مبارزه با غلو در معارف و سیره امام صادق
مقدمه
غلو حرکتی افراطی درباره پیامبران و امامان(ع) بود که در مواردی به بدعت در دین میانجامید. پیش از این، پیامبر خداa غلو در دین را عامل هلاکت پیشینیان[۱] و امام علیS آن را پایه کفر شمرده بود[۲]. بدفهمیها، دوستیهای جاهلانه، خواستههای درونی و تقاضاهای بیرونی از عوامل طبیعی پیدایش غلو است، با این توضیح که ناآگاهی و محبت افراطی بیشتر مربوط به هواداران و سودجویی مربوط به رهبران غلو است. غُلوّ در دوره امام صادقS گسترش بیشتری یافت و غالیان تلاش داشتند با معرفی خود به نام امامیه، عقاید باطل را نهادینه کنند[۳].
گونههای رویارویی امامS با غالیان
امامS معتقد به مدارا با غالیان نبود، با آنان ارتباط نگرفت، با هیچیک از آنان مناظره نکرد و فرمود: من امام نافرمانان نیستم و به خدا سوگند که من و ایشان یکجا جمع نمیشویم[۴]. این تمایز رفتاری بیانگر آن است که غلو خطرناکترین جریان فکری فرهنگی عصر امام صادقS بود و این انحراف تا جایی ادامه یافت که برخی از آنان، منصور عباسی را نیز خدا میپنداشتند[۵]. حضرت مبارزه با غالیان را در چند محور به شرح ذیل در دستور کار قرار داد:
- نفی باورهای غالیان: خداپنداریِ انسان، گمان نبوتِ مستمر، همتایی امامان معصوم(ع) در معبودیت و خالقیت و رازقیت، واگذاری تدبیر جهان به امامان(ع)، حلول و تناسخ، علم مستقل و مطلق امامان معصوم(ع)به کلیه امور غیبی، بینیازی از عبادت و در نتیجه نوعی اباحهگری از عقاید غالیان بود. امام صادقS محوریترین سخن خود را در اثبات بندگی خود و بیان فضائل ائمه(ع) در چارچوب بندگی خدا قرار داد[۶] و غالیان را بدترین آفریده خداوند و خطرناکتر از یهود، نصارا، مجوس و مشرکان دانست[۷].
- قطع رابطه: امام صادقS برای جلوگیری از نفوذ غالیان در جامعه، شنیدن سخنان آنان را کمترین عامل خروج از دین اعلام کرد[۸]، خواستار دوری جوانان از غالیان شد و بیزاری خود را از آنان اعلام داشت[۹]. حضرت رهبران غلو را مانند ابوالخَطّاب، شیطانزدگانی دروغپرداز و مجرمانی گناهکار نامید[۱۰] و حتی پس از مرگِ ابوالخطاب، او و دوستداران او را لعنت کرد[۱۱].
- معیارشناسی شناخت: امام برای هدایت جامعه راه شناخت دین را در پیروی از قرآن دانست و آن را وسیله سنجش و پذیرش سخن خود اعلام کرد تا از جعل حدیث جلوگیری کند[۱۲]. همچنین پیروی از سنت پیامبر خداa و آثار اهل بیت(ع) را سبب نجات جامعه از انحراف دانست و فرمود: هر چه پیامبرa به شما داد بگیرید و هر چه را از شما بازداشت، از آن پرهیز کنید[۱۳]. سومین معیاری که حضرت بیان داشت، پیشینگرفتن از رهبران دینی بود که اصرار فرمود: کسی بر امامS پیشی نگیرد[۱۴].[۱۵]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۹۱.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۹۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۷۴.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۲ - ۵۳.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲۷.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۸۸.
- ↑ صدوق، الخصال، ص۷۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۹؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۸۸ و ۵۸۶ - ۵۸۸.
- ↑ صدوق، الخصال، ص۴۰۲.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۸۴ و ۵۸۷.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۸۹ - ۴۹۱.
- ↑ حمیری، قرب الاسناد، ص۶۵ و ۱۲۹؛ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۰۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۵؛ سیدرضی، نهج البلاغه، ج۴، ص۲۶، کلمات قصار، شماره ۱۰۹
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۹۰.