عوف سلمی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
عوف سلمی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانه‌های ظهور امام مهدی / قیام عوف سلمی
مدخل اصلیعوف سلمی

عوف سلمی که قیامش از نشانه‌های غیر حتمی ظهور است کیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌‌الله خراسانی؛
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است: «حضرت زین العابدین (ع) فرمود: "پیش از سفیانی خروج مردی خواهد بود که او را عوف سلمی گویند (یعنی از بنی سلیم است) در ارض جزیره (بصره و نواحی آن) و مأوی و محل او در کریت است (از قرای عراق) و قتل او در دمشق خواهد بود، پس از آن شعیب بن صالح است و بعد از آن سفیانی"[۹].
۲. حجت الاسلام و المسلمین کورانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی کورانی، در کتاب «عصر ظهور» در این‌باره گفته است:

«در مورد این شخص نیز روایتی در کتاب غیبت طوسی که آن هم از منابع درجه اول حدیث، بشمار می‌رود وارد شده است. حذلم بن بشیر از امام زین العابدین (ع) نقل کرده که گفت: "به علی بن الحسین (ع) عرض کردم، کیفیت خروج حضرت مهدی (ع) را برایم توصیف نموده و دلائل و نشانه‌های ظهورش را بمن بشناسان، حضرت فرمود: قبل از ظهور او مردی‌ به نام عوف سلمی در سرزمین جزیره خروج می‌نماید که جایگاه او تکریت و محل قتل وی مسجد دمشق می‌باشد و بعد از آن شعیب بن صالح از سمرقند خروج می‌کند و آنگاه سفیانی ملعون که از ذریه عتبه پسر ابو سفیان است از منطقه وادی یابس (بیابان خشک) خروج می‌نماید که در هنگام خروج او حضرت مهدی (ع) مخفی است و پس از آن خروج می‌نماید"[۱۰]

البته پیرامون این شخص (عوف) روایت دیگری را نیافتم. اما آنچه که در متن همین روایت درباره شعیب بن صالح آمده که وی اهل سمرقند است مخالف با مطالبی است که در مصادر روایتی شیعه مشهور است که او از اهالی ری می‌باشد، مگر اینکه بگوئیم وی، اصالة اهل سمرقند است، و همچنین کیفیت خروج ایشان قبل از سفیانی را که در جای خودش ذکر نمودیم.

ظاهرا عوف سلمی علیه حکومت سوریه قیام می‌کند نه عراق و مدت کوتاهی قبل از سفیانی بسرمی‌برد. اما جزیره که مرکز جنبش و قیام اوست نام منطقه‌ای است در مرز عراق و سوریه و هرگاه لفظ جزیره بدون اضافه ذکر شود همین معنا از آن استفاده می‌شود آنگونه که در کتب تاریخ و حدیث نیز چنین آمده است، البته این جزیره به نام جزیره ربیعه و جزیره دیار بکر نیز نامیده می‌شود، بنابراین از لفظ جزیره نمی‌توان جزیرة العرب و یا جزیره دیگری را لحاظ نمود مگر در صورت اضافه شدن این کلمه. و ظاهرا معنای جمله "و جایگاه وی تکریت است" این است که جایگاه او قبل از قیام و حرکتش و همچنین بعد از شکست او و فرارش شهر تکریت خواهد بود که امروزه یکی از شهرهای معروف عراق است و آنچه که این مطلب را تأیید می‌کند این است که تکریت نزدیک منطقه حرکت او یعنی جزیره واقع شده است. و عبارات دیگری که در برخی از نسخه‌ها "جایگاه وی بکریت و یا بکویت" آمده است در اثر اشتباه نسخه‌هاست که بجای تکریت نقل شده است و مؤید این معنی این است که در بحار و غیبت طوسی فقط تکریت آمده است. روایت اشاره به این معنا دارد که او (عوف سلمی) در مسجد دمشق کشته می‌شود یعنی در آنجا بوسیله ترور بقتل می‌رسد و یا اینکه در آن محل دستگیر و کشته می‌شود، بنابراین قضیه خروج او از جمله حوادث و پیشامدهای سرزمین شام است که با حوادث عراق نیز بی‌ارتباط نیست»[۱۱].
۳. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است: «در روایتی از امام زین العابدین (ع) آمده است: پیش از خروج حضرت مهدی (ع)، مردی به نام عوف سلمی در سرزمین الجزیره خروج می‌کند، در تکریت ماوی می‌گزیند و در مسجد دمشق به قتل می‌رسد[۱۲]. عوف سلمی احتمالاً از نسل جعفر طیار باشد که بصره را با خاک یکسان می‌کند و از عراق عبور کرده، وارد دمشق می‌شود و در مسجد شام به قتل می‌رسد[۱۳] این خرابی بصره، غیر از آن خرابی است که در قرن سوم هجری، توسط‍‌ صاحب زنج انجام یافته است»[۱۴].
۴. آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«امام زين العابدين (ع) می‌فرمايد: "پيش از خروج آنحضرت، مردى به نام «عوف سلمى» در سرزمين «الجزيره» خروج می‌كند[۱۵]، در «تكريت» مأوى گزيند [۱۶]، و در مسجد دمشق به قتل می‌رسد"[۱۷]

