فقر ممدوح

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مراد از فقر در فرهنگ دینی، احساس نیازمندی به پروردگار است که در بحث قرآنی به آن اشاره شد؛ نه فقر مذمومی که موجب ذلت و خواری مؤمن می‌شود. در قرآن، احساس فقر مذموم، حربه شیطان برای وارد کردن افراد ضعیف الایمان به فساد و فحشاء است[۱] و در بیانات اهل بیت (ع)، معادل کفر به خداوند شناخته شده است: «قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): اللَّهُمَّ إِنِّي‏ أَعُوذُ بِكَ‏ مِنَ‏ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ عَذَابِ الْقَبْرِ»[۲]. «قَالَ الْإمَامُ الصَّادِقُ (ع): اللَّهُمَّ إِنِّي‏ أَعُوذُ بِكَ‏ مِنَ‏ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۳].

وجه تمایز فقر ممدوح از مذموم، ادراک حقیقت بندگی در درگاه الهی و نیازمندی دائمی به هدایت پروردگار است؛ تا از این سرمنزل، اولاً، باب رحمت رحیمیه پروردگار، که بر اولیاء خود می‌گشاید، بر بنده باز شود و عبد، تحت ولایت خداوند قرار گیرد و به خود و نفس اماره و شیطان واگذار نگردد[۴]؛ ثانیاً، چنین نیازمندی، او را به سوی هادیان الهی (ع) راهنمایی کند، تا مشمول هدایت ایصالی آنان قرار گیرد. در این رهگذر، اگر مقام قرب الهی و علوم ربانی، مواهبی ملکوتی و اموری عنایتی هستند که مجاهده و تحصیل، تنها ابزاری در اکتساب آنها می‌باشند، شرط اول قدم آن است که انانیّت‌ها در این منزل، با فقر و مسکنت در بارگاه الهی به دور ریخته شود. اخلاص و تسلیم، سخن نخست در توشه قرب بارگاه الهی است. هرچند که فقر از نظر لغت به معنای ناداری است، ولی در این منظر، در حقیقت غنا و دارایی عبدی است که خالصانه به درگاه مولای خود آمده و استعداد خود را در بهره‌مندی از عنایات مولای خود عرضه می‌نماید و اسلحه‌ای است که در مقابل رهزنان راه توحید، او را از حمله نفس اماره و شیاطین جنّی و انسی مصون می‌دارد. این همان رهنمودی است که در دعای کمیل امیرالمؤمنین علی (ع) به خوبی مشهود است.

«يَا سَرِيعَ‏ الرِّضَا اغْفِرْ لِمَنْ لَا يَمْلِكُ إِلَّا الدُّعَاءَ فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُ يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنًى ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاءُ»[۵].[۶]

ارزش و جایگاه فقر ممدوح در روایات

اشاره شد که فقر ممدوح، معرفت به ناداری است که عبد در درگاه پروردگار ابراز می‌نماید. در نتیجه، به تناسب معرفت به فقر، او تقاضای دارایی به غنای پروردگار را می‌نماید؛ چنان‌که سیدالشهداء (ع) در دعای عرفه خود، بعد از عرض حال فراوان از نعم الهی، می‌فرمایند: «أَنَا الْفَقِيرُ فِي‏ غِنَايَ‏ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لَا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي»[۷].

از این رو، مقام فقراء الی اللّه در فرهنگ دینی، بالاترین مقام در کنار شهدا قلمداد شده. امام صادق (ع) در این باره فرمودند: «الْفَقْرُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اللَّهِ كَالشَّهَادَةِ وَ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ»[۸].

رسول خدا (ص)، فقرای امتش را بزرگان اهل بهشت نامید؛ تا به آنجا که اگر دیگران آرزوی بهشت را می‌نمایند، بهشت مشتاق فقرا است[۹] و هنگامی که از حضرتش (ص) درباره چنین فقری سؤال کردند، فرمود: «خِزَانَةٌ مِنْ خَزَائِنِ اللَّهِ تَعَالَى قِيلَ ثَانِياً مَا لِلْفَقْرِ يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص)؟ فَقَالَ كَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ قِيلَ ثَالِثاً مَا لِلْفَقْرِ فَقَالَ صشَيْ‏ءٌ لَا يُعْطِيهِ اللَّهُ إِلَّا نَبِيّاً مُرْسَلًا أَوْ مُؤْمِناً كَرِيماً عَلَى اللَّهِ تَعَالَى»[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  2. سنن النسائی (ط. بیت الأفکار الدولیة. بی‌تا)، ج۳، ص۷۴ و ج۸، ص۲۶۲.
  3. الکافی (ط. دارالکتب الإسلامیة. ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۴، ص۴۰۳.
  4. در بخشی از دعای رسول اکرم (ص) است که مستحب است در سرآغاز وصیت‌نامه نوشته شود و چنانکه فرمودند: «اللَّهُمَّ يَا عُدَّتِي عِنْدَ كُرْبَتِي -وَ يَا صَاحِبِي‏ عِنْدَ شِدَّتِي‏ وَ يَا وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي يَا إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي- لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ- فَإِنَّكَ إِنْ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي -كُنْتُ أَقْرَبَ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعَدَ مِنَ الْخَيْرِ-» (الکافی (ط. دارالکتب الإسلامیة. ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۷، ص۲).
  5. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد (ط. مؤسسة فقه الشیعة، ۱۴۱۱ ﻫ.ق)، ج۲، ص۸۵۰، دعاء الخضر (ع).
  6. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۱۱۴.
  7. إقبال الأعمال (ط. دار الکتب الإسلامیه. ۱۴۰۹ ﻫ.ق)، ج۱، ص۳۴۸.
  8. جامع الأخبار (للشعیری) (ط. مطبعة حیدریة. بی‌تا)، ص۱۱۲.
  9. «رَسُولُ اللهِ (ص):‏ الْفُقَرَاءُ مُلُوكُ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ وَ النَّاسُ كُلُّهُمْ مُشْتَاقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْجَنَّةُ مُشْتَاقَةٌ إِلَى الْفُقَرَاءِ» (بحار الأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی. ۱۳۰۳ ﻫ.ق)، ج۷۲، ص۴۹، ح۵۸).
  10. جامع الأخبار (للشعیری) (ط. مطبعة حیدریة. بی‌تا)، ص۱۰۹.
  11. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۱۱۵.