کمک‌های مالی اهل بیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

هدایای پیامبر به هیأت‌های نمایندگی قبایل عرب

هیأت‌های نمایندگی قبایل مختلف عرب برای اظهار اسلام و اعلام انقیاد قبایل خویش، بیشتر در سال نهم هجرت و احیاناً پیش یا پس از آن به حضور حضرت رسول اکرم(ص) شرفیاب می‌شدند و اسلام و انقیاد قبایل خود را به عرض می‌رساندند و مورد لطف و محبت شخص رسول اکرم(ص) واقع می‌شدند، و آن حضرت هدایا و جوایزی به آنان عنایت می‌کرد که برای نمونه چند مورد از نظرتان می‌گذرد:

  1. هیأت نمایندگی ثعلبه: در سال هشتم هجرت پس از بازگشت رسول خدا(ص) از «جعرانه»، چهار نفر از «بنی ثعلبه» نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند ما فرستادگان قبیله خود هستیم و همه اسلام آوردیم. رسول خدا(ص) دستور داد از آنان پذیرایی کردند و پس از چند روز اقامت هنگامی که برای خداحافظی شرفیاب شدند، به بلال فرمود تا به آنان جایزه دهد و بلال به هر کدامشان پنج اوقیه[۱] نقره جایزه داد و سپس به بلاد خویش برگشتند[۲].
  2. هیأت نمایندگی مُحارب: این هیأت که ده مرد بودند، در سال دهم در حجه الوداع به حضور رسول خدا(ص) رسیدند و در سرای رمله، دختر حارث منزل داده شدند. بلال برای ایشان روز و شب غذا می‌برد و اسلام آوردند و گفتند اسلام بنی محارب در عهده ما و در آن موسم‌ها رسول خدا را دشمنی سرسخت‌تر از آنان نبود. در میان این هیأت مردی از همان دشمنان سرسخت بود که چون رسول خدا او را شناخت، گفت: شکر خدا را که مرا زنده داشت تا به تو ایمان آورم. رسول خدا(ص) گفت: این دل‌ها در دست خداست. رسول خدا(ص) آنان را نیز جایزه داد و بازگشتند[۳].[۴]

صله‌های ائمه به شعرا

صله‌های امام سجاد(ع) به فرزدق: مورخین رقم‌های بالایی را از اموالی که ائمه(ع) به شعرایی که درباره آنها شعر می‌سرودند عطا می‌کردند، در تاریخ ثبت کرده‌اند و یک نمونه آن ارقام، مبلغی است که امام سجاد(ع) برای فرزدق به خاطر قصیده معروفی که درباره امام سجاد(ع) به نظم درآورد فرستاد که به طور مختصر به آن اشاره می‌شود: وقتی که هشام بن عبدالملک با آنکه مقام ولایت‌عهدی داشت و آن روزگار (یعنی دهه اول قرن دوم هجری) از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هر چه خواست بعد از طواف کعبه خود را به حجرالاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند، میسر نشد. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت، شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند، آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند. در این میان مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران، اول رفت و به دور کعبه طواف کرد بعد با قیافه‌ای آرام و قدم‌هایی مطمئن به طرف حجرالاسود آمد. جمعیت با همه ازدحامی که بود، همین که او را دیدند راه را باز کردند و او خود را به حجرالاسود رساند. شامیان که این منظره را دیدند (و قبلاً دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند)، چشم‌هایشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از خود هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با آنکه کاملاً می‌شناخت که او علی بن الحسین(ع) است خود را به ناشناسی زد و گفت: نمی‌شناسم. فرزدق که در آنجا بود گفت: لکن من او را می‌شناسم.... و بالبدیهه اشعاری سرود و انشا کرد و ضمن اشعارش گفت: این شخص کسی است که تمام سنگریزه‌های سرزمین بطحاء او را می‌شناسند، این کعبه او را می‌شناسد، زمین حرم و خارج حرم او را می‌شناسد...[۵].

هشام از شنیدن این قصیده ناراحت شد و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند و خودش را در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی کردند ولی فرزدق اهمیتی به این حوادث نداد و در همان زندان با انشای شعر از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی‌کرد. علی بن الحسین(ع) مبلغی پول[۶] برای فرزدق به زندان فرستاد. وی از قبول آن امتناع کرد و گفت: من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان و برای خدا انشا کردم و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم. بار دوم حضرت آن پول را برای فرزدق فرستاد و به او پیغام داد که خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد. تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمی‌رساند و او را قسم داد که حتماً بپذیرد، فرزدق هم پذیرفت[۷].