در برخى منابع به جاى "تكريت"، "كريت" و "كويت" نيز آمده است كه با گذشت زمان و با وضع كتاب‌هاى خطى در پيش از اختراع چاپ بروز چنين اختلاف‌هایى طبيعى است. ظاهر اين است كه خرابى بصره به دست او خواهد شد، از طرف جنوب وارد بصره می‌شود، گروهى از عرب‌ها و گروهى از زنجى‌‏ها را همراه می‌برد و بصره را خراب می‌كند. اين خرابى بصره غير از آن خرابى بصره است كه در قرن سوّم هجرى به توسّط صاحب زنج انجام يافته است و ابن حديد تصوّر كرده است كه خرابى موعود همانست‏[۱۸]ولى آن نمی‌تواند خرابى موعود باشد كه يكهزار و يكصد و پنجاه سال از آن گذشته و هنوز هم ظهور واقع نشده است، اين خرابى كه در احاديث وعده داده شده، از علايم ظهور و طبعا در نزديكى ظهور خواهد بود[۱۹]»[۲۰].

پانویس

  1. «رَوَى حَذْلَمُ بْنُ بَشِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صِفْ لِي خُرُوجَ الْمَهْدِيِّ وَ عَرِّفْنِي دَلَائِلَهُ وَ عَلَامَاتِهِ فَقَالَ يَكُونُ قَبْلَ خُرُوجِهِ خُرُوجُ رَجُلٍ يُقَالُ لَهُ عَوْفٌ السُّلَمِيُّ بِأَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ يَكُونُ مَأْوَاهُ تَكْرِيتَ وَ قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْقَ ثُمَّ يَكُونُ خُرُوجُ شُعَيْبِ بْنِ صَالِحٍ مِنْ سَمَرْقَنْدَ ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ الْمَلْعُونُ مِنَ الْوَادِي الْيَابِس وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ عُتْبَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ فَإِذَا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَى الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِكَ»؛ غیبت شیخ طوسی صفحه ۲۷۰، بحار الانوار جلد ۵۲صفحه ۲۱۳.
  2. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ج ۲، ص ۱۰۱۴؛ سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۰۱۳
  3. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲
  4. ر.ک. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ج ۲، ص ۱۰۱۴
  5. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲
  6. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲
  7. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲
  8. ر.ک. سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۰۱۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ج ۲، ص ۱۰۱۴
  9. غیبت طوسی، ص ۴۴۴، ح ۴۳۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۱۳، ح ۶۵.
  10. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳ به نقل از غیبت طوسی.
  11. کورانی، علی، عصر ظهور، ص۱۹۱، ۱۹۲.
  12. غیبة طوسی، ص ۲۷۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۳.
  13. روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۰۱۴.
  14. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۰۸.
  15. «الجزيره» ناميست كه جغرافيّون عرب آن را به منطقه‏‌اى در شمال سوريه در ميان دو رودخانه معروف فرات و دجله اطلاق كرده‏‌اند، الجزيره گذرگاهى است بين اين دو رود كه از تركيّه تا عراق كشيده شده است و دانشمندان زيادى از اين منطقه برخاسته‌‏اند كه به آنها «جزرى» گفته‏‌اند.«مترجم».
  16. «تكريت» شهرى است در عراق در كنار دجله، در شمال سامرّا، در عهد عبّاسى به سبب قلعه‌‏اش شهرت داشت، در گذشته زادگاه صلاح الدّين ايّوبى جلّاد بود، و در حال زادگاه جّلاد قادسيّه است. اين شهر در سال ۱۳۹۴ ميلادى توسّط تيمور لنگ ويران شده است. «مترجم».
  17. " يَكُونُ قَبْلَ خُرُوجِهِ خُرُوجُ رَجُلٍ يُقَالُ لَهُ عَوْفٌ اَلسُّلَمِيُّ بِأَرْضِ اَلْجَزِيرَةِ وَ يَكُونُ مَأْوَاهُ تِكْرِيتٌ وَ قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْقَ "؛ غيبت شيخ طوسى صفحه ۲۷۰، بحار الانوار جلد ۵۲صفحه ۲۱۳، الامام المهدى صفحه ۲۲۲و بشارة الاسلام صفحه ۸۶.
  18. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد جلد 2 صفحه 315.
  19. ما تصوّر می‌كنيم كه در اين مسئله امر بر مؤلّف مشتبه شده است، زيرا او تصوّر كرده است كه هرچه به عنوان علايم ظهور گفته شده بايد در نزديكى ظهور انجام پذيرد ولى خود مؤلّف در گذشته تصريح كرده كه معصومين عليهم السلام حوادثى را در رابطه با آينده بيان فرموده‌‏اند كه در هر عصرى برخى از آنها تحقق پيدا كند و موجب قوّت قلب مردم آن زمان باشد و هيچ منافاتى ندارد كه برخى از آن نشانه‏‌ها نيز در قرن سوّم هجرى تحقق يافته باشد. البته هيچ استبعادى ندارد كه بصره يكبار ديگر در آينده ويران گردد و ويرانى موعود آن باشد. «مترجم»
  20. سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ج‏۲، ص۱۰۱۳.