قیس بن عاصم منقری در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

قیس بن عاصم منقری در سال نهم هجری به همراه گروهی از نمایندگان (بنی تمیم) به مدینه آمد و در محضر پیامبر(ص) اسلام آورد و به دستور آن حضرت با آب و سدر غسل کرد و رسول خدا(ص) وی را سرور و بزرگ بیابان نشینان نامید. او شاعری نامور و اندیش مندی بردبار بود. احنف بن قیس گوید: من حلم و بردباری را از قیس بن عاصم آموختم. او در آستانه خانه‌اش با خویشاوندان خود سخن می‌‌گفت. ناگهان شخصی را دست بسته همراه کشته‌ای نزد وی آوردند. مقتول پسر وی و قاتل برادر‌زاده‌اش بود او سخنان‌اش را قطع نکرد و در پایان خطاب به برادر زاده‌اش گفت: گناه بزرگی مرتکب شده‌‌ای! آن گاه به فرزند دیگرش دستور داد تا جنازه برادرش را تجهیز و دفن کند و دیه‌اش را از اموال خودش به همسرش؛ یعنی مادر مقتول بپردازد.

قیس در عصر جاهلی بسیار شراب می‌‌خورد امّا آن را ترک کرد و گفت: شراب عقل را از بین می‌‌برد. مورّخان، قبیله او را از نخستین کسانی دانسته‌اند که در عصر جاهلی در زنده به گورکردن دختران پیش قدم شدند. در آن روزگار نعمان بن منذر به منظور سرکوب مخالفان‌اش با سپاهی انبوه به سرزمین (بنی تمیم، هجوم آورد، اموال آنان را مصادره و دختران‌شان را به اسارت بُرد. پس از مدتی نمایندگان بنی تمیم نزد وی رفته وبازگرداندن دختران را درخواست کردند.

از آنجا که برخی از آنان به همسری سربازان پادشاه حیره درآمده بودند. وی آنان را در رفتن به سرزمین شان یا ماندن با شوهران خود مخیّر ساخت، دختر قیس زندگی با شوهر را برگزید و به قبیله و خانواده خود بازنگشت. قیس از تصمیم دخترش خشمگین شد و با خود عهد کرد تا پس از آن دختران را در آغاز زندگی شان نابود سازد. چنین کاری به تدریج در قبیله او و دیگر قبایل عرب رسمیّت یافت[۱]. وی روزی به پیامبر گرامی(ص) گفت: من هشت (و به نقل ابن اثیر دوازده یا سیزده) دختر را زنده به گور کرده‌ام. رسول خدا(ص) از وی خواست تا در برابر خون بهای هر کدام شتری نحر کند[۲].

منزلتِ روایی قیس از نظر رجالیون شیعی مبهم است، اما از آنجا که وی صحابی است مقبول و مورد وثوق رجالیون اهل سنّت است.

او از رسول خدا روایت کرده است و حکیم (پسرش) خلیفة بن حصین (نوه‌اش)، حسن بصری، ابو سوّیه، سهل بن خلیفه، شعبة بن توأم از وی روایت کرده‌اند[۳].

از وی روایات اندکی نقل شده که در منابع روایی اهل سنت، مانند: الادب المفرد، سنن نسائی، سنن ابوداوود، سنن ترمذی، مسند احمد بن حنبل و المعجم الکبیر آمده است. شیخ صدوق از محدثان شیعه نیز یک روایت از وی نقل کرده است؛ در این روایت آمده است که قیس از رسول خدا(ص) درخواست موعظه کرد. پیامبر(ص) فرمود: (عزّت و خواری، مرگ و زندگی و دنیا و آخرت همراه یک دیگرند. هر چیزی حساب، هر نیکی پاداش و هر زشتی کیفر دارد و هر کسی را اجلی است که روزی در رسد. همراه تو هم نشینی دفن خواهد شد و آن رفتار توست. بکوش تا همدم خوبی داشته باشی)[۴].

از تاریخ وفات قیس اطلاعی در دست نیست. امّا به نظر می‌‌رسد که او همراه دیگر تمیمیان در ایام خلافت عمر بن خطاب روانه بصره شد و در آنجا بود که حسن بصری با وی آشنا شد و از وی روایت کرد. از آنجا که حسن بصری راویِ اوست معلوم می‌‌شود که وی، دست‌کم تا نیمه قرن اول در قید حیات بوده و در حدود سال ۵۰ ﻫ.ق در بصره وفات یافته است.

حسن بصری روایت می‌‌کند که: قیس پیش از مرگ‌اش به پسران خود وصیت کرد تا از یک دیگر فرمان برند و با هم باشند و نیز از آنان خواست تا با اندوختن مال و ثروت حافظ عزت و آبروی خویش باشند و او را با همان لباسی که با آن نماز خوانده و روزه گرفته دفن کنند[۵].[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۱۳/ ۱۷۴.
  2. مجمع البیان ۱۰/ ۴۴۲ و اسد الغابه ۴/ ۲۲۰.
  3. مسند احمد بن حنبل ۵/ ۶۱؛ المعجم الکبیر ۱۸/ ۳۴۰؛ کتاب الخصال ۱۱۴ و تهذیب الکمال ۲۴/ ۶۲ - ۶۴.
  4. معانی الاخبار ۳۳۲ و امالی صدوق ۱۲.
  5. تهذیب الکمال ۲۴/ ۶۲ و معجم قبایل العرب ۱/ ۱۳۰.
  6. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 109.