مبارزه با خرافه در معارف و سیره نبوی
خرافهزدایی
رسول اعظم (ص) در دوران رسالت خود، اندیشههای غلط و بیمایه را از ذهن مردم زدود و برخلاف برخی سیاست بازان، هرگز از فکر و اندیشه غلط برای استوار کردن حکومت خود سود نجست. برای نمونه، پس از درگذشت فرزندش، ابراهیم، خورشیدگرفتگی پدیدار شد. مردم نیز گفتند که خورشید در مرگ ابراهیم غمگین شده و این نشانه عظمت پیامبر است. حضرت میتوانست این قضیه را به سود خود تمام کند و نشانهای برای عظمت خویش بشمارد، ولی هرگز چنین نکرد، بلکه بیدرنگ پیش از دفن پیکر ابراهیم، مردم را به مسجد دعوت کرد و فرمود: «همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای خدایند که برای مرگ یا زندگی کسی نمیگیرند. پس هرگاه چنان دیدید، به مسجدهای خود پناه برید و نماز آیات بخوانید».[۱].
سپس از منبر پایین آمد و نماز آیات را به جماعت خواند. آن گاه به علی (ع) فرمود: «پیکر فرزندم، ابراهیم را برای دفن آماده کن». حضرت علی (ع) نیز او را غسل داد و کفن کرد. پس حاضران او را به خاک سپردند. چون بر جنازه ابراهیم نمازی خوانده نشد، برخی از حاضران گفتند: پیامبر بر اثر اندوه زیاد نماز را فراموش کرده است! پیامبر به آنها فرمود: «نخواندن نماز به خاطر اندوه زیاد نبود، بلکه خداوند به من فرمان داده است بر جنازه کسی که نماز میخواند (یعنی به سن تکلیف رسیده)، نماز بخوانم». همچنین هنگام به خاک سپردن ابراهیم، حضرت علی (ع) داخل قبر شد. برخی از حاضران گفتند: بنابراین، وارد شدن انسان به داخل قبر فرزندش نیز حرام است. پیامبر به آنها فرمود: «ورود پدر به قبر فرزندش حرام نیست. اینکه من وارد قبر فرزندم نشدم، به این علت بود که مبادا با بازکردن کفن فرزندم، چشمم به او بیفتد و بیتاب گردم و در نتیجه، پاداشم نزد خدا تباه شود». به این ترتیب، پیامبر در حادثهای طبیعی، از پدید آمدن سه شبهه یا خرافه بیاساس جلوگیری کرد[۲].
رسول اکرم (ص) در موارد بسیاری، سنّتهای غلط را درهم کوبید. نمونه برجسته آن، سنّت زنده به گور کردن دختران بود که برای عدهای از جاهلان به اصطلاح غیرتمند به رسمی جاافتاده تبدیل شده بود. افزون بر آن، ازدواج طبقاتی را محکوم کرد و در این راستا میان جوبیر فقیر و ذلفا، دختری از اشراف، پیوند زناشویی برقرار ساخت. همچنین منع ازدواج مرد با همسر پسرخواندهاش را که سنتی دیرپا بود، درهم شکست و خود با زینب، مطلقه زید بن حارثه پیمان ازدواج بست[۳].
مشرکان بر اساس سنّت جاهلی نذرهای گوناگونی داشتند و گاهی نیز نذر میکردند که فرزند خود را قربانی کنند. رسول خدا (ص) درباره این موارد فرمود: «نذری که در آن معصیت خدا، از مال دیگران و خلاف ضوابط دین باشد، اعتبار ندارد»[۴].
یکی دیگر از اقدامات مهم پیامبر، اصلاح آداب اجتماعی مردم بود. در جامعه آن روز، برخی آداب و رسوم خلاف عقل و عفت وجود داشت. از جمله آنکه در برابر بتها سجده میکردند. حضرت محمد (ص)، این رسم را باطل دانست و اندیشههای جاهلانهشان را در قربانی کردن فرزندان خود برای بتها از میان برد. گفتنی است مشرکان بت پرست برای به جای آوردن آداب و طواف کعبه، آیین ویژهای داشتند که دفاعی عقلانی نیز برای آن وجود نداشت. پیامبر در سال هشتم هجرت هنگامی که مکه را فتح کرد، روش طواف و احرام را تغییر داد. پیش از آن، عدهای (از زن و مرد) با بدن کاملاً برهنه طواف میکردند[۵]. رسول گرامی اسلام در تصحیح اعتقاد مردم نیز قاطعیت داشت.
گفتهاند فردی بردهاش را کتک میزد. برده نیز زیر ضربههای تازیانه میگفت: «به خدا پناه میبرم»، ولی مالک همچنان او را میزد. در این هنگام، چشم برده به پیامبر افتاد و گفت: «به محمد (ص) پناه میبرم». در این هنگام، صاحبش از زدن دست برداشت. رسول خدا (ص) در سرزنش مالک برده فرمود: «او به خدا پناه میبرد، رهایش نمیکنی، ولی به من پناه آورد و او را رها کردی»[۶].
فلسفه نبوت، نشان دادن حق و پرده برداشتن از جنبههای پنهان امور است و نبوت حضرت محمد (ص)، تجدید عهدی بود با فطرت و درون خود، خدای خود و جامعه انسانی. پیامبر اعظم (ص) برای حذف آداب و رسوم فراوانی که در اندیشههای جاهلیت ریشه داشتند و مانع رشد و کمال بشر بودند، زحمتهای طاقتفرسا میکشید.[۷].
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ يَجْرِيَانِ بِأَمْرِهِ مُطِيعَانِ لَهُ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِهِ ِ فَإِذَا رَأَيْتُمْ فَافْزَعُوا إِلَى مَسَاجِدِكُمْ»؛ کافی، ج۳، ص۲۰۸.
- ↑ سیره تبلیغی پیامبر اعظم (ص)، ص۷۳ و ۷۴، به نقل از: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ در مکتب محمد رسول الله (ص)، ص۳۶۲.
- ↑ حسنین هیکل، زندگانی محمد، ص۴۸۰.
- ↑ حسنین هیکل، زندگانی محمد، ص۳۶۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۸۲.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۱۰۱.