را نگاه دار». اما عبدالله امتناع میکرد و میگفت: «به خدا سوگند از عمویم حسین در این هنگام جدا نخواهم شد»[۱۵].
در این هنگام بحر بن کعب (أبجر بن کعب) و به قولی حرملة بن کاهل اسدی با شمشیر بر امام (ع) حمله کرد. عبدالله چون این حالت ناگوار را دید بانگ برآورد: «ای فرزند زن پلید میخواهی عمویم را بکشی؟»[۱۶].
آن مرد دیو سیرت و سنگ دل جلو آمد و شمشیر بر سر آن کودک خردسال فرود آورد، اما عبدالله دست خود را سپر کرد تا جلو شمشیر را بگیرد که دست او قطع شد و به حالت آویزان درآمد، نوجوان فریاد برآورد: ای مادر کجایی؟.
امام (ع) او را در بغل کشید و فرمود: «برادرزادهام، در آنچه برایت پیش آمده صابر باش و آن را نزد خدا نیکو به حسابآور و خداوند تو را به پدران و نیاکان شایستهات ملحق خواهد نمود»[۱۷].
سپس امام حسین (ع) دست خود را به دعا بلند کرد و در حق آن قوم بیرحم چنین گفت: خدایا، این مردم را از باران رحمت و برکات زمین محروم گردان و اگر به آنان عمر طبیعی دادهای، به بلای تفرقه و پراکندگی مبتلا ساز و هیچ گاه فرمانروایانشان را از آنان خشنود نگردان، آنان ما را با وعده نصرت و یاری دعوت کردند ولی به جنگ ما برخاسته و ما را قتل عام نمودند[۱۸].
ابوالفرج اصفهانی و برخی دیگر از مورخین تنها به ذکر شهادت عبدالله اکتفا کرده و قاتل او را همان طوری که در زیارت ناحیه مقدسه آمده، حرملة بن کاهل اسدی ذکر کردهاند[۱۹]: «اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ»[۲۰].
مؤلف الفتوح مینویسد: پس از شهادت عون بن عبدالله بن جعفر، عبدالله بن حسن مجتبی (ع) عازم میدان شد. چهرهاش چون ماه تابان بود. پیراهن و شلواری بر تن، و شمشیری برّان در دست داشت، و این گونه رجز میخواند:
اِنْ تُنکِرُونی فَاَنا فَرْعُ الْحَسَن | سِبْطُ النَّبِیِّ المُصْطَفی المُؤْتَمَن | |
هَذَا حُسَیْنٌ کَاَسیرٍ مُرْتَهَن بَیْنَ | اناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزن[۲۱] |
- اگر مرا نمیشناسید، من فرزند حسنم (ع)، نواده پیامبر برگزیده و امین. این حسین (ع) است؛ که در میان مردمی، که خدایشان از باران سیراب نگرداند، چون اسیری گرفتار آمده است.
خوارزمی، رجز دیگری برای عبدالله بن حسن مجتبی (ع) نقل کرده است:
اِنْ تُنْکِرُونی فَاَنا ابْنُ حَیْدَرَة | ضِرْغامُ آجامٍ وَلَیْثُ قَسْوَرَة | |
عَلَی الأعادِیِ مِثْلُ رِیحٍ صَرْصَرَة | اَکِیلُکُمْ بِالسَّیْفِ کَیْلُ السَّنْدَرَة[۲۲] |
- اگر مرا نشناسید، من فرزند حیدرم؛ چون شیر بیشهزاران تهمتن و دلیرم. بر دشمنان همچو طوفانم و آنان را قتل عام خواهم کرد.
عبدالله، جنگ سختی با دشمن کرد و طبق این نقل به شمشیر «هانی بن شبیب حضرمی» به شهادت رسید.
