یحیی بن یعمر بصری در تاریخ اسلامی
آشنایی اجمالی
ابوسلیمان یحیی بن یعمر وشقی عدوانی در اهواز متولد و در بصره ساکن شد. او اصلاً ایرانی و شیعه بود[۱]. او از علمای تابعین، عارف بر حدیث، فقه و لغات عرب و از نویسندگان نامههای دیوانی بود.
وی نخستین فردی است که قرآن را نقطهگذاری کرد. او برخی صحابه را درک کرد. لغت را از پدرش و نحو را از ابوالاسود دوئلی آموخت. او شیعه بود و از اهل بیت(ع) پیروی میکرد[۲].[۳]
خدمات
یحیی] یکی از قاریان بصره و نخستین کسی بود که قرآن را نقطهگذاری کرد[۴].
او در ادبیات، لغتشناسی و قرائت مهارت داشته و اواخر زندگی ابن عباس را درک کرده است.
ابن خلکان او را از علمای بزرگ علم تفسیر و از مشایخ عبدالله بن اسحاق و از شیعیان قائل به امامت اهل بیت(ع) شمرده است[۵].
ابن سعد در طبقات مینویسد: اور دانشمند نحوی و عالم به علوم عربی و قرآن بود. به حکومت مرو منصوب شد و در یمن نیز قضاوت کرده بود. او از فصحا و دانشمندان الفت، در عصر خود بود. با ورع بود و تقوای شدیدی داشت. او و رفیقش نصر بن عاصم نزد ابوالاسود دوئلی علوم قرآنی را فرا گرفتهاند[۶].[۷]
مبارزات سیاسی
یحیی، معاصر حجاج بن یوسف ثقفی - حاکم ستمگر کوفه و بصره - بود. وی شیعیان علی(ع) را به کوچکترین بهانهای، شهید یا تبعید و زندانی میکرد.
حاکم در تاریخ نیشابور آورده است که وقتی حجاج، شهر واسط را بنا کرد، از مردم خواست که عیب و ایراد آن را باز گویند. همگی گفتند: ما عیب و ایرادی نمیشناسیم تا بگوییم ولی شما را به کسی راهنمایی میکنیم که عیب حقیقی آن را بازگوید و او یحیی بن یعمر است. به سراغ او رفتند. وقتی حجاج از عیب بنا پرسید. پاسخ داد: تنها عیبش این است که آن را از مال خودت نساختهای و تنها فرزندان و اهل و عیال خودت در آن سکونت دارند. حجاج از شنیدن این سخن خشمناک شد و از او پرسید: چه عاملی تو را واداشت که چنین حرفی بزنی؟ یحیی گفت: خداوند از علما و دانشمندان پیمان گرفته است که علم خود را از مردم کتمان نکنند.
حجاج بر اثر این جسارت و گستاخی او را به خراسان تبعید کرد.
قتیبة بن مسلم - حاکم آن روز خراسان - او را به سمت قضا منصوب کرد. وی بیشتر در شهرهای نیشابور و هرات قضاوت مینموده است[۸].
در الروض الزهراء از شعبی نقل شده است: یحیی در خراسان زندگی میکرد هنگامی که به حجاج بن یوسف خبر رسید که یحیی معتقد است که حسن و حسین(ع) فرزندان پیامبر خدا هستند. حجاج به قتیبة بن مسلم نوشت که یحیی را به کوفه بفرستد.
وقتی یحیی بر حجاج وارد شد، حجاج گفت: شنیدم تو گمان میکنی که حسن و حسین(ع) فرزندان پیامبر خدا(ص) هستند. یحیی گفت: آری! ای حجاج!.
حجاج گفت: به خدا قسم! اگر از این عقیده بیرون نشوی یا یک دلیل روشن از قرآن جز آیه مباهله نیاوری تو را قطعه قطعه میکنم به گونهای که بزرگترین قطعه بدنت به اندازه دانه جو باشد.
یحیی گفت: اگر بینه و دلیلی از قرآن، جز آن آیه فوق بیاورم، در امان هستم. حجاج گفت: آری. یحیی شروع به خواندن این آیه شریفه کرد: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۹]
او خطاب به حجاج گفت: پدر عیسی چه کسی بود، در حالی که خداوند او را از نسل ابراهیم دانسته است. فاصله ابراهیم و عیسی خیلی بیشتر از فاصله بین حسنین و پیامبر اعظم(ص) است؛ در صورتی که خداوند به ابراهیم لاحق ساخته است.
حجاج گفت: تو اکنون آزاد هستی، چون دلیل روشن آوردی. به خدا چندین بار این آیه را خواندهام ولی توجهی به این نکته پیدا نکرده بودم[۱۰].
یحیی در سال ۱۲۹ه.ق در گذشت.[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ وفیات الاعیان، ج۷۲، ص۲۲۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۷۷.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۱۷۷؛ زبیدی، طبقات النحویین، ص۲۲۵؛ مرأة الجنان، ص۲۷۱.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص105- 106.
- ↑ المصاحف، ص۱۴۱؛ الحکم، ص۵؛ الاتقان، ج۲، ص۱۷۱؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۵۳۶.
- ↑ تأسیس الشیعه، ص۶۵.
- ↑ طبقات اکبری، ابن سعد، ج۷، ص۴۸.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 106.
- ↑ وسائل الشیعه، ص۶۷.
- ↑ و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند سوره انعام، آیه ۸۴-۸۵.
- ↑ طبقات مفسران شیعه، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 107 - 108.