جایزه امام باقر(ع) به کمیت اسدی: ابوالمستهل کمیت زید اسدی (۶٠-١٢۶ هجری) از شعرای غدیر در قرن دوم است که در زمان بنی امیه زندگی می‌کرد و دولت عباسی را درک نکرد[۸]. او درباره مدح بنی‌هاشم قصاید زیادی سروده است که به نام هاشمیات معروف است. وی در مدح امیرمؤمنان(ع) در داستان غدیر شعری سروده است[۹].

همچنین درباره واقعه کربلا و مظلومیت اهل بیت پیامبر(ص) قصیده جانسوزی دارد. بارها امام باقر(ع) به او جوایزی داد که درباره یک مورد آن ابن شهر آشوب می‌نویسد: امام باقر(ع) پنجاه هزار درهم به او داد[۱۰] و آن گاه که کمیت قصیده معروف میمیه[۱۱] را برای امام باقر(ع) خواند، حضرت رو به کعبه کرد و سه بار گفت: خدایا کمیت را رحمت کن و او را بیامرز. سپس فرمود: ای کمیت این صد هزار است که از اهل بیت‌ام برای تو جمع‌آوری کردم. ولی او نپذیرفت و جامه‌ای از حضرت تقاضا کرد که امام به او عنایت فرمود[۱۲].

جوایز امام هشتم(ع) به دعبل: از عبدالله بن صالح هروی نقل شده است که گفت: دعبل بن علی خزاعی وقتی شنید حضرت رضا(ع) به خراسان آمده است، قصیده تکان دهنده و پرشوری را که به «قصیده تائیه» معروف است، سرود، و به قصد مرو خراسان برای شرفیابی به حضور حضرت رضا(ع) حرکت کرد. وقتی خدمت امام هشتم(ع) رسید، عرض کرد: ای فرزند پیامبر! قصیده‌ای در شأن شما گفته‌ام و با خود عهد کرده‌ام که پیش از شما نزد هیچ کس نخوانم. حضرت فرمود: بخوان. او هم آن قصیده را شروع کرد[۱۳].

امام پس از شنیدن قصیده از جای برخاست و وارد خانه شد. پس از چند لحظه خادم حضرت نزد دعبل آمد و گفت: مولایم فرمود این کیسه زر را که صد دینار دارد بگیر و در راه معاش خود مصرف کن. دعبل گفت: به خدا سوگند من برای اخذ صله بدین جا نیامده‌ام و این قصیده را به طمع مال نسروده‌ام. و کیسه پول را رد کرد و گفت: به مولایم عرض کنید من بسیار علاقه‌مندم که لباسی از شما داشته باشم تا به عنوان تیمن و تبرک ببرم. حضرت جبه‌ای از خز با همان کیسه زر توسط خادمش برای او فرستاد و فرمود به دعبل بگو این مال را بپذیر که به آن محتاج خواهی شد. دعبل آن را گرفت و رفت...[۱۴].[۱۵]

کمک‌های مالی ائمه(ع) به نیازمندان

پیشوایان دینی غیر از مبالغی که به شعرا و... می‌دادند به قشرهای محروم و مستضعف جامعه نیز کمک‌های فراوانی می‌کردند که در تاریخ به طور تفصیل ثبت و ضبط شده است از جمله موارد ذیل است:

کمک‌های مالی امام حسن مجتبی(ع)

پیشوای دوم نه تنها از نظر علم، تقوی، زهد و عبادت مقامی برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. هیچ فقیری از در خانه آن حضرت دست خالی برنمی‌گشت. هیچ آزرده دلی شرح پریشانی خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی‌کرد. جز آنکه مرهمی بر دل آزرده او می‌نهاد.

امام مجتبی(ع) گاهی مبالغ قابل توجهی پول را یکجا به مستمندان می‌بخشید به طوری که مایه شگفت واقع می‌شد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانی پرافتخار آن حضرت، بخشش بی‌سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت کرده‌اند که در تاریخچه زندگانی هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی‌خورد و نشانه دیگری از عظمت نفس و بی‌اعتنایی آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته‌اند: «حضرت مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید»[۱۶]. سائلی از آن امام چیزی خواست. پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به وی داد...»[۱۷].[۱۸]

کمک‌های مالی امام حسین(ع)

