چه اشکالاتی بر شأن نزول آیه ولایت گرفته شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چه اشکالاتی بر شأن نزول آیه ولایت گرفته شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل بالاترآیه ولایت
مدخل اصلیشأن نزول آیه ولایت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چه اشکالاتی بر شأن نزول آیه ولایت گرفته شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی ربانی گلپایگانی

حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «براهین و نصوص امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از تشکیک‌هایی که در دلالت آیه بر امامت امیر المؤمنین (ع) وارد شده تردید در نزول آیه در شأن آن حضرت است. این تردید به صورت‌های مختلف اظهار شده است.

  1. ابوعلی جبایی گفته است: “آیه در شأن جماعتی از صحابه نازل گردیده که فریضه نماز و زکات را پیوسته به جای می‌آوردند، و در زمان نزول آیه در حال رکوع بودند، و امیرالمؤمنین (ع) از نظر مالی در شرایطی نبود که زکات بر او واجب باشد”[۱].
  2. ابوهاشم جبایی گفته است: “نمی‌توان زکات در آیه را به صدقه مستحبی تفسیر کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با مؤمن بودن انسان منافات دارد، یعنی او را از ایمان خارج می‌سازد، در حالی که ترک فعل مستحب چنین اثری را ندارد”[۲].
  3. فخرالدین رازی گفته است: “استدلال شیعه به آیه بر امامت علی (ع) به اینکه آیه در شأن او نازل شده است، پذیرفته نیست، زیرا به اعتقاد اکثر مفسران آیه در حق عموم امت نازل شده است”[۳].
  4. وی همچنین گفته است: “زکات اسم است برای صدقه واجب نه صدقه مستحبی، زیرا قرآن می‌فرماید: ﴿وَآتُوا الزَّكَاةَ[۴] و امر ظاهر در وجوب است، و از طرفی تأخیر ادای زکات از اولین اوقات وجوب از نظر بیشتر علما معصیت است، بنابراین، نمی‌توان گفت امیرالمؤمنین (ع) انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر داده است، زیرا در این صورت تأخیر در پرداخت آن لازم می‌آید که شایسته مقام آن حضرت نیست، و حمل آن بر صدقه مستحبی نیز خلاف اصل است[۵].

پاسخ

  1. آنچه ابوعلی جبّایی به عنوان شأن نزول آیه گفته است مستند به هیچ حدیث و نقل تاریخی نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است.
  2. سخن ابوهاشم نیز کاملاً بی‌پایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان ایمان نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که مؤمنان صاحب ولایت را از دیگران باز می‌شناساند. و ثانیاً: این سخن که ترک نماز و زکات واجب موجب خارج شدن انسان از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر نظریه معتزله در باب حقیقت ایمان است که فعل واجبات و ترک محرمات را داخل در حقیقت ایمان می‌دانند. این مبنا مورد قبول امامیه، اشاعره، اهل حدیث و ماتریدیه نیست. حقیقت ایمان تصدیق قلبی است. کسی که به توحید و نبوت، تصدیق قلبی دارد مؤمن است، و با اقرار زبانی و مانند آن احکام ظاهری اسلام نیز بر وی مترتب می‌شود. ترک واجبات و فعل محرمات، مایه فسق خواهد بود، و او مؤمن فاسق است[۶].
  3. سخن رازی که گفته است: “اکثر مفسران معتقدند آیه در حق عموم مؤمنان است” بی‌اساس است، زیرا نزول آیه در شأن حضرت علی (ع) مورد قبول اکثر مفسران است[۷]. سعدالدین تفتازانی، آن‌گاه که دلالت آیه بر امامت علی (ع) را مطابق نظریه شیعه تقریر کرده گفته است: “به اتفاق مفسران این آیه درباره علی بن ابی‌طالب (ع) هنگامی نازل شده است که انگشترش را در حال رکوع به سائل داد”[۸]. وی، در دلالت آیه بر عقیده شیعه، خدشه وارد کرده است، ولی بر ادعای اتفاق مفسران بر نزول آن در شأن علی (ع) اشکالی وارد نکرده است. همین‌گونه است کلام مؤلف و شارح المواقف فی علم الکلام[۹]. ملاعلی قوشچی اشعری نیز در تقریر استدلال، یادآور شده است که آیه به اتفاق مفسران در شأن علی (ع) نازل شده است؛ آن‌گاه که نماز گزارد و در حال رکوع، انگشتر خود را به فقیر داد، سپس در نقد گفته است: “این سخن مفسران بر اختصاص ولایت به علی (ع) دلالت نمی‌کند”[۱۰]. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره نزول آیه در شأن علی (ع) پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در حق آن حضرت خدشه کرده است که در این باره پس از این، سخن خواهیم گفت. فضل بن روزبهان اشعری نیز بر این سخن علامه حلّی که گفته است: “نزول آیه درباره علی (ع) مورد اجماع است” هیچ‌گونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر امامت علی (ع) از جهت دیگر خدشه کرده است. بنابراین، در نزول آیه در شأن امیرالمؤمنین (ع) در ارتباط با دادن انگشتر به فقیر در حال نماز جای هیچ‌گونه تردیدی وجود ندارد و چنان‌که پیش از این یادآور شدیم این مطلب در احادیث بسیاری، از عده‌ای از صحابه پیامبر اکرم (ص) روایت شده است. اگرچه برخی از این احادیث از نظر سند معتبر نیستند، ولی احادیث معتبر هم در بین آنها یافت می‌شود، و حتی کسانی چون ابن‌کثیر که این احادیث را با نگاه نقادی نقل کرده، برخی را مصون از نقد دانسته و خدشه‌ای بر آنها وارد نساخته است[۱۱]. بدین علت است که آلوسی در در روح المعانی گفته است: “نزول آیه در شأن علی (ع) مورد قبول غالب اخباریین (محدثین) است”[۱۲].
  4. سخن رازی درباره اینکه واژه زکات در اصل بر زکات واجب دلالت می‌کند، موجه و مقبول نیست، زیرا این کلمه در بسیاری از آیات مکی وارد شده است، در حالی که زکات واجب در مدینه تشریع شد. مانند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى[۱۳]. ﴿الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى[۱۴]. ﴿الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۱۵]. ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ[۱۶].

