عکرمة بن عبدالله بربری در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابو عبدالله عکرمة بن عبدالله بربری هاشمی[۱] یکی از مفسران تابعی معروف است.

داوودی او را در طبقات المفسرین با عنوان "عکرمة بن عبد الله الحبر العالم ابو عبد الله البربری ثم المدنی الهاشمی" آورده و درباره‌اش گفته است: "ثقة ثبت، عالم بالتفسیر..." و از شعبی نقل کرده است که هیچ‌کس داناتر از عکرمه به کتاب خدا باقی نمانده است. از قرة بن خالد نقل کرده که هرگاه عکرمه وارد بصره می‌شد، حسن بصری مادامی که عکرمه در آنجا بود، از تفسیر و فتوا خودداری می‌کرد[۲]. ذهبی - رجال‌شناس معروف اهل تسنن - از وی با عنوان "العلامة، الحافظ، المفسّر" یاد کرده است[۳]. برای وی کتاب تفسیری نیز ذکر کرده‌اند. ابن ندیم در شمار کتاب‌هایی که در تفسیر قرآن تألیف شده، از کتاب وی با عنوان کتاب تفسیر عکرمة عن ابن عباس یاد کرده است[۴].

حاج خلیفه نیز با عنوان تفسیر عکرمة عن ابن عباس از کتاب تفسیری وی خبر داده است[۵].

اسماعیل پاشا در هدیة العارفین فی اسماء المؤلفین، او را آورده و گفته است: ابو عبد الله عکرمة بن عبد الله، بربری اصل، غلام ابن عباس - از بزرگان تابعین - در سال ۱۰۵ وفات کرده است. وی تفسیر قرآن داشته است[۶].

به گفته زرکلی، تابعی و از داناترین مردم به تفسیر بوده و حدود سیصد نفر که بیش از هفتاد نفر آنها تابعی می‌باشند، از او روایت کرده‌اند[۷].

ابن خلّکان در معرفی وی گفته است: «ابو عبدالله عکرمة بن عبد الله - غلام عبدالله بن عباس - در اصل از بربر و اهل مغرب است. وی ابتدا غلام حصین بن حرّ عنبری بود، زمانی که ابن عباس از جانب علی بن ابی طالب والی بصره شد، حصین او را به ابن عباس بخشید. ابن عباس در تعلیم قرآن و روایات به وی کوشش نمود»[۸].

عمر رضا کحاله نیز از وی با تعبیر «مولی عبد الله بن عباس» یاد کرده و در معرفی وی گفته است: «مفسر» از تابعین و از آثارش تفسیر قرآن است[۹]. گرچه کتاب تفسیری وی در دست نیست، ولی روایات و آرای تفسیری فراوانی در تفسیر شیعه و سنی از وی نقل شده است[۱۰]؛ بنابراین، می‌توان گفت مفسر تابعی بودن وی مورد اتفاق رجال‌دانان و کتاب‌شناسان است و در آن تردید و اختلافی نیست.

از نظر مذهب، هیچ‌یک از رجال‌شناسان شیعه و سنی او را شیعه ندانسته‌اند، بلکه برخی او را از خوارج معرفی کرده‌اند و از نظر وثاقت نیز در هیچ منبع شیعی توثیق نشده است، بلکه برخی از رجال‌شناسان شیعه او را ضعیف دانسته‌اند؛ اما در منابع اهل تسنن، هم توثیق دارد و هم تضعیف. تفصیل اخبار و آثار دربارۀ مذهب، وثاقت، استاد وی در تفسیر، رتبۀ علمی و خصوصیات آرای تفسیری وی را در کتاب مکاتب تفسیری بنگرید[۱۱].

ناگفته نماند که آقای محمد هادی معرفت به اتکای توثیقات اهل تسنن نسبت به وی و به لحاظ‍ اینکه وی تربیت‌ شدۀ ابن عباس بوده است، در دفع نقاط‍ ضعف و اثبات وثاقت و گرایش وی به اهل بیت (ع) کوشیده و در نهایت گفته است: در عکرمۀ ثقۀ امین غلام ابن عباس طعن و اشکالی نیافتم، همان چیزی‌که ابن حجر در التقریب نتیجه‌گیری کرده و گفته است: عکرمه، ثقه، ثبت و عالم به تفسیر است؛ تکذیب وی از ابن عمر ثابت نشده و هیچ بدعتی از وی ثابت نمی‌باشد[۱۲].