ادای دین اسامة بن زید[۱۹]. اسامة بن زید سخت بیمار بود. امام حسین(ع) برای عیادت او تشریف برد و اسامه اظهار اندوه و تأثر کرد. امام از سبب اندوه او پرسید. پاسخ داد: شصت هزار درهم مقروض هستم و سبب اندوه من همین است. حضرت پرداخت آن را تقبل نمود. اسامه گفت: می‌ترسم مدیون از دنیا بروم. امام در حال حیات او قرضش را ادا کرد[۲۰]. شعیب بن عبدالرحمن نقل می‌کند: پس از شهادت امام حسین(ع) علامتی در پشت آن حضرت یافتند. علت را که از امام سجاد(ع) سؤال کردند پس از گریه‌ای طولانی فرمود: این نشانه چیزهایی است(مواد غذایی) که شب‌ها بر دوش خود می‌گذاشت و به منازل فقرا می‌برد[۲۱].[۲۲]

کمک‌های مالی امام سجاد(ع)

آن حضرت نیز مانند سایر ائمه از درماندگان دستگیری می‌کرد که به ذکر چند مورد بسنده می‌شود:

  1. امام چهارم(ع) هزینه صد خانواده تهیدست مدینه را عهده‌دار بود[۲۳]؛
  2. گروهی از اهل مدینه از غذایی که شبانه به دستشان می‌رسید، گذران معیشت می‌کردند، اما آورنده غذا را نمی‌شناختند. پس از درگذشت علی بن الحسین(ع) تازه متوجه شدند شخصی که شبانه مواد غذایی و خوار و بار برای آنان می‌آورده، علی بن الحسین(ع) بوده است[۲۴].
  3. او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذایی را شخصاً به دوش می‌کشید و در خانه فقرا می‌برد و می‌فرمود: صدقه پنهانی، آتش خشم خدا را خاموش می‌سازد[۲۵]. اهل مدینه می‌گفتند ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین(ع) در گذشت[۲۶].[۲۷]

کمک‌های مالی امام محمد باقر(ع)

آن حضرت نیز مانند دیگر ائمه به نیازمندان کمک می‌کرد:

  1. ... حسن بن کثیر گوید: به امام باقر(ع) از فقر و احتیاج و بی‌وفایی برادران و دوستان شکایت بردم. فرمود: بد برادری است آن برادری که در زمان توانگری حق تو را نگه دارد و در هنگام فقر و احتیاج رشته دوستی خود را از تو ببرد. سپس به غلامش دستور داد کیسه‌ای که هفتصد درهم در آن بود آورده (به من داد) و فرمود این را خرج کن و هرگاه تمام شد مرا آگاه ساز[۲۸]؛
  2. ... عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید بن عمیر می‌گویند: ما حضرت ابی جعفر محمد بن علی(ع) را دیدار نکردیم جز این که به سوی ما خرجی و پوشاک و پول می‌آورد و می‌فرمود: این برای شما آماده شده بود پیش از آن‌که مرا دیدار کنید[۲۹].[۳۰]

کمک‌های مالی امام صادق(ع)

امام صادق(ع) و بودجه مخصوص: امام صادق(ع) اموالی را در اختیار بعضی از اصحابش، جهت رفع اختلافات مالی شیعیان قرار می‌داد تا با پرداخت آن مال نزاع خاتمه یابد. از این رو به مفضل (یکی از یاران خود) فرمود: هنگامی که بین دو تن از پیروان ما نزاعی می‌بینی از مال من غرامت بپرداز تا با یکدیگر صلح کنند[۳۱].

به همین جهت در روایات آمده است که شخصی می‌گوید: من و دامادم درباره میراثی نزاع می‌کردیم که مفضل به ما رسید و وقتی متوجه شد که نزاع و مشاجره ما به خاطر چیست، ما را به منزل خود دعوت کرد و با چهارصد درهم میان ما صلح برقرار ساخت و هنگامی که پول را پرداخت، گفت: بدانید که این از مال من نبود، ولی امام صادق(ع) به من دستور داده است که هرگاه بین دو نفر از شیعیان اختلاف و مشاجره‌ای پیش آید، با پولی که از خود آن حضرت است در میان آنان صلح و صفا ایجاد کنم[۳۲].[۳۳]

کمک‌های مالی امام هفتم(ع)

