نبود خودباوری چگونه میتواند یکی از موانع درونی آزادی سیاسی بهشمار رود؟ (پرسش)
نبود خودباوری چگونه میتواند یکی از موانع درونی آزادی سیاسی بهشمار رود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
نبود خودباوری چگونه میتواند یکی از موانع درونی آزادی سیاسی بهشمار رود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«یکی از موانع درونی آزادی سیاسی، نبود اطمینان به نفس، وجود روحیه انقیاد، گردنگذاری و سرسپردگی است. آنگاه که جامعهای با افرادی به توانمندیهای خود باور نداشته باشند و ایمان نیاورند که میتوانند سرنوشت زندگی را با دستان خویش، ترسیم کنند، آن جامعه و شهروندان به اندک شدت و خشمی از سوی قدرتمداران، میدان را واگذار میکنند و در برابر شرایط ناگوار و استبداد، سر خم فرو میآورند. این چنین جوامعی، هیچگاه به خود جرئت نمیدهند و درون خویش تحلیل نمیکنند که میتوانند از سیطره ستم خارج شوند و روی به سوی آزادی و عدالت ببرند. این باور گامی مهم برای دور شدن از آزادی سیاسی، تن دادن به استبداد و خاموش شدن در مقابل دیگرانی است که به سادگی حقوق انسانها را لگدمال میکنند.
تا آنگاه که ناخودباوری پابرجاست، خودکامگی همچنان نیرومند خواهد ماند. قرآن کریم در آیه ۵۹ سوره هود از سرنوشت قوم عاد سخن میگوید و عامل عذاب و سختی آنان را این گونه بیان میکند: وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ[۱].
افراد این قوم، خواه کسانی که ظلم میکردند و کسانی که ظلم را تحمل میکردند یا آنان که با بیتوجهی و خونسردی فقط ستمگری ستمگران را مینگریستند و دم برنمیآوردند، دچار عذابی سخت و سهمگین شدند[۲]. این قوم نمیتوانستند و نمیخواستند باور کنند که میتوانند و باید در برابر زورگویی ستمگران بایستند. چنین است که مستبدان به عنوان بزرگترین موانع آزادی، هر روز بیش از روز دیگر دست میپراکنند و گستره قلمرو و اختیارهای بیشتر میجویند و همه جامعه و ساحتهای مرتبط با آن را در اختیار میگیرند و اختناقی فراگیر به وجود میآورند.
بنابراین نخستین چیزی که واجب است مستضعفان از آن بهرهمند شوند، آزادی از ترس طاغوت است؛ زیرا بزرگترین عاملی که طاغوتها و مستبدان برای بهرهکشی و زنجیر کردن مردم، استفاده میکنند، ترساندن مردم و لگدمالی معنویات آنان است و گرنه طاغوت، بشری بیش نیست همانند دیگران، پس چگونه میتواند دیگران را بنده خود کند؟ او تنها با ترساندن مردم و قدرت باطلش، این کار را انجام میدهد؛ همان قدرتی است که در چشم مردم، بزرگ جلوه داده میشود[۳]. تا زمانی که ترس، نبود خودباوری و وحشت از اقدام در جان و نهان انسانها و جوامع وجود داشته باشد، دستیابی به آزادی، امری دیریاب به نظر میرسد»[۴]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند» سوره هود، آیه ۵۹.
- ↑ سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.
- ↑ سید محمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۴۴.