از تأمل در آیات قرآن به دست می‌آید که واژه زکات در عرف قرآن، هر گاه به صورت مطلق یا همراه نماز به کار رفته باشد، بر انفاق مال در راه خدا دلالت می‌کند. گذشته از این، می‌توان زکات در آیه را به زکات واجب هم حمل کرد، و این شبهه که برخی گفته‌اند، علی (ع) از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از ثروتمندان نبود، و اینکه زکات بودن انگشتر، امری بعید است[۱۷]، همگی استبعادهایی است بی‌دلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی (ع) حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین فرصت مناسب، آن را به عنوان زکات به فقیر بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر نادرستی آن در دست نیست. سید مرتضی در پاسخ شبهه یاد شده که عبدالجبار نقل کرده گفته است: “بعید شمردن وجوب زکات بر علی (ع) وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پاره‌ای از اوقات بر آن حضرت محال نبوده است. آنچه در حق امام (ع) بعید است آن است که وی را در آن زمان از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست درهم سبب نمی‌شود که فرد از ثروتمندان به شمار آید، چنان که دادن انگشتر به عنوان زکات نیز هیچ‌گونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که فقرا می‌توانند از آن نفع ببرند و می‌توان آن را به عنوان پرداخت زکات به فقیر داد”[۱۸]. از آنچه گفته شد، نادرستی سخن مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: “از دادن انگشتر در راه خدا، در کلام فصحای عرب به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام خداوند متعال که معجزه است”[۱۹]. وی هیچ‌گونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد دلیل، ارزش علمی ندارد»[۲۰].

پانویس

  1. المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.
  2. المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.
  3. التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.
  4. «و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  5. التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰.
  6. ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.
  7. آری، مفسران اهل سنت غالباً به عمومیت حکم مذکور در آیه قائل‌اند، نه از آن جهت که نزول آیه را در شأن علی (ع) منکرند، بلکه بدین سبب که ولایت را به معنای نصرت می‌دانند، و به حکم اینکه مورد مخصص نیست، به عمومیت آن قائل‌اند. آنان در این باره روایاتی را نقل کرده‌اند که طبق آنها آیه کریمه اگر چه در شأن علی (ع) است، ولی شامل عموم مؤمنان است. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۵۹۸.
  8. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰.
  9. شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.
  10. شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.
  11. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۵۹۷.
  12. روح المعانی، ج۱، ص۱۶۸.
  13. «بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۵.
  14. «همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود،» سوره لیل، آیه ۱۸.
  15. «همان کسانی که زکات نمی‌پردازند و اینانند که منکر جهان واپسین‌اند» سوره فصلت، آیه ۷.
  16. «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
  17. المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.
  18. الشافی، ج۲، ص۲۳۸.
  19. المنار، ج۶، ص۴۴۲.
  20. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۵۷.