غزوه حمراء الاسد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از غزوه حمراء الأسد)

غزوه حمراء الاسد از غزوه‌های پیامبر اکرم (ص) است که در سال سوم هجری، یک روز پس از جنگ احد روی داد و هدف از آن، بازداشتن مشرکان از حمله مجدد به مدینه بود. در حمراءالاسد جنگی اتفاق نیافتاد.

جایگاه وقوع غزوه

«حمراء الاسد» نام منطقه‌ای در مسیر مدینه و مکه است که حدود هشت میل[۱] (۱۵ کیلومتر) از مدینه فاصله دارد. لشکرکشی پیامبر (ص) به این منطقه پس از نبرد احد به غزوه "حمراء الاسد" معروف شده است[۲].

علت حادثه

نبرد اُحد در آغاز به نفع مسلمانان پیش رفت؛ اما در پایان به شهادت جمعی از یاران پیامبر و پیروزی قریش انجامید. قریشیان پس از نبرد، سال آینده را برای رویارویی بعدی معین کردند و سپس به سمت مکه بازگشتند؛ اما در نخستین منزلگاه تصمیم گرفتند به مدینه باز گردند و کار مسلمانان را همانجا یکسره کنند. آنها در "روحاء" در دو منزلی مدینه[۳] (سی یا چهل میلی مدینه)[۴] اردو زدند. برخی از بزرگانشان مانند صفوان بن امیه با این اقدام مخالف بودند؛ زیرا به پیروزی خود اطمینان نداشتند[۵].

تصمیم پیامبر برای نبرد

به نظر می‌رسد پیامبر (ص) نیز احتمال بازگشت آنان را بعید نمی‌دانسته است؛ از این رو فردای نبرد اُحد، تصمیم گرفت سپاه دشمن را تعقیب کند[۶] تا اینکه جاسوس‌ها، تصمیم قریش را به اطلاع پیامیر (ص) رساندند[۷]. با توجه به فاصله دو منزلی روحاء با مدینه، به نظر می‌رسد اقدام حضرت برای پیشگیری بوده است که با اطلاعاتی که به ایشان می‌رسد، پیش‌بینی‌های ایشان به واقع می‌پیوندد. پیامبر (ص)، چند نفر آشنا به منطقه را برای ردیابی دشمن اعزام کرد[۸].

بر اساس روایت مغازی، سران اوس و خزرج (احتمالا برای محافظت از پیغمبر (ص))شب پس از احد را در مسجد خوابیدند. پیامبر (ص) بعد از نماز صبح یکشنبه[۹] از بلال خواست تا اعلام کند تنها کسانی که در غزوه احد حضور داشتند سازماندهی شوند[۱۰]. فقط جابر بن عبدالله انصاری ـ که در غزوه احد شرکت نداشت ـ اجازه یافت در غزوه حمراء الاسد شرکت کند. پدر جابر در جنگ احد به او دستور داده بود برای مراقبت از خواهرانش در مدینه بماند[۱۱].

بخشی از فراخوانده شدگان، مجروحان نبرد اُحد بودند[۱۲] و مداوای آنها به زمان طولانی‌تری نیاز داشت؛ از این رو حرکت سپاه مسلمانان، قدری دشوار بود. با این حال مسلمانان پس از اطلاع از دستور پیامبر (ص) آماده حرکت شدند. طوایفی چون بنی عبدالاشهل و بنی‌سلمه (که بیشترین تلفات را داده بودند) با بیشترین تعداد زخمیان در نبرد حمراء الاسد شرکت کردند[۱۳].

برخی مفسران نوشته‌اند آیه ۱۰۴ نساء درباره همین رخداد است[۱۴]. خداوند در این آیه می‌فرماید: وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۵].

با توجه به تعداد شهدای اُحد، می‌توان گفت در نبرد حمراء الاسد حدود ششصد و اندی شرکت کرده‌اند. برخی منابع حدیثی چون صحیح بخاری، به خطا تعداد سپاه حمراء الاسد را هفتاد تن دانسته‌اند[۱۶].