امام هفتم(ع) نیز مانند سایر ائمه معصومین(ع) از امتیازات و ویژگی‌های خاصی برخوردار بود که یکی از آن ویژگی‌ها بخشندگی حضرت بود، به گونه‌ای که در آن زمان نیازمندان، گرفتاران و درماندگان برای رهایی از فقر تنها به او رو می‌آوردند و آن بزرگوار هم تا آنجا که در توان داشت به بیچارگان انفاق می‌نمود بدون اینکه از کسی انتظار سپاسگزاری داشته باشد، بلکه فقط برای رضای خدا این کار را انجام می‌داد و همیشه سعی می‌کرد وقتی به آنان کمک می‌کند به طور ناشناس در رفع نیازشان بکوشد تا کسی که به او کمک می‌شود احساس ذلت و خواری نکند. از این رو در تاریکی شب از خانه خارج می‌شد و به مستمندان کمک می‌کرد به طوری که آن شخص نمی‌دانست از کجا به او کمک می‌شود. بغدادی درباره سخای حضرت می‌نویسد: موسی بن جعفر سخی و کریم بود و وقتی کسی او را اذیت می‌کرد برای او کیسه پولی که هزار دینار در آن بود می‌فرستاد و کیسه‌های پولی که سیصد، چهارصد، و دویست دینار در آن بود در مدینه تقسیم می‌کرد[۳۴].[۳۵]

کمک‌های مالی امام هشتم(ع)

ابن شهر آشوب درباره آن حضرت می‌نویسد: امام هشتم(ع) زیاد احسان می‌کرد... و بیشتر صدقه‌های او در شب‌های تاریک بود[۳۶].

مرحوم کلینی در کافی می‌نویسد: شخصی به نام یسع بن حمزه گفته است: روزی در مجلس علی بن موسی الرضا(ع) بودم. گروه زیادی اجتماع کرده و از مسائل حلال و حرام سؤال می‌کردند. ناگاه مرد بلند بالایی وارد شد و پس از سلام، عرض کرد من از دوستان خانواده شما هستم. از مکه بیرون آمدم و پول خود را گم کردم و چیزی ندارم که برگردم، اگر صلاح می‌دانید مبلغی که مرا به وطنم برساند به من عطا کنید تا آن‌گاه که به وطنم رسیدم آن را صدقه دهم؛ زیرا نیازمند آن نیستم (و در وطن از نعمت ثروت بهره‌مندم). حضرت فرمود: بنشین. خدا تو را بیامرزد. آن گاه رو به مردم کرد و برای آنها سخن گفت تا این که مردم متفرق شدند و جز سلیمان جعفری و خثیمه و من کسی به جا نماند. آن گاه حضرت وارد اطاق شد و بعد از ساعتی از بالای در دست مبارکش را بیرون آورد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و در مخارجت صرف کن و به آن تبرک بجو و لازم نیست از طرف من صدقه بدهی و از این جا بیرون رو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. آن مرد بیرون رفت. سلیمان عرض کرد: فدایت شوم، ترحم کردی و بخشش نمودی، چرا خود را از او پنهان داشتی؟ فرمود: از ترس این که مبادا از من خجالت کشد. آیا نشنیده‌ای که پیغمبر(ص) فرمود: کسی که صدقه را پنهان بدهد مثل این است که هفتاد حج به جا آورد و کسی که گناه را آشکار کند خوار و ذلیل است و کسی که پنهان انجام دهد بخشوده است. آیا کلام پیشینیان را نشینده‌ای که گفته‌اند هر گاه به منظور حاجتی پیش او می‌رفتم در حالی بر می‌گشتم که آبروی من محفوظ مانده بود[۳۷].[۳۸]

کمک‌های مالی امام جواد(ع)

از ابوهاشم روایت کرده‌اند که گفت: یک بار ابو جعفر(ع) (امام جواد) سیصد دینار به من داد و فرمود آن را برای یکی از پسرعموهایش ببرم و گفت: بدان که او به تو خواهد گفت مرا به کسی راهنمایی کن تا با این پول‌ها از او متاعی بخرم. در این صورت تو او را راهنمایی کن. ابوهاشم گفت: من دینارها را نزد پسر عموی امام(ع) بردم و او به من گفت: ای هاشم مرا به معامله‌گری که با این پول‌ها متاعی بخرم راهنمایی کن. من نیز اطاعت کردم[۳۹].[۴۰]

کمک‌های مالی امام حسن عسکری(ع)

حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان: یکی از موضع‌گیری‌های امام عسکری(ع) در برابر حکومت‌های وقت، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به‌ویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت بود. با یک مطالعه در زندگانی آن حضرت، این مطلب به خوبی آشکار می‌شود که گاهی برخی از یاران امام، از تنگنای مالی، در محضر امام شکوه می‌کردند و حضرت، گرفتاری مالی آنان را برطرف می‌ساخت و گاه حتی پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف می‌کرد. این اقدام امام مانع از آن می‌شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت ستمگر عباسی شوند[۴۱].

