هدایت به امر در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

هدایت به معنای ارشاد و راهنمایی بر چیزی، همراه با لطف و خیرخواهی است[۱] که هم در امور مادّی و هم در امور معنوی می‌‌تواند معنا پیدا کند[۲]. هدایت به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم پذیر است[۳]:

  1. هدایت تکوینی: هدایتی است که به امور تکوینی تعلّق می‌گیرد و با تصرف و نفوذ فرمان الهی در عالم آفرینش، صورت می‌‌گیرد. مانند: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۴]. این هدایت غیراختیاری بوده و همه را به سوی تکامل می‌برد و در مقابل آن هیچ گمراهی وجود ندارد[۵].
  2. هدایت تشریعی: این قسم، از طریق وحی و فرستادن کتاب‌های آسمانی و بعثت انبیا تحقّق می‌یابد. در هدایت تشریعی اختیار و ارادۀ انسان دخالت دارد و بدون گزینش و انتخاب او این نوع از هدایت صورت نمی‌پذیرد؛ از این رو، از جانب انسان، تخلف‌پذیر است و در صورتی که به غیر برنامه الهی تمسک جوید به ضلالت و گمراهی دچار شده است[۶].

هدایت به أمر و امر تشریعی

هدایت به امر موضوعی است که در برخی از آیات قرآن به آن اشاره شده است؛ آیه‌ای که از آن موضوع هدایت به امر برای منصب امامت استفاده شده است، آیۀ ۲۴ سورۀ سجده است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۷]. در اینکه منظور از واژۀ "امر"، امر تشریعی (دستورات الهی در شرع) است یا امر تکوینی (نفوذ فرمان الهی در عالم آفرینش) و یا هر دوی آنها، اختلاف نظر است؛ لذا می‌‌توان سه تفسیر برای آیه در نظر گرفت:

نظریه نخست: امر تشریعی

این دیدگاه بر این است که هدایت به امر الهی به معنای امر تشریعی است. از این رو، مراد از هدایت به امر، هدایت تشریعی خواهد بود. از منظر این گروه، ظاهر آیه و تعبیرات روایات همین معنا را تداعی می‌‌کند[۸].

نظریه دوم: امر تکوینی

این دیدگاه بر این است که هدایت به امر الهی به معنای امر تکوینی است. برخی[۹] معتقدند هدایت به امر همان تصرف تکوینی و امر باطنی است؛ لذا مراد از «امر» در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا امر تشریعی نیست، بلکه امر تکوینی است[۱۰] و هدایت به آن نیز هدایت تکوینی خواهد بود. بنابراین، امام افزون بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای مرتبه‌ای از ولایت باطنی و تکوینیِ غیری است که با آن، هدایت باطنی و معنوی مردم را به اذن الهی بر عهده دارد و به واسطۀ رسیدن به مرتبۀ یقین، قرب الهی و نورانیّت درونی، در قلب‌های انسان‌های شایسته تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبۀ کمال هدایت می‌کند که از این هدایت به "هدایت به امر" تعبیر شده است[۱۱] که امری ملکوتی و تصرّفی باطنی است[۱۲].[۱۳] در نگاه صاحبان این نظریه، هدایت بر دو قسم است؛ یکی به صورت نشان دادن راه (ارائه طریق)[۱۴] و دیگری، رساندن در نگاه صاحبان این نظریه، هدایت بر دو قسم است؛ یکی به صورت نشان دادن راه (ارائه طریق)[۱۵]؛ و دیگری، رساندن به مقصود (ایصال الی المطلوب) است[۱۶].[۱۷] بدین ترتیب، هدایت پیشوایان الهی نیز از دو طریق انجام می‌گیرد: گاه به امر و نهی قناعت می‌کنند (هدایت تشریعی) و گاه با نفوذ باطنی در دل‌های لایق و آماده، آنها را به مقامات معنوی هدایت می‌کنند (هدایت تکوینی و باطنی)[۱۸]. امام، به واسطۀ ولایتی که بر قلوب و اعمال مردم دارد با امری ملکوتی، هدایت می‌کند و هدایتش چون هدایت انبیا و رسولان، فقط راهنمایی از راه نصیحت و موعظۀ حسنه و آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام، دست خلق را گرفتن و به راه حق رساندن است[۱۹]. در نتیجه، هدایت امام از نوع هدایت به نحو ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است[۲۰]، به نحوی که به هنگام هدایت، قلب انسان به صورت خاصّی انبساط پیدا می‌کند، بدون هیچ گرفتگی، قول حق را پذیرفته، به عمل صالح می‌گراید و از تسلیم شدن در برابر امر خدا و اطاعت از حکم او امتناع نداشته باشد[۲۱].