قرآن کریم در سوره آل عمران از زخمی‌های جنگ اُحد که در حمراء الاسد نیز شرکت داشتند به نیکی یاد کرده و اجر عظیمی به آنان وعده داده است: الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۷]. آیات ۱۷۳ تا ۱۷۵ این سوره نیز که در ادامه آیه قبل آمده است به همین رخداد ارتباط دارد[۱۸]. در آیه ۱۷۳ خداوند می‌فرماید: الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۱۹].

وقتی به سپاهیان اسلام خبر رسید که قریشیان مجدداً توان خود را بسیج کرده‌اند تا به شما حمله کنند، نه تنها نترسیدند؛ بلکه بر ایمانشان نیز افزوده شد و خداوند را برای خود کافی دانستند. پیامبر اکرم (ص)، عبدالله بن ام‌مکتوم را به عنوان جانشین در مدینه[۲۰] تعیین کرد، پرچم جنگ را به دست حضرت علی (ع) سپرد[۲۱] و در شوال (۳۲ ماه پس از هجرت)[۲۲] به سمت دشمن حرکت کرد[۲۳].

به دلیل [اختلاف‌نظر درباره زمان جنگ اُحد، زمان غزوه حمراء الاسد را نیز به اختلاف هشتم[۲۴] یا پانزدهم[۲۵] شوال گزارش کرده‌اند. مسلمانان در حمراء الاسد اردو زدند[۲۶]. بر این اساس، حداقل فاصله اردوگاه پیامبر (ص) با اردوگاه قریش، بیست و اندی میل خواهد بود. راهنمای پیغمبر (ص) تا حمراء الاسد، ثابت بن ضحاک بود[۲۷]. رسول خدا (ص) در حمراء الاسد با جنازه دو تن از پیشاهنگانی که گسیل داشته بود، مواجه شد و آنها را همانجا دفن کرد[۲۸].

شب هنگام، خاتم انبیا (ص) دستور داد تا بر بلندی‌ها آتش روشن کنند[۲۹]. مسلمانان نیز هیزم‌هایی را که در طول روز جمع کرده بودند[۳۰] آتش زدند. تعداد این شعله‌ها را حدود پانصد شعله برشمرده‌اند. هر چند اردوگاه پیامبر (ص) از اردوگاه قریش فاصله داشت؛ ولی در تاریکی شب برای قریش قابل رؤیت بود[۳۱]. این پیام برای قریش، حکایت از حضور و روحیه بالای مسلمانان داشت؛ ولی احتمال درگیری برای هر دو طرف همچنان وجود داشت. معبد بن ابی‌معبد خزاعی در راه مکه با پیامبر (ص) و اصحابش برخورد و از تصمیم آنان مطلع شد. هنگامی که او به سپاه قریش رسید به آنها توصیه کرد از خیال جنگ با مسلمانان دست بردارند؛ زیرا پیامبر (ص) و یارانش سخت خشمگین‌اند و آمده‌اند تا انتقام بگیرند و گفت کسانی که دیروز در احد نبودند اکنون همراه رسول خدا (ص) هستند[۳۲].

خداوند در دل قریشیان، رعب و هراس افکند و سبب شد که از جنگ بپرهیزند و به مکه برگردند. آیه ۱۵۱ سوره آل عمران بر همین حقیقت اشاره دارد[۳۳]: سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ[۳۴].

از طرف دیگر قریش نیز به ترفندهای تبلیغی دست زدند تا روحیه مسلمانان را تضعیف کنند و هنگامی که جمعی از قبیله عبد قیس به قصد رفتن به مدینه با سپاه قریش مواجه شد، ابوسفیان از آنها خواست تا خبر حرکت لشکر قریش که قصد نابودی بقیه یاران حضرت را دارد به آنها اعلام کنند[۳۵]. آنها در حمراء الاسد این خبر را به پیامبر (ص) رساندند. پیغمبر (ص) نیز عبارت حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۳۶] را تکرار کردند[۳۷]. این پاسخ بیانگر ایمان راسخ پیامبر (ص) به امداد الهی بود. تاکتیک حضرت و ایستادگی و وفاداری یاران ایشان باعث شد تا سپاهیان قریش از تصمیم خود منصرف شوند و به سوی مکه باز گردند[۳۸].