منابع

پانویس

  1. صاحب صحاح گوید: اوقیه در حدیث و همچنین در گذشته چهل درهم بوده است. لیکن اکنون در متعارف مردم و اندازه‌گیری پزشکان وزن ده درهم و پنج دهم درهم است. ماده وقی به نقل از: دکتر آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تصحیح دکتر ابوالقاسم گرجی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، سال ١٣۶١، ص۶۳۲.
  2. واقدی محمد بن سعد، کاتب، الطبقات الکبری، دار بیروت، للطباعه و النشر، ۱۳۸۰ ه، ۱۹۶۰، ج۱، ص۲۹۸؛ دکتر آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تصحیح دکتر ابوالقاسم گرجی، ص۶۵۲.
  3. واقدی محمد بن سعد، کاتب، الطبقات الکبری، دار بیروت، للطباعه و النشر، ۱۳۸۰ ه، ۱۹۶۰، ج۱، ص۲۹۹؛ دکتر آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تصحیح دکتر ابوالقاسم گرجی، ص۶۱۲.
  4. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۳۵.
  5. اشعار این گونه شروع می‌شود: يَا سَائِلِي أَيْنَ حَلَّ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ *** عِنْدِي بَيَانٌ إِذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ *** وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ....
  6. برخی نوشته‌اند دوازده هزار درهم، بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، المطبعه العلمیه، قم، ١٣۵۶، ج۲، ص۵۱. مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص١٧٢. فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۲، ص٢٠۶ می‌نویسد امام سجاد(ع) هزار دینار برای فرزدق فرستاد.
  7. جهت اطلاع بیشتر از آنچه بین هشام و فرزدق واقع شد به منابع یاد شده در زیر رجوع شود: ابن المغازلی، الشافعی، ابی الحسن، علی بن محمد، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، تحقیق محمد باقر محمودی، منشورات دار الاضواء، بیروت، لبنان، ط ١۴٠٣ ه، ۱۹۸۳م، ص۳۹۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص١٧٢ - ١۶٩؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص١٢۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط ۲، بیروت، دار المعارف، ١٩۶۶م، ج۹، ص۱۰۸؛ شیخ مفید، الاختصاص، قم، انتشارات مکتبت الزهرا ١۴٠٢ ه. ق، ص١٩۵؛ بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، ج۲، ص۴٨؛ المرتضی، علی بن حسین، امالی سید مرتضی، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۳ ه. ق، ج۱، ص۶٧؛ الکنی و الالقاب، بی‌تا، ج۳، ص۲۷-۲۲؛ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال النجف، منشورات المکتبه المرتضویه، بی‌تا، ج۲، باب الغاً، ص۴؛ التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، مطبعه العلمیه، قم، منشورات مرکز نشر الکتاب طهران، ١٣٨۶ ه، ج۷، ص٣١١-٣٠۶؛ یافعی، علی بن سلیمان، مرآه الجنان و عبره الیقظان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط ۲، ۱۳۹۰ ه، ج۱، ص۲۳۹؛ ابونعیم اصبهانی، حلیه الاولیاء، ط ۳، بیروت، دار الکتاب العربی، ١۴٠٧ ه، ج۳، ص۱۳۹؛ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، بیروت، لبنان، مؤسسه اهل البیت، ١۴٠١ ه، ۱۹۸۱م، ص۲۹۶ به بعد؛ احمد بن محمد ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، قم، منشورات الرضی، ١٣۶۴ش، ط ۲، ج۶، ص۹۵ به بعد؛ النیسابوری، محمد بن احمد فتال، روضة الواعظین، با مقدمه السید حسن الخرسان، منشورات المکتبه الحیدریه و مطبعتها، النجف، ١٣٨۶ه، ۱۹۶۴م، ص۱۹۹-۲۰۱؛ الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص۵۴١ به بعد؛ فی رحاب ائمة اهل البیت، ج۱، جزء ١، ص٢٠۶-٢٠۴؛ مطهری، مرتضی، داستان راستان، انتشارات صدرا، چاپ ۲۶، ۱۳۷۷، ص١١۶ – ١١٣؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص١۶-١۵.
  8. الامینی، النجفی، عبدالحسین، احمد، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، النجف، منشورات مطبعه الحیدری، ١٣٩۶ ه. ق، ط ۴، ج۲، ص١٩۵.
  9. الامینی، النجفی، عبدالحسین، احمد، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۲، ص۱۸۰.
  10. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۸۷.
