جرایم جنگی در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

منظور از جرایم جنگی آن دسته از اعمال و رفتارهایی است که در حین جنگ از نظر اسلام ممنوع بوده و از آنها تعبیر به جنایات شده است. این گونه از جرایم عبارتند از:

  1. فرار از جنگ زحف[۱]: پشت به جبهه دشمن کردن جز در مواردی که تاکتیک‌های جنگی ایجاب می‌کند حرام و جرم در حال جهاد محسوب می‌شود؛
  2. آتش کشیدن رمي النار[۲]: پرتاب آتش می‌تواند شامل سلاح‌های اتمی و لیزری و نظایر آن باشد؛
  