هنگام شهادت امام (ع) خطاب به او و دیگر اهل بیت فرمود: «ای فرزندم و ای همه خاندانم، صبر کنید، به خدا سوگند، پس از امروز هیچ گاه سختی و ناگواری نخواهید دید»[۲۳].[۲۴]
شهادت عبدالله بن حسن
شیری خشمگین در اوج رنج و خستگی سخت با لشکری از جنود ابلیس میجنگید، تیر و جراحات بسیاری بر بدن مبارکش اصابت کرد به نقل از امام باقر(ع) بیش از ۳۱۰ جراحت بر بدن مبارک امام وارد شده بود که همه زخمها در پیشروی امام بود و آنقدر خون از بدن مبارکش به خاک ریخت حتى ضعف عن القتال تا از جنگ ناتوان شد. امام در میان گرد و غبار صحنه معرکه، زبان خشکیده خود را به دور لبها میمالید و با خود میفرمود: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» باز بر سپاه حمله میکرد. امام حسین(ع) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ» و سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! تو میدانی اینان کسی را میکشند که روی زمین فرزند پیامبری جز او نیست؛ سپس تیر را گرفته از پشت بیرون آورد و خون همانند ناودان جاری شد، آنگاه دستش را زیر آن زخم گرفته، چون از خون لبریز شد به آسمان پاشید و از آن خون قطرهای باز نگشت. باز دست مبارکش را از خون پر کرده و بر صورت و محاسنش مالید و فرمود: همین گونه باشم تا جدم رسول خدا را ملاقات کنم و بگویم: ای رسول خدا! مرا این گروه کشتند[۲۵]. مورخین مینویسند که اسب امام در اثر کثرت جراحات از پای درآمد، امام مدتی پیاده جنگید. بعضی از مورخین شهادت عبدالله بن حسن را در این برهه از صحنه جنگ ذکر کردهاند، سید بن طاووس در لهوف ذکر میکند که حضرت در حال پیاده جنگیدن بود، لحظاتی ایستاد تا رفع خستگی کند، دید عبدالله خردسال از خیمه خارج شد و دوید تا در برابر امام قرار گرفت، «فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً» زینب دوید عبدالله را گرفت، هر چه خواست او را در خیمه نگه دارد آن کودک آرام نمیگرفت. زینب التماس میکرد که نرو، عبدالله راضی نمیشد و گفت: «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي» به خدا دست از دامن عمو برنمیدارم! هر جا که او رفته من هم میروم، زینب دست عبدالله را گرفته و به سمت خیمهها میکشید و از رفتن او به طرف میدان ممانعت میکرد، بالاخره عبدالله دست خود را از دست عمهاش کشید و دوان دوان خود را به عمو رسانید.
وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد کشتن عمویش را دارد عبدالله بانگ زد «وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي» آیا تو میخواهی عمویم را بکشی؟ دست خود را سپر قرار داد «فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ» آن مرد شمشیر را فرود آورد به دست عبدالله رسید و دست طفل را ضربه زد و به پوست آویزان کرد. صدای ناله طفل بلند شد! امام، عبدالله را در آغوش گرفت و گفت: «يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ». در مقاتل الطالبیین آمده: و قال يابن أخي احتسب فيما أصابك الثواب فان الله ملحقك بآبائك الصالحين برسول الله(ص) و حمزة و علي و جعفر و الحسن(ع) پس دستها برداشته گفت: اللهم امسك قطر السماء عنهم و امنعهم بركات الأرض، اللهم فان متعتهم إلى حين ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة منهم أبدا، فانهم دعونا لينصرونا ثم اغدوا علينا فقتلونا یعنی بار خدایا از این پس باران رحمت خود بر این قوم قطع کن و برکات زمین را از آنها بازدار، اگر به رحمت و فضل خود اینان را یک چند زندگانی و متاع این دنیا عطا کنی، باری به عدل خود بدین امر زشت که مرتکب شدهاند پراکندهشان کن و حکام را از ایشان خشنود نساز که ما را پیام نصرت دادند و چون دعوت آنها را پذیرفتیم ما را کشتند و خون ما را ریختند[۲۶]. در این هنگام فرماه حرملة بسهم فذبحه و هو في حجر عمه حرمله تیری به سوی عبدالله پرتاب کرد و آن تیر عبدالله را در آغوش عمو به شهادت رساند.[۲۷].
جستارهای وابسته
- امام حسن مجتبی (پدر)
- عبدالله بن عقبه غنوی (قاتل)
- بحر بن کعب تمیمی (قاتل)
منابع
پانویس
- ↑ ارشاد، ج۲، ص۲۶، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۲۵، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ رجال الطوسی، ص۷۶؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ تسمیة من قتل مع الحسین (ع) ش۱۱؛ مروج الذهب، ج۳، ص۶۱؛ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۵ و ۱۲۲؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۹؛ اعلام الوری، ص۲۱۳، ۲۱۴، ۲۴۹ و ۲۵۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۳؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸ و ۳۹؛ رجال ابن داود، ص۲۰۱؛ رجال العلامة الحلی (خلاصة القوال)، ص۱۰۴؛ مجمع الرجال، ج۳، ص۲۷۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۸۱؛ منتهی المقال، ج۴، ص۱۷۵؛ نقدالرجال، ج۳، ص۹۸؛ معجم الرجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۶۴-۱۶۵؛ اعیان الشیعة، ج۱، ص۶۱۰؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۵، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ انصارالحسین (ع)، ص۱۳۲، الدار الاسلامیة، تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۳۱۷؛ ذخیرة الدارین، ص۱۴۹.