  11. قصیده از این جا شروع می‌شود: مَنْ لِقَلْبٍ مُتَيَّمٍ مُسْتَهَامٍ *** غَيْرُ مَا صَبْوَةٍ وَ لَا أَحْلَامٍ، دل سرگشته و حیرت‌زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست. الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص۵۶٨.
  12. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۹۷. الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص۵۶٨. جهت اطلاع بیشتر درباره او به همین مأخذ، ص۵۶٣ و منابع دیگر رجوع شود.
  13. قصیده دعبل از این جا شروع می‌شود: تَجَاوَبْنَ بِالْأَزْمَانِ وَ الظَّفَرَاتِ *** نَوَائِحُ عُجْمُ اللَّفْظِ وَ النَّطَقَاتِ؛ تا می‌رسد به مدارس آیات... ابوالفرج اصفهانی و یاقوت حموی گفته‌اند: این قصیده دعبل از بهترین نوع شعر و شکوهمندترین نمونه مدایح درباره خاندان پیغمبر است که آن را برای علی بن موسی الرضا(ع) در خراسان سرود. ابوالفرج، الاغانی، بیروت، منشورات دارالمعرفه، بی‌تا، ج۱۸، ص۲۹؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، ارشاد الاریب الی معرفه الادیب، تحقیق الدکتور احسان عباس، دارالغرب الاسلامی، بیروت، لبنان، ط ۱، ۱۹۹۳، ج۳، ص١٢٨۴ به بعد. ابن معتز نیز اشعار او را نقل کرده است. طبقات الشعراء، تحقیق عبدالستار احمد فراج، دارالمعارف مصر، ص٢۶۵.
  14. جهت رعایت اختصار از نقل مشروح داستان خودداری شد. برای اطلاع بیشتر به این منابع رجوع شود: الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، النجف، منشورات مطبعه الحیدریه، ١٣٩٠ ه. ق، ج۲، ص٢۶٧؛ الفضل بن حسن الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، ط ۳، بی‌تا، ص۳۲۹؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت، لاحیاء التراث، قم، ط ١، ١۴١٣ ه، ج۲، ص٢۶٣. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، دارالکتاب الاسلامی، بیروت، لبنان، ١۴٠۴ ه، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۱۰۹، ۱۰۸، ۶۷، ۵۱.
  15. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۴۱.
  16. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه ط ۱، ۱۴۰۸ ه. ۱۹۸۸ م، ١۴٠٨، ص١۵١؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، لبنان، مؤسسه اهل البیت، ١۴٠١ ه، ١٩٨١ م، ص۱۷۸؛ یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صار، ج۲، ص٢٢۶؛ الصبان، الشیخ محمد، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار)، بیروت، لبنان، المکتبه الشعبیه، ص۱۷۹. مناقب آل ابیطالب ج۴، ص١۴. بحارالانوار، ج۴٣، ص٣۴٩؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۱۹۳؛ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیا و طبقات الاصفیاء، بیروت، لبنان، دار الکتاب العربی، ج۳، ص۱۳۹. ابی الفرج، عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی الجوزی، صفه الصفوه، حیدر آباد، دکن هند، مطبعه مجلس دائره المعارف، ط ۲، ۱۳۸۸ ه، ١٩۶٨ م، ج۱، ص۳۲۰؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۲، جزء۳، ص۱۰؛ احمد امین، التکامل فی الاسلام، دار النعمان للطباعة و النشر، ط ۴، ج١، ص١۶۶.
  17. احمد امین، التکامل فی الاسلام، دار النعمان للطباعة و النشر، ط ۴، ج١، ص١۶۶؛ جهت اطلاع بیشتر به همین مدرک رجوع شود.
  18. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۵۳.
  19. اسامه پسر زید بن حارثه است و زید پسر خوانده رسول خدا و بزرگ شده خانه او بود. زید ابتدا غلام خدیجه(س) بود. خدیجه او را به همسرش محمد(ص) بخشید. حضرت محمد(ص) او را در راه خدا آزاد کرد و به «پسر خواندگی» پذیرفت و سپس در خانه خود نگه داشت و از آن روز زندگانی زید یا زندگانی رهبر بزرگ اسلام پیوند خورد. زید از آن روز در مکه به نام «زید بن محمد» معروف شد. اسامه نیز مثل پدرش مورد علاقه و توجه مخصوص پیامبر(ص) بود و به او می‌فرمود: آفرین بر دوستم و فرزند دوستم. مهم‌ترین حادثه زندگی او فرماندهی سپاهی بود که پیامبر اسلام(ص) در واپسین روزهای عمر خود به عهده او گذاشت. با این همه اسامه بن زید از کسانی بود که پس از رحلت پیامبر اسلام در صف یاران امیرمؤمنان(ع) قرار نگرفت. امام باقر(ع) فرمود: آیا می‌خواهید بگویم چه کسانی خلافت امیرمؤمنان(ع) را نپذیرفتند؟ عرض کردند: بفرمایید. فرمود: یکی از آنان اسامه بن زید بود. او ابتدا خلافت امیر مؤمنان را نپذیرفت ولی بعدها روش خود را تغییر داد و به سوی علی(ع) بازگشت. امام آن‌گاه فرمود: اسامه را جز به نیکی یاد نکنید... الدرجات الرفیعه، ص۴۴٠. اسد الغابه، ج۱، ص۶۴١. استیعاب، ج۱، ص٣۴. رجال کشی، ص۴١. قاموس الرجال، ج۱، ص۴۶٨ و ۴٧١ به نقل از شخصیت‌های اسلامی شیعه، بحث‌های استاد جعفر سبحانی، تحقیق مهدی پیشوانی، چ ۱، ۱۳۵۹، چاپخانه علمیه قم، انتشارات توحید، ج۲، ص۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۹ و ۳۱. همچنین رجوع شود به حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، حلب، منشورات مکتبه المطبوعات الاسلامیه، بی‌تا، ج۳، ص۵٩۶ و ۵٩٧. اسامه بن زید بن حارثه الکلبی، خالد محمد خالد، رجال حول الرسول، الناشر: دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ط ۵، ۱۴۰۷ه، ۱۹۸۷م، ص۶۵٢-۶۶٠. ماوردی، ابی الحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، مطبعه الاتحاد بالعموریة، مصر، ۱۳۲۸، ص۱۵۲ با اندک تفاوت.
  20. الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص۴۴۶. بحارالانوار، ج۴۴، ص١٨٩؛ العلایلی، عبد الله الامام الحسین، بیروت، دار مکتبه التربیه، طبع جدید، ۱۹۷۲، ص۱۲۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۵؛ معالی السبطین، ج۱، ص۹۸.
  21. حلیه الابرار، ج۱، ص۵۸۲.
  22. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۵۵.
  23. كان علي بن الحسين ينحل فلما مات و جدوة يقوت ماه اهل بيت بالمدينة؛ اصبهانی، ابو نعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، لبنان، دارالکتاب العربی، ط ۲، ١٣٨٧ ه، ١٩۶٧ م، ج۳، ص١٣۶. تذکره الخواص، ص٢٩۴؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ص۲۸۹؛ شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی، المختار، بیروت، لبنان، المکتبه الشعبیه، ص١۴٠؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص٨٨؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص١۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت، للطباعة و النشر، ج۵، ص۲۲۲؛ اسعاف الراغبین در حاشیه نور الابصار، ص١۴٠؛ الشیخ، عبدالله الشبراوی، الشافعی الاتحاف بحب الاشراف، قاهره، المطبعه الادبیه (افست منشورات الرضی قم)، ص١٣۶ با اندک تفاوت.
  24. «وَ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(ع) يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ يَقُولُ إِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ»؛ حلیه الأولیاء، ج۳، ص١٣۶؛ کشف الغمه، ص۲۸۹؛ تذکره الخواص، ص٢٩۴؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص٨٨؛ نور الابصار، ص١۴٠؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ص۲۰۱.
  25. «وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ كَانَ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ يَعِيشُونَ لَا يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ كَانَ مَعَاشُهُمْ فَلَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَقَدُوا مَا كَانُوا يُؤْتَوْنَ بِهِ فِي اللَّيْلِ»؛ کشف الغمه، ص۲۸۹؛ شبلنجی، نور الابصار، ص١۴٠؛ حلیه الاولیاء، ج۳، ص١٣۶؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص٨٨؛ مناقب، ج۴، ص١۵٣؛ الاغانی، ج١۴، ص٧۵.
  26. «محمد بن زكريا قال: سمعت ابن عائشة يقول قال ابي: سمعت أهل المدينة يقولون ما فقدنا صدقة السر حتى مات علي بن الحسين(ع)»؛ حلیه الاولیاء، ج۳، ص١٣۶؛ نور الابصار، ص١۴٠؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص٨٨؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص١۵٣؛ الجوزی، أبی الفرج عبدالرحمن بن محمد بن علی، صفه الصفوه، حیدرآباد دکن هند، مطبعه مجلس دائره المعارف العثمانیه، ۱۳۸۸ ه، ١٩۶٨، ج۲، ص۵۴.
  27. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۵۸.