ولی باید توجه داشت که با توثیقات رجال‌شناسان اهل تسنن که وثاقت خود آنان ثابت نیست، وثاقت عکرمه ثابت نمی‌شود؛ زیرا با توثیق کسی وثاقت ثابت می‌شود که عدالت یا دست‌کم وثاقت خود او ثابت باشد و وثاقت هیچ‌یک از کسانی که عکرمه را توثیق کرده‌اند، ثابت نیست و براین‌اساس می‌توان گفت همان‌گونه که کذب و بدعت و از خوارج بودن عکرمه ثابت نیست، وثاقت وی نیز ثابت نمی‌باشد. آقای معرفت فرموده است: از روایات امامیه به‌دست می‌آید که وی طبق آموزه‌هایی که از مولایش ابن عباس تلقی کرده بود، به اهل بیت عصمت (ع) گرایش داشته است.

کلینی با سند خویش از ابو بصیر روایت کرده است که ما و حمران نزد امام باقر (ع) بودیم. غلام آن حضرت وارد شد و گفت: فدایت شوم! عکرمه در حال مرگ است و به دیدگاه خوارج معتقد است و به ابو جعفر (امام باقر) (ع) انقطاع (- تمایل) دارد. امام فرمود: منتظر باشید تا به سوی شما بازگردم رفت و طولی نکشید که برگشت، فرمود: اگر عکرمه را قبل از جدا شدن روحش درک کرده بودم، کلماتی به او می‌آموختم که از آن بهره‌مند شود، ولی او را درحالی‌ که روح از بدنش جدا شده بود، درک کردم. گفتم: فدایت شوم! آن کلام چیست‌؟ فرمود: به خدا قسم! همان اعتقادی است که شما بر آن هستید. به مردگانتان در وقت مردن شهادت به اینکه معبودی جز خدا نیست و اقرار به ولایت را تلقین کنید.

در مواردی از این روایت جای نظر و دقت است:

  1. وارد شدن غلام ابو جعفر (امام باقر (ع)) با آن خبر ناگهانی دلیل آن است که عکرمه در نزد امام منزلتی داشته است و امام به شأن او اهتمام می‌داده است.
  2. تعبیر انقطاع (تمایل) داشتن به ابو جعفر (ع) تأیید می‌کند که آن مرد از اصحاب مخصوص آن حضرت بوده و بر هیچ‌کس مانند امام وارد نمی‌شده است (ارتباط‍ و رفت‌وآمد ویژه‌ای به محضر امام (ع) داشته که با هیچ‌کس چنین ارتباط‍ و رفت‌وآمدی نداشته است) و اما این سخن که او به دیدگاه خوارج اعتقاد دارد، از کلام راوی و حدسی است در شأن وی که از حکایات شایع دربارۀ وی حاصل شده است، وگرنه این دیدگاه با انقطاع وی به امام تناقض دارد. چگونه کسی که دیدگاهش دیدگاه خارجی دشمن آل ابی طالب است، به حضور در نزد امام معصوم از اهل بیت نبوّت اختصاص پیدا می‌کند؟! این، جز تناقضی که عقل سلیم آن را رد می‌کند، چیزی دیگر نیست؛ پس این سخنی بی‌ارزش است که باتوجه به سایر تعابیر حدیث، ساقط‍ می‌باشد[۱۳].

به نظر می‌رسد این بیان آقای محمد هادی معرفت نیز مخدوش و غیر قابل قبول است؛ زیرا:

