اسود بن یزید بن قیس نخعی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

او «ابو عمرو»، فرزند قیس بن عبدالله بن مالک و برادرزاده علقمة بن قیس از نَخَع تیره‌ای از مذحج بود[۱]. ابن عبدالبر[۲] به استناد روایتی از اسود، وی را صحابی دانسته و افزوده است که در عصر رسول خدا (ص) مسلمان شد، اما آن حضرت را ندید. براساس آن روایت، اسود گوید: معاذ بن جبل در دوره رسول خدا (ص) به یمن آمد و درباره میراث مردی که یک دختر و یک خواهر از او باقی مانده بود، قضاوت کرد و به هر یک به طور مساوی پرداخت[۳]. اما دیگران به تابعی بودن وی تصریح کرده‌اند[۴].

ابن حجر[۵] نیز شرح حال وی را در بخش سوم کتاب الاصابه (المخضرمین) آورده که بیانگر مخضرم بودن اوست. اسود را فاضل، عابد، پارسا، ثقه، بسیار روزه‌دار، بسیار نمازگزار و بسیار حج‌گزار وصف کرده[۶]، در شمار بزرگان تابعین کوفه و از یاران عبدالله بن مسعود نام برده‌اند[۷]. اما ابومعشر، اسود را پیوسته ملازم عمر و علقمه، عموی او را ملازم عبد الله بن مسعود دانسته که در عین حال به دیدار یکدیگر می‌رفتند و اختلاف نمی‌کردند [۸]. او گرامی‌ترین فرد عراقی نزد عایشه بود[۹] و در سال ۷۵ در کوفه درگذشت[۱۰][۱۱]

اسود بن یزید بن قیس در راویان مشترک

پدر اسود را «بُرَیر» یا «بُرَید» نیز ذکر کرده‌اند. و نام مادر او مقعده است. وی که منسوب به قبیله نخع (تیره ای از قحطانیان ساکن در منطقه جنوبی شبه جزیرة العرب) است، برادر عبدالرحمن بن یزید، پدر عبدالرحمن بن اسود، دایی ابراهیم نخعی و پسر برادر علقمه بن قیس می‌‌باشد که از سرآمدان علم و عمل‌اند.

نمایندگان قبیله نخع آخرین کسانی بودند که پس از بیعت با معاذ فرستاده پیامبر، در نیمه محرم سال یازدهم هجری، در قالب دویست مرد جهت پذیرش اسلام نزد پیامبر(ص) آمدند و شمار زیادی از اینان از جمله اسود، نیز مسلمان شدند، لکن آن حضرت را ندیدند.

این قبیله بعدها به کوفه آمدند و در آنجا سکونت کردند. او در هر شب از ماه رمضان و در ماه‌های دیگر هر شش شب یک قرآن ختم می‌‌کرد. در هر شب و روز هفتصد رکعت نماز می‌‌گزارد و به نمازش آن چنان اهتمام داشت که هر گاه و هر جای، وقت آن می‌‌رسید به نماز می‌‌ایستاد.

به سبب روزه زیاد بدن‌اش سبزگون و زرد فام شد و یک چشم خود را از دست داد. در عمرش هشتاد بار به حج و عمره رفت.

حقیقت آن است که در عبادت، پارسایی و زهدِ اسود بن یزید، میان اغلب مترجمان و سیره‌نویسانِ عامّه اتفاق نظر است، چنان که او را در شمار فقیهان کوفی از تابعین نیز ذکر کرده‌اند، امّا منزلت سیاسی و اجتماعی وی تا آن حد که نوشته‌اند بسامان نیست. ابواسحاق، ابراهیم بن محمد مؤلف کتابِ الغارات و به پیروی از او، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، اسود بن یزید را در زمره کسانی ذکر کرده‌اند که از علی بن ابی طالب برگشته و به بدگویی و سب آن حضرت روی آوردند و تا آخر عمر بر این سیره باقی ماندند.

منزلت اسود نزد اهل بیت(ع)و اصحاب آنان به درستی روشن نیست، چنان که در مجموعه‌های روایی و رجالی امامیه نیز این ابهام به چشم می‌‌خورد، جز آنکه ابو اسحاق در باره او می‌‌نویسد: اسود از کسانی بود که از علی(ع) جدا شد و به دشمنی با او همت گماشت و در بدگویی از علی(ع) افراط کرد و با این حال وفات یافت[۱۲]. ابن ابی الحدید معتزلی نیز به استناد قول ابو اسحاق، اسود را در شمار منحرفین از امیرالمؤمنین ذکر می‌‌کند [۱۳].