در ادامه آیه ۱۷۳، آیه ۱۷۴ آل عمران به این نکته اشاره می‌کند: به رغم آنکه برخی، سپاه را از قدرت قریش می‌ترساندند، هیچ گزندی به آنان نرسید. اینان در پی رضایت خدا بودند و با نعمت و بخشش خدا بازگشتند[۳۹]: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ[۴۰]. سرانجام پیامبر (ص) پس از سه روز توقف در حمراء الاسد[۴۱] به مدینه بازگشت[۴۲]. مدت این غزوه را با محاسبه دو روز جابه جایی‌ها، پنج روز دانسته‌اند[۴۳]. در این مدت سعد بن عباده تأمین تدارکات سپاه را به عهده داشت و ۳۰ شتر و چند رأس گوسفند برای سپاهیان ذبح کرد[۴۴].

بازگشت به مدینه

در مسیر بازگشت به مدینه، ابوعزّه جُمحی، از مشرکان مکه به دست لشکر اسلام دستگیر شد[۴۵]. ابوعزّه جُمحی، پیش‌تر در جنگ بدر اسیر شده[۴۶] و پیامبر اکرم (ص) وی را به خاطر فرزندانش، با دریافت فدیه آزاد کرده بود؛ به شرط آنکه دیگر مشرکان را یاری نکند[۴۷]. با این حال ابوعزّه جُمحی در جنگ اُحد، کفار قریش را همراهی کرد[۴۸] و علاوه بر این قریش را علیه پیامبر (ص) می‌شوراند[۴۹] و از این رو به دستور پیامبر (ص) کشته شد[۵۰]. همچنین مسلمانان، معاویه بن مغیرة بن ابی العاص اموی ـ جاسوس قریش در مدینه ـ که به خانه پسر عمویش عثمان پناه برده بود را دستگیر کردند؛ ولی عثمان از او شفاعت کرد[۵۱]. معاویه بن مغیرة بن ابی العاص اموی سه روز مهلت یافت تا از محدوده مدینه بیرون رود[۵۲] و چون روز چهارم او را اطراف مدینه یافتند، جانش را گرفتند[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. عبدالله بن عبدالعزیز البکری الأندلسی، معجم مااستعجم، ج۲، ص۴۶۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۰۱.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۱۴.
  3. مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم، ص۱۰۶؛ عبدالله بن عبدالعزیز البکری الاندلسی، معجم مااستعجم، ج۲، ص۶۸۱-۶۸۲.
  4. عبدالله بن عبدالعزیز البکری الاندلسی، معجم ما استعجم، ج۲، ص۶۸۱؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۷۶.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲-۱۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۴۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۴.
  7. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۴۸.
  8. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۴.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۴.
  11. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷-۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۴.
  12. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.
  14. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۹؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۹۴.
  15. «و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتاده‌اید آنان نیز چون شما به رنج افتاده‌اند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
  16. بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۳۸؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۰.
  17. «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
  18. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۱۹-۱۲۲؛ جلال الدین سیوطی، درالمنثور، ج۲، ص۱۰۱ ۔ ۱۰۲.
  19. «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
  20. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۶.
  21. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۷۲.
  22. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷.
  23. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.
  24. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸.
  25. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۱۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۴۹.
  26. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۲۱۷.
  27. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۰۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۰۷.
  28. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴.
  29. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴.
  30. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۳۱۰.
  31. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴.
  32. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶.
  33. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۹۵-۹۶؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۵.
  34. «به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
  35. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۶.
  36. «خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
  37. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۶.
  38. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.
  39. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۲۱-۱۲۲؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۴.
  40. «پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۳۵
  42. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۰۴.
  43. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸.
  44. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۳۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۸، ص۳۵۸.
  45. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه ج۴، ص۵۲.
  46. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱.
  47. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۳۱۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵.
  48. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵؛ صفی الرحمن مبارکفوری، الرحیق الختوم، ص۲۶۰.
  49. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۶۲.
  50. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۴؛ سبل الهدی، ص۳۱۲.
  51. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۵۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۵۱.
  52. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵.
  53. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۵.
  54. حاجی‌زاده، یدالله، غزوه حمراء الاسد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۵۵-۱۶۰؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۱.