عبدالله بن جندب بجلی در تاریخ اسلامی

آشنایی اجمالی

عبدالله بن جندب بجلی از مشاهیر اهل حدیث و ثقات می‌باشد، او مردی عابد و پارسا بود و مقامی بزرگ در نزد محدثان داشت. همه او را گرامی می‌داشتند و به او احترام می‌گذاشتند، علماء و فقها او را مورد اعتماد قرار داده‌اند و اخبار و روایات وی را قبول دارند، نام او در کتب رجال حدیث با تجلیل و تکریم آمده و همگان او را ستوده و با تعریف و تمجید از او شرح حالش را ذکر می‌کنند[۱]. امام کاظم (ع) در وصف وی فرمود: «إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جُنْدَبٍ لَمِنَ الْمُخْبِتِينَ‌»[۲].[۳]

احمد بن ابی عبدالله برقی در رجال خود او را از اصحاب امام صادق(ع) نقل می‌کند و گوید: وی اهل کوفه بود و پدرش جندب هم از امام صادق(ع) روایت کرده است، شیخ طوسی نیز در رجال خود او را از اصحاب امام صادق و امام کاظم و امام رضا(ع) ذکر نموده و او را از ثقات اهل کوفه می‌داند.

کشی گوید: عبدالله بن جندب به موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: آیا از من راضی هستی؟ امام فرمودند: آری به خداوند سوگند خدا و رسول هم از تو راضی هستند، یونس بن عبدالرحمان گوید: عبدالله بن جندب را دیدم درحالی‌که از عرفات به طرف مشعر حرکت می‌کرد و او یکی از شب زنده داران بود، به او گفتم: خداوند به عبادت تو امروز توجه فرمود. او به من گفت: به خداوند سوگند! من در این مواقف و حرکت‌های خود که انجام دادم هرگز برای خودم دعا نکردم، من از ابوالحسن(ع) شنیدم می‌فرمودند: هرکس در پشت سر برادر مؤمن خود دعا کند و در غیبت او برایش دعا نماید از آسمان‌ها به او ندا می‌شود برای هر دعائی که برای برادر غایب خود کردی خداوند صدهزار به تو می‌دهد، من دوست نمی‌دارم که صدهزار را برای یکی رها کنم، و معلوم نیست آن یکی هم انجام می‌گیرد یا نه.

شیخ طوسی گوید: عبدالله بن جندب وکیل امام کاظم و رضا(ع) بود، او در نزد آن دو بزرگوار مقامی ارجمند داشت و اوقات خود را به عبادت می‌گذرانید، حمدویه می‌‌گفت: هنگامی که عبدالله بن جندب درگذشت علی بن مهزیار جای او را گرفت، علامه حلّی نیز او را در بخش اول خلاصه ذکر کرده و او را از ثقات شمرده و سخنان نجاشی و کشی را درباره او نقل کرده است.

او از امام رضا(ع) چند حدیث نقل می‌کند، او گوید: حضرت رضا(ع) برای من نوشتند: خداوند تو را رحمت کند، از گروهی که تا دیروز با تو برادر بودند، و اکنون با تو از در مخالفت درآمده‌اند و با تو دشمنی می‌کنند. نوشته‌ای اینک آنها با تو مخالف می‌باشند و از تو براءت می‌جویند و زندان بودن پدرم را وسیله قرار می‌دهند، امام(ع) در آخر نامه نوشته بودند شیطانی بر آنها ظاهر شد و آنها را گمراه کرد و آنان را در امور دین و دنیا گرفتار شبهه نمود، آنها دروغ گفتند و از باطل متابعت کردند و بر امام خود دروغ بستند، آنها خواستند از نزد خود هدایت شوند و به همین جهت دنبال تأویلات و توجیهات رفتند. اکنون باید از همان جائی که می‌بایست رهنمایی می‌شدند، از همان ناحیه هلاکت آنان خواهد رسید، هرچه به آنها برسد از طرف خودشان می‌باشد، و خداوند به بندگان خود ستم نمی‌کند و این بندگان او هستند که بر خود ستم روا می‌دارند[۴].


منابع

پانویس

  1. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۵۶-۲۵۸.
  2. الغیبة، ص۲۱۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۶۷۹۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۴۹.
  3. محمدی، حسین، رضانامه ص۴۹۹.
  4. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۲۵۶-۲۵۸.