  28. «حِبَّانُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) الْحَاجَةَ وَ جَفَاءَ الْإِخْوَانِ فَقَالَ بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ يَرْعَاكَ غَنِيّاً وَ يَقْطَعُكَ فَقِيراً ثُمَّ أَمَرَ غُلَامَهُ فَأَخْرَجَ كِيساً فِيهِ سَبْعُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ اسْتَنْفِقْ هَذِهِ فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِمْنِي»؛ الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص١۶۶. مناقب آل ابیطالب، ج، ص۲۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۸۷؛ حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الاطهار، ج۲، ص١١۵؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۲، جزء ۴، ص١٢.
  29. «... عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ أَنَّهُمَا قَالا مَا لَقِينَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) إِلَّا وَ حَمَلَ إِلَيْنَا النَّفَقَةَ وَ الصِّلَةَ وَ الْكِسْوَةَ وَ يَقُولُ: هَذِهِ مُعَدَّةٌ لَكُمْ قَبْلَ أَنْ تَلْقَوْنِي‌»؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص٢۶٣؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص١۵٣؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۸۸؛ حلیه الابرار، ج۲، ص١١۶.
  30. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۰.
  31. «إِذَا رَأَيْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً، فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰۹، حدیث ۳.
  32. «مَرَّ بِنَا الْمُفَضَّلُ وَ أَنَا وَ خَتَنِي نَتَشَاجَرُ فِي مِيرَاثٍ فَوَقَفَ عَلَيْنَا سَاعَةً ثُمَّ قَالَ لَنَا تَعَالَوْا إِلَى الْمَنْزِلِ فَأَتَيْنَاهُ فَأَصْلَحَ بَيْنَنَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ فَدَفَعَهَا إِلَيْنَا مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى إِذَا اسْتَوْثَقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا مِنْ صَاحِبِهِ قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ مَالِي وَ لَكِنْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَمَرَنِي إِذَا تَنَازَعَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي شَيْ‌ءٍ أَنْ أُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ أَفْتَدِيَهَا مِنْ مَالِهِ فَهَذَا مِنْ مَالِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰۹، حدیث ۴؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۷؛ بحار الانوار، ج۴۷، ص۵۷، حدیث ١٠۶؛ حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الأطهار، ج۲، ص۱۷۷.
  33. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۱.
  34. و كان سخياً كريماً، و كان يبلغه عن الرجل انه يؤذيه فيبعث إليه بصره فيها ألف دينار و كان يصر الصرر ثلاثمأة دينار و أربعمأة دينار و مأتي دينار ثم يقسمها بالمدينة؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینه السلام، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، بی‌تا، ج۱۳، ص۲۸-۲۷.
  35. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۳.
  36. «... وَ كَانَ(ع) كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِي السِّرِّ وَ أَكْثَرُ ذَلِكَ يَكُونُ مِنْهُ فِي اللَّيَالِي الْمُظْلِمَةِ...»؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص٣۶٠-٣۶١؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۸۳.
  37. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص٣۶٠-٣۶١.
  38. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۷.
  39. «رَوَى الْحِمْيَرِيُّ أَنَّ أَبَا هَاشِمٍ قَالَ: إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ أَعْطَانِي ثَلَاثَمِائَةِ دِينَارٍ فِي صُرَّةٍ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَحْمِلَهَا إِلَى بَعْضِ بَنِي عَمِّهِ وَ قَالَ أَمَا إِنَّهُ سَيَقُولُ لَكَ دُلَّنِي عَلَى مَنْ أَشْتَرِي بِهَا مِنْهُ مَتَاعاً فَدُلَّهُ قَالَ فَأَتَيْتُهُ بِالدَّنَانِيرِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا هَاشِمٍ دُلَّنِي عَلَى حَرِيفٍ يَشْتَرِي بِهَا مَتَاعاً فَفَعَلْتُ»؛ الکلینی، الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ه، ج۱، ص۴۱۴، حدیث ۵؛ بحارالانوار، ج۵٠، ص۴١.
  40. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۹.
  41. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۶۹.