این بدان جهت است که هدایت‌گری امام با‌ امر‌ ملکوتی که در اختیار دارد، انجام می‌شود؛ ملکوت‌، باطن‌ این عالم است و چون ملکوت یا باطن‌ هستی‌ از جمله باطن دل‌ها و اعمال بندگان نزد امام حاضر است؛ در این صورت‌ امام‌ از نظر باطن نوعی ولایت‌ در اعمال‌ مردم‌ دارد‌ و از سوی دیگر، هدایتش همانند‌ هدایت‌ انبیا و رسولان و مؤمنان صرف راهنمایی و آدرس دادن نیست، بلکه ایجاد هدایت و به‌ مقصد‌ رساندن است. پس حقیقت نهفته در‌ امامت، هدایتگری‌ِ باطن دل‌ها‌ برای‌ تحقق مقصود است چنانکه گویی‌ این‌ معنا در مفهوم امام اشراب شده و هرگاه قرآن لفظ امام را به کار‌ می‌برد‌، منصرف در این معناست[۲۲].[۲۳] دلیل‌ اینکه هدایت به امر برای مقام امامت صرفاً به معنای ارائۀ طریق نیست، ‌ این است که از یک سو، منصب امامت بعد از جعل نبوت است و از سوی دیگر، جایگاه نبوت از ارائۀ طریق منفک نیست؛ پس امامت باید مقام دیگری باشد[۲۴]. چراکه اگر همان ارائۀ طریق باشد، تفاوتی با مقام نبوت ندارد در حالی که بر اساس منابع اسلامی منصب امامت با نبوت متفاوت است و بعد از آن قرار دارد.

شاهد قرآنی مسئله اینجاست که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۵]. این در حالی است جعل امامت در اواخر عمر‌ ایشان بوده و حضرت ابراهیم (ع) مقام نبوت را دارا بوده‌اند؛ زیرا اعطاء امامت بعد از ابتلاها و آزمایش‌های سختی بوده که برای ایشان اتفاق افتاده بود و سختترین آنها برای حضرت ابراهیم (ع) ذبح حضرت اسماعیل (ع) بود و از طرف دیگر، حضرت ابراهیم (ع) بنا به نقل قرآن می‌فرماید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ[۲۶] پس معلوم می‌شود آزمایش ذبح حضرت اسماعیل (ع) در دوران کهولت و اواخر عمر حضرت ابراهیم (ع) بوده است و چون مسأله ذبح حضرت اسماعیل (ع) بزرگترین آزمایش و ابتلا حضرت ابراهیم (ع) بود و‌ ایشان در‌ این امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی‌ این مراحل او را به مقام نبوت رساند[۲۷] و امامت اگر همان نبوت باشد، معنا ندارد حضرت ابراهیمی‌ که مقام امامت را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب به‌ ایشان بفرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۸] اگر امامت همان نبوت و به معنای ارائه طریق باشد، ‌ این تکرار، لغو و بی‌جا[۲۹] و تحصیل حاصل است[۳۰] علاوه بر اینکه زمانی که حضرت ابراهیم (ع) آن را برای فرزندان خود طلب نمود خداوند فرمود عهد ما به ستمکاران نمی‌رسد[۳۱].[۳۲]

بنابراین امامت غیر از نبوت و مقامی بالاتر از آن است[۳۳]، چون نبوت صرفاً همان هدایت به معنای ارائه طریق است و امامت علاوه بر آن، یک نوع تحریک و‌ ایصال مأموم به مطلوب نیز است[۳۴].[۳۵]

نظریه سوم: امر تکوینی و امر تشریعی

این دیدگاه بر این است که هدایت به امر الهی به معنای عام است؛ یعنی شامل امر تکوینی و امر تشریعی می‌شود. بر اساس این نظریه، در نظر گرفتن معنای تکوینی برای واژه «أمر»، یکی از شئون امامت و شاخه‏‌های هدایت است، اما جمله ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا را منحصر به این معنی دانستن، موافق ظاهر آیه نیست. بنابراین، مانعی ندارد که "امر" هم"امر تکوینی" و هم" تشریعی" را در بر گیرد و هر دو معنی هدایت در آیه جمع باشد؛ ضمن آنکه این معنی با برخی از احادیث نیز هماهنگ است[۳۶].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۳۵.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۶۸.
  3. ر.ک: کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی، ص ۸۰.
  4. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  5. ر.ک: جوادی آملی، عبد الله، هدایت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۵۹.
  6. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۱۳۷۳ش، ج۲۶، ص۴۰۰.
  7. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  8. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۱۶۷.
  9. ر.ک: تفسیر المیزان جلد اول صفحه ۲۷۵.
  10. ر.ک: غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت.
  11. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی، ج۱، ص۴۱۱.
  12. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۳.
  13. ر.ک: سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی.
  14. ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا«ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  15. ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا«ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  16. ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  17. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۴۷۶ ـ ۴۷۸.
  18. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۱۶۷.
  19. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۶۷ به بعد.
  20. ر.ک: کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  21. ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۷۸
  22. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۲۷۲ـ ۲۷۳.
  23. ر.ک: نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص۱۱۱.
  24. ر.ک: غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت.
  25. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  26. «سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.
  27. ر.ک: غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت.
  28. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  29. ر.ک: غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت.
  30. ر.ک: نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص۱۰۷.
  31. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۸.
  32. ر.ک: کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  33. ر.ک: کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  34. ر.ک: نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص۱۰۷.
  35. ر.ک: سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی.
  36. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۱۶۸.