عدالت امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از عدالت مهدی)

مقدمه

در زیارت صاحب الامر می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ»[۱]. در خصوصیات قیام و حکومت امام زمان (ع) هیچ ویژگی به اندازه "عدالت" و "قسط‍‌" روشنی ندارد. آن‌قدر که در روایات بر ویژگی عدالت‌گستری آن حضرت تأکید شده، بر سایر مسائل چنین ابرامی نرفته است و این نشان از برجستگی این مهم در دوران ظهور دارد. ده‌ها و بلکه صدها روایت در کتاب‌های مختلف روایی، به‌ویژه در کتاب "منتخب الاثر" و "کمال الدین"، در مورد عدالت‌گستری آن حضرت وارد شده است. در بسیاری از این روایات، از آن امام به‌عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد شده است. دامنه عدالت حضرت، تا اقصی نقاط‍‌ منازل و زوایای ناپیدای جامعه گسترده است؛ حتی عدالت و دادگری همچون گرما و سرما در درون خانه‌های مردمان نفوذ می‌کند[۲]. خداوند چنان بر این مهم تأکید دارد که اگر حتی یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، او آن را چنان طولانی خواهد کرد[۳] تا رؤیای موعود مردمان از راه برسد. در سایه این عدالت، هیچ انسانی در قید بندگی و بردگی باقی نمی‌ماند[۴]. حقوق به یغما رفته انسان‌ها به آنها بازمی‌گردد[۵]. بندهای پیدا و ناپیدای بندگی از سر و گردن انسان‌ها بازمی‌گردد و زمینه استثمار انسان از انسان به کلی برچیده می‌شود[۶]. کارگزاران ظلم و بیداد، مورد بازخواست قرار می‌گیرند. قاضیان و حاکمان کج‌رفتار، از مسؤولیت خویش عزل می‌شوند و زمین، از هرنوع خیانت و نادرستی پاک می‌گردد[۷]. عدالت چنان می‌شود که مردم آرزو می‌کنند، ای کاش مردگانشان در بین زندگان بودند و از عدالت بهره‌مند می‌شدند[۸]. برطبق برخی روایات، نخستین چیزی که از عدالت حضرت قائم (ع) آشکار می‌شود، این است که اعلام می‌کند، کسانی که حج یا مناسک مستحب به‌جا می‌آورند و حجر الاسود را استلام می‌کنند و طواف مستحبی انجام می‌دهند، آن را به کسانی که حج واجب دارند، واگذار کنند[۹].[۱۰]

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. مفاتیح الجنان، زیارت صاحب الامر.
  2. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲.
  3. کمال الدین، ص ۳۱۸.
  4. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۴.
  5. همان، ج ۵۲، ص ۲۲۵.
  6. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۷.
  7. همان، ص ۱۲۰.
  8. مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۵.
  9. کافی، ج ۴، ص ۴۲۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴.
  10. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۸۴.