- ↑ اسامی این پانزده فرزند امام مجتبی (ع) به نقل ارشاد مفید، ج۲، ص۲۰، عبارتند از، (۱-۳)، زید بن حسن و دو خواهرش امالحسن و امالحسین از امبشیر بنت ابومسعود. (۴)، حسن بن الحسن (معروف به حسن مثنی) از خوله دختر منظور فزاریه. (۵-۷)، عمرو بن الحسن و قاسم بن الحسن و عبدالله بن الحسن هر سه از یک مادر ام ولد (البته برخی از مورخین به جای عمرو، ابوبکر و یا بشر گفتهاند و در ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۵ نام عمرو را ابوبکر آورده که در کربلا شهید شده است) و نیز برخی از مورخین مادر عمر و یا ابوبکر و یا بشر را با قاسم یکی میدانند و مادر عبدالله را جدای از مادر آن دو گفتهاند). (۸)، عبدالرحمن بن الحسن مادرش ام ولد. (۹ - ۱۱)، حسین بن الحسن ملقب به أثرم و طلحة بن الحسن و فاطمه بنت الحسن مادرشان ام اسحاق بنت طلحة بن عبدالله تیمی است. (۱۲-۱۵)، ام عبدالله و فاطمه و ام سلمه و رقیه از مادرهای مختلف میباشند.
- ↑ ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۱.
- ↑ ارشاد، ج۲، ص۲۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تسمیة من قتل مع الحسین (ع)، ش۱۱.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۱۹۵.
- ↑ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۲، در این کتاب آمده است که حبیبه، مادر عبدالله بن حسن مجتبی (ع)، از اسیران حبشه بوده است.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ انصارالحسین، ص۱۳۲، الدارالاسلامیة.
- ↑ ابصارالعین، ص۷۳، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ ذخیرة الدارین، ص۱۴۹.
- ↑ ذخیرة الدارین، ص۱۴۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ رجال الطوسی، ص۷۶؛ نیز ر. ک مجمع الرجال، ج۳، ص۲۸۸. در نسخه موجود رجال شیخ طوسی، نام مادر عبدالله بن حسن مجتبی (ع)، رباب دختر امری، القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم، از طایفه بنی کلب بن وبره، آمده است. اما به عقیده شماری از رجالشناسان، این سخن اشتباه است؛ زیرا رباب – با نیای مذکور – همسر امام حسین (ع) بوده است. (ر. ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۳۱۷؛ معجم الرجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۶۴-۱۶۵).
- ↑ جامع الرواة، ج۱، ص۴۸۱؛ منتهی المقال، ج۴، ص۱۷۵؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸، مامقانی در توجیه این نظریه که مادر عبدالله بن حسن مجتبی (ع)، امرباب، بوده است – بدون ذکر سند – چنین مینویسد: امری القیس (پدر امرباب)، در زمان خلیفه دوم، وارد مدینه شد و سه دختر داشت. امام علی (ع) یکی از دختران وی را خود به همسری برگزید و از آن دو دیگر، یکی را به نام «رباب» به همسری امام حسین (ع) درآورد؛ و دختر دیگر را که کنیهاش «امرباب» بود، به همسری امام حسن (ع). البه بر این نظریه نیز اشکال شده است. (ر. ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۳۱۷).
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۸۶-۱۸۷؛ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۳۱-۲۳۴.
- ↑ با این که عبدالله در حد بلوغ نبوده اما مرحوم طبرسی در اعلام الوری، ص۲۱۴ آورده که، امام حسین (ع) دختر گرامی خود حضرت سکینه را به عقد ازدواج او درآورده بود ولی قبل از آنکه زفاف صورت گیرد او به شهادت رسیده، به نظر مؤلف، اگر این ازدواج قبل از حرکت از مدینه بوده قابل توجیه است و اگر بعد از مکه و در کربلا بوده با شرایط و اوضاع ناگوار کربلا و حوادث بین راه و محاصره در بین دشمنان خیلی بعید به نظر میرسد که امام (ع) به کاری که هیچ ضرورتی نداشته و پسر هم هنوز بالغ نبوده، اقدام نماید. اگرچه محال عقلی نیست.
- ↑ ر.ک: ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۰؛ اللهوف، ص۱۷۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰ میگوید، خرج غلام نوجوان و نمیگوید غیر بالغ.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي»
- ↑ «وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي»
- ↑ «يَا اِبْنَ أَخِي اِصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَ اِحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ اَلْخَيْرَ، فَإِنَّ اَللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ اَلصَّالِحِينَ»
- ↑ «اَللَّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قَطْرَ اَلسَّمَاءِ، وَ اِمْنَعْهُمْ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ....»؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰؛ اللهوف، ص۱۷۳؛ ابصارالعین، ص۷۱.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۵۸؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۲؛ مقتل مقرم، ص۲۶۴؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۶۵.
- ↑ زیارت ناحیه مقدسه، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۷.
- ↑ الفتوح، ج۵، ص۲۰۴-۲۰۵.
- ↑ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۳۲، انوارالهدی.
- ↑ مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۲.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۱۸۸-۱۹۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۲۳؛ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۳۱-۲۳۴.
- ↑ بحار، ج۴۵، ص۵۳.
- ↑ ارشاد، ج۲، ص۱۱۱؛ اعلام الوری، ص۲۴۹؛ مثیر الاحزان، ص۷۴.
- ↑ راجی، علی، مظلومیت سیدالشهداء، ج۲، ص ۱۴۱.