  1. سند این حدیث - همان‌گونه که علامۀ مجلسی فرموده‌اند - بنابر مشهور ضعیف است[۱۴].
  2. از روایت به خوبی استفاده می‌شود که عکرمه به امامت و ولایت ائمه (ع) اعتقاد نداشته و امام (ع) برای ارشاد و هدایت وی به این امر به نزد وی رفته، ولی او را درک نکرده تا هدایت کند[۱۵] و این نکته، قرینه است بر اینکه منظور از انقطاع به امام، گرایش و اعتقاد به ولایت و امامت امام نیست، بلکه به تمایل وی به امام اشاره دارد، و این معنا هم با اینکه وی به دیدگاه خوارج اعتقاد داشته باشد، سازگار است و هم با رفتن امام به نزد وی برای هدایت و ارشاد وی منافات ندارد؛ زیرا از این دو جمله در کنار هم فهمیده می‌شود که هرچند وی به دیدگاه خوارج اعتقاد داشته، ولی در اثر تمایل وی به امام زمینۀ هدایت در وی فراهم بوده است و غلام حضرت هم به همین جهت خبر احتضار وی را همراه با ذکر این دو جمله به امام رساند و امام نیز برای هدایت و ارشاد به نزد وی رفت؛ بنابراین، وارد شدن غلام با آن خبر ناگهانی دلیل منزلت عکرمه در نزد امام نیست، بلکه از اهتمام به هدایت شخص گمراهی حکایت دارد که احتمال هدایت یافتن در او وجود داشته است. گرچه به نظر ما حدیث ظهور در این معنا دارد، ولی بر فرض تنزل اگر در این معنا ظهور نداشته باشد، دست‌کم احتمال آن ضعیف‌تر از معنایی که آقای معرفت بیان کرده‌اند، نیست و در نتیجه دلالت حدیث بر معنایی که آقای معرفت از حدیث استفاده کرده‌اند؛ تمام نمی‌باشد؛ بنابراین، اگر نگوییم عکرمه از امامت و ولایت اهل بیت (ع) انحراف داشته است، بی‌تردید می‌توانیم بگوییم وضعیت وی از نظر اعتقاد به امامت و وثاقت نامعلوم می‌باشد و آرایی که از وی در مورد آیۀ تطهیر و آیۀ مودت و آیۀ ولایت نقل کرده‌اند، مؤید این مدعاست[۱۶].[۱۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن خلکان در ضبط‍ عکرمه و معنای اصلی آن گفته است: بکسر العین المهملة و سکون الکاف و کسر الراء و فتح المیم و بعدها هاء ساکنة و هو فی الاصل اسم الحمامة الانثی فسمی به الانسان (وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۶). تاریخ وفات وی را سال‌های ۱۰۴، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۷ و ۱۱۵ و عمر او را ۸۰ و ۸۴ ذکر کرده‌اند و تاریخ فوق طبق نظر ابن خلکان است که تاریخ وفات او را ۱۰۷ و عمر او را ۸۰ ذکر کرده است (ر. ک: وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۶).
  2. ر. ک: طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۸۰ و ۳۸۱، رقم ۳۳۱.
  3. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۲، رقم ۹.
  4. ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶.
  5. حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۵۳.
  6. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۶۶.
  7. ر. ک: زرکلی، الأعلام، ج۴، ص۲۴۴.
  8. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۵، رقم ۴۲۱.
  9. کحاله، معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۹۰.
  10. براساس برنامه رایانه‌ای معجم فقهی، موارد ذکر عکرمه در تفاسیر شیعه ۶۰۹ مورد در ۷۰ جلد و در تفاسیر اهل تسنن ۵۷۷۶ مورد در ۱۰۴ جلد است، ولی امکان دارد همه آن موارد عکرمة بن عبد الله بربری نباشد، بلکه عکرمه دیگری باشد، و همه مطالب آن موارد نیز معلوم نیست تفسیر باشد.
  11. ر. ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۹.
  12. ر. ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۹.
  13. معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۳۵۶ و ۳۵۷.
  14. ر. ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۱۳، ص۲۷۸.
  15. همان‌گونه که علامه حلی فرموده است: عکرمة لیس علی طریقنا و لا من اصحابنا (رجال العلامة الحلّی، ص۳۸۳، رقم ۱۳).
  16. در ذیل إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا از وی روایت کرده‌اند که منظور از اهل بیت در این آیه خصوص همسران پیامبر است و هرکس بخواهد در این مدعا با او مباهله می‌کنم (ر. ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۴۹۱). در ذیل قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى از او نقل شده که گفته است: معناه الّا ان تودّونی لقرابتی منکم (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۵۸ و ۱۵۹). در ذیل إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ از وی نقل کرده‌اند که گفته است: این آیه درباره ابو بکر نازل شده است (فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۲۶) ولی صدور این آرا از وی ثابت نیست؛ زیرا این نقل‌ها سند قابل اعتمادی ندارند. - از وی نقل کرده‌اند که گفته است: این آیه درباره ابو بکر نازل شده است (فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۲۶) ولی صدور این آرا از وی ثابت نیست؛ زیرا این نقل‌ها سند قابل اعتمادی ندارند.
  17. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۷۶-۱۷۹.