سید محسن امین در باره اسود می‌‌نویسد: از آن چه گذشت، نادرستی حال او و دشمنی‌اش با امیرمؤمنان(ع) روشن می‌‌شود و از آنجا که او از عثمان بن عفان نیز فاصله گرفت مذهب‌اش به خوارج نزدیک‌تر است. نووی می‌‌نویسد: فقها بر توثیق و بزرگی مقام اسود اتفاق دارند. ابن سعد می‌‌نویسد: او مورد اعتماد بوده و احادیث خوبی روایت کرده است.

ابوحاتم او را اهل خیر و مورد وثوق می‌‌داند. ابو نعیم در تعریف او چنین نوشته است: او قاری قرآن، اهل قیام و روزه بسیار، فقیهِ شایسته و درویشی خویشتن دار بود. نیز از علقمه روایت می‌‌کند که اسود یکی از زهاد شش گانه است. ابو اسحق شیرازی اسود را از فقهای تابعین در کوفه می‌‌داند [۱۴] که عایشه او را از گرامی‌ترین مردم عراق دانسته است.

ابن حجر می‌‌نویسد: اسود بن یزید فقیهی است از طبقه مخضرم، مورد اعتماد و دارای روایات زیاد.

ابن عبدالبر می‌‌نویسد: اسود حیات پیامبر را درک کرد، لکن او را ندید. به این اعتبار، ذهبی و ابن حجر او را از طبقه مخضرم دانسته‌اند. شیخ طوسی، مزّی و ذهبی او را در میان اصحاب علی بن ابی طالب(ع)، و راویان آن حضرت ذکر کرده‌اند.

او علاوه بر روایت از علی بن ابی طالب(ع)، از ابوبکر، عمر بن خطاب، معاذ بن جبل، بلال، ابن مسعود، عایشه، حذیفة بن یمان و دیگران روایت کرده است. از راویان او می‌‌توان ابراهیم بن یزید نخعی، اشعث بن شعثاء و ابو اسحاق سبیعی را نام برد.

ابو نعیم اصفهانی به روایت اسود از عبدالله بن مسعود نقل می‌‌کند که پیامبر(ص) فرمود: اموالتان را با زکات حفظ کنید، بیماران تان را با صدقه درمان کنید و بلایا را با دعا دور سازید.

ابو نعیم می‌‌نویسد: اسود در حال احتضار می‌‌گریست. به او گفتند: چرا بی‌تابی می‌‌کنی.

پاسخ داد: چرا زاری نکنم و چه کسی به آن از من سزاوارتر است به خدا سوگند اگر خدایم ببخشاید باز از آن چه کرده‌ام شرم دارم. به درستی که میان دو کس گناه کوچکی رخ می‌‌دهد و یکی از آنان گناه دوستش را می‌‌بخشد، لکن گناهکار همواره شرمنده است.

او سرانجام در سال ۷۵ ﻫ.ق درگذشت [۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، ج۶، ص۱۳۴.
  2. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۵؛ و از او ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۴.
  3. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۵؛ جایگاه این روایت را در فقه شیعه بنگرید: ابن براج، ج۲، ص۴.
  4. عجلی، ج۱، ص۲۲۹.
  5. ابن حجر، ج۱، ص۳۴۲.
  6. تفصیل این اوصاف را بنگرید: ابن سعد، ج۶، ص۱۳۸-۱۳۴.
  7. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۵؛ عجلی، ج۱، ص۲۲۹.
  8. ابن سعد، ج۶، ص۱۳۴.
  9. ابن سعد، ج۶، ص۱۳۴.
  10. ابن سعد، ج۶، ص۱۳۸.
  11. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اسود بن یزید بن قیس نخعی ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۷۶.
  12. الغارات ۵۶۲/ ۲.
  13. شرح نهج البلاغه ۹۷/ ۴.
  14. طبقات الفقهاء ۷۹.
  15. الطبقات الکبری ۶/ ۷۵؛ اسد الغابه ۱/ ۸۸و تذکرة الحفّاظ ۱/ ۵۱.
  16. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 25.