وفای به عهد در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

وفای به عهد و پیمان در فرهنگ دینی، جایگاهی والا دارد و از مصادیق مسئولیت‌پذیری انسان به‌شمار می‌رود. خداوند در قرآن کریم به این موضوع اشاره دارد. آیات نخستین سوره مائده و آیه ۳۴ سورل اسراء و آیه ۹۱ سوره نحل، آشکارا به این موضوع اشاره کرده است:ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، به پیمان‌ها وفا کنید...[۱]

وفای به عهد از دو بُعد فردی و اجتماعی مورد توجه امام (ع) قرار گرفته است. هم‌بستگی این صفت با کمال روحی و انسانیَت انسان در ارتباط مستقیم است. انسان هرقدر از کمال انسانی برخوردار باشد، نسبت به عهده و پیمان خویش پای‌بندی بیشتری دارد. از دیگر سو، پای‌بند نبودن به عهد و پیمان، پایه‌های ایمان را متزلزل می‌کند. از این‌رو امام (ع) بنیاد دین‌درای را ادای امانت و وفای به پیمان، امانت‌داری را معیار ایمان و دیانت، امین بودن و ادای امانت را رأس اسلام برمی‌شمرد و پای‌بندی به تعهدات و پیمان‌ها را عامل بازدارنده انسان از خیانت و رعایت اخلاق در همه وجوه فردی و اجتماعی و خانوادگی می‌داند. به‌همین دلیل از دیدگاه امام، بدترین مردمان کسی است که بر عهد خویش پای‌بند نباشد.

از دیگر سو، وفای به عهد به‌دلیل ارزش اجتماعی آن و تأثیری که در روابط اجتماعی و تثبیت بنیاد جامعه می‌گذارد، مورد توجه امام علی (ع) است. وفای به عهد موجب برقراری اعتماد در جامعه و به تبع ان ایجاد انس و الفت افراد با یکدیگر و گسترش تعامل بین آنها و در نتیجه، ایجاد وحدت و هم‌بستگی اجتماعی می‌شود. امام (ع) در نهج البلاغه بر این موضوع تأکید دارد و حتی رعایت آن را در مورد دشمن نیز مورد تصدیق قرار می‌دهد: اگر با دشمن پیمانی بستی یا او را امان دادی، پیمان را وفا کن و امان را ادا، و از دل و جان بر سر آن باش، زیرا مردم (با وجود گوناگونیِ خواست‌ها و اختلاف‌نظرهاشان) اتفاق نظری که در اهمیت وفای به عهد دارند، در هیچ یک از فرایض دیگر الهی ندارند. حتی مشرکان هم آن را رعایت می‌کنند، زیرا عواقب پیمان‌شکنی را می‌دانند[۲]

امام (ع) در فرازی دیگر از نامه ۵۳ وفای به عهد و پیمان را مایه امن و آسایش در جامعه می‌داند که در سایه آن امنیت جامعه و مردمان تأمین می‌شود. از این‌رو خود چندان پای‌بند به عهد و پیمان خویش بود که پس از ماجرای حکمیت که امام به آن راضی نبود، در پاسخ برخی که نقض عهدنامه را از او می‌خواستند، فرمود: آیا پس از اینکه عهدی را نوشتیم، آن را نقض کنیم؟ این کار جایز نیست.

اندیشه توحیدی امام (ع) هر پیمان و تعهدی را مانند پیمان با خدا می‌بیند و هرگز اجازه عهدشکنی به خود نمی‌دهد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ[۳]

از این‌رو شکستن عهد و پیمان گناه است. پای‌بندی امام (ع) بر عهد و پیمان به اندازه‌ای است که حتی حاضر نشد با کسی که نیرنگ می‌بست و نقص پیمان را بدون کمترین دغدغه‌ای به‌کار می‌گرفت، مقابله به مثل کند.

خیانت در امانت و شکستن عهد و پیمان، انسان را در این جهان خوار و رسوا می‌کند و اثر آن در آخرت بس بزرگ‌تر از اثر این‌جهانی آن است.

آن کس که به امانت الهی بی‌اعتنا باشد و در کشتزار خیانت چرد و شخصیت انسانی و دینی خود را پاس ندارد، ذلت و خواری را در دنیا برای خود خریده است و در آخرت نیز، ذلیل‌تر و بدبخت‌تر خواهد شد[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ؛ سوره مائده، آیه ۱.
  2. «وَإِنْ عَقَدْتَ بَيْنَکَ وَبَيْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ، مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ. وَقَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  3. سوره نحل، آیه ۹۱.
  4. «وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى؛ وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ؛ وَ السَّلَامُ»؛ نهج البلاغه، نامه ۲۶.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۹۰ ـ ۸۹۱.