نعیم بن دجاجه اسدی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

عضویتِ نعیم در شرطةالخمیس بر اساس گزارشی از الغارات است[۱] که منابعی هم آن را نقل کرده‌اند. در کتاب‌های مختلف شیعه نوشته‌اند: حضرت علی اعضای شرطةالخمیس را برای دست‌گیری لبید بن عطارد تمیمی فرستاد. وی را دست گیر کرده نزد علی می‌بردند که به گروهی از بنی‌اسد برخوردند. به نقل شیخ صدوق: به مسجد سماک رسیدند[۲]. وقتی نعیم که خود عضو شرطةالخمیس بود او را دربند دید، آزاد کرد.

مأمورانی که نزد علی دست خالی رفتند مورد پرسش قرار گرفتند که چرا لبید را نیاوردند. آنان پاسخ دادند: نعیم، وی را از دست ما آزاد کرد. فرمود نعیم را نزد حضرت آوردند. سپس دستور تنبیه شَدید و زدن او را داد. وقتی که وی را می‌بردند، نعیم گفت: ای امیرالمؤمنین! همراهی با تو باعث خواری و جدایی از تو موجب کفر است![۳]؛ حضرت فرمود: آری، چنین است. دستور داد آزادش کنند.

به نقل کافی و تهذیب: حضرت چیزی بلند کرد که او را بزند. نعیم هم نظر نقل شده را، بر زبان آورد. امام فرمود:ای نعیم! تو را بخشیدیم؛ زیرا خدا می‌فرماید: «بدی را به آنچه نیکو‌تر است پاسخ بده». اما سخن تو که «همراهی با تو باعث خواری است» این گناهی است که به دست آوردی. ولی گفتارت که «فِراقت کفر است» حسنه‌ای است که انجام داده‌ای. پس این نیکی در برابرِ آن بدی است. سپس دستور داد آزادش کنند.[۴]

اکثرِ منابع که این جریان را نقل کرده‌اند، نام متهم را لبید بن عطارد تمیمی بیان کرده‌اند[۵]. در امالی شیخ صدوق او را لبید عطاردی[۶] و کلینی[۷] و کشی نیز: بشر بن عطارد تمیمی گفته‌اند[۸]، که نقل نخست درست‌تر به نظر می‌رسد. لبید بن عطارد بن حاجب تمیمی را برخی، از صحابه معرفی کرده‌اند در استیعاب نام وی آمده[۹]. ابن حجر در اصابه نام او را آورده اما در صحابه بودنش تردید دارد[۱۰]. بلاذری گوید: آقایی شریف بود و ابو‌نعیم کنیه‌اش. او مردی با جود و بخشنده بود و با مصعب بن زبیر همراهی کرد[۱۱].

برابر گزارش مورّخان: لبید بن عطارد از کسانی است که برضدّ حجر بن عدی گواهی داد[۱۲]. پس، نامِ لبید در منابع آمده است اما خبری از بشر بن عطارد جز در این خبر نیست.

برخی نیز نقل کرده‌اند: عبدالرّحمان بن مخنف که حاکم علی(ع) در ری بود اموال آنجا را برد و متواری شد و نزد نعیم بن دجاجه رفت[۱۳]. منبع دیگری این گزارش را تأیید نمی‌کند. البته برخی از اختلاسِ مخنف سخن گفته‌اند[۱۴].[۱۵]

شرح حال نعیم

در تنقیح المقال می‌نویسد: نعیم بن دِجاجه اسدی، که شیخ طوسی بعد از وصف کردن وی با همین عنوان می‌افزاید: به او گفته می‌شود: نعیم بن خارجه؛ وی را از اصحاب علی(ع) دانسته است[۱۶]. ابن حجر هم از نعیم بن خارجه اسدی کوفی که مقبول است، یاد می‌کند[۱۷].

سید علی خان شیرازی، وی را نُعیم بن دِجاجۀ اسدیِ تابعی خوانده است[۱۸]. ابن سعد می‌نویسد: نعیم از عمر، علی(ع) و ابو‌مسعود انصاری روایت کرده و کم حدیث بوده است[۱۹].

بلاذری به نقل از ابن کلبی می‌گوید: نعیم از کارگزاران حاکم کوفه عامر بن مسعود بود که عبدالله بن زبیر وی را تأیید کرده بود. نعیم، کارگزار یکی از مناطق پایینِ فرات بود[۲۰].[۲۱]

منابع

پانویس

  1. الغارات (دو جلدی)، ج۱، ص۱۲۱.
  2. شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۶۴؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۸۶.
  3. «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ»؛ الغارات (دو جلدی)، ج۱، ص۱۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۳۱۵.
  4. «يَا نُعَيْمُ قَدْ عَفَوْنَا عَنْكَ إِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ («بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.) أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ فَسَيِّئَةٌ اكْتَسَبْتَهَا وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ فَحَسَنَةٌ اكْتَسَبْتَهَا فَهَذِهِ بِهَذِهِ ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يُخَلَّى عَنْهُ»؛ الکافی، ج۷، ص۲۶۸؛ تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۸۷؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، ص۱۱۳؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۴۸.
  5. الغارات (دو جلدی)، ج۱، ص۱۲۱؛ تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۸۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، ص۱۱۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۳۱۵؛ ج۴۱، ص۴۸.
  6. صدوق، الامالی، ص۳۶۴؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۸۶.
  7. الکافی، ج۷، ص۲۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۴۸.
  8. رجال الکّشی (إختیار معرفة الرّجال)، ص۹۰.
  9. الإستیعاب، ج۳، ص۱۳۳۹، ش۲۲۳۵.
  10. ابنحجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰۴.
  11. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۲.
  12. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج۵، ص۲۶۳.
  13. مطرزی، المغرب، ص۲۷۳.
  14. منقری، وقعة صفّین، ص۱۱.
  15. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 391 - 393.
  16. مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۷۶؛ رجال الطّوسی، ص۸۳.
  17. تقریب التّهذیب، دارالرّشید، ص۵۶۵.
  18. شیرازی مدنی، الطراز، ج4، ص 78.
  19. ابن سعد، طبقات الکبری، ج دار الکتب العلمیه، ج6، ص 180.
  20. بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج6، ص 324-347
  21. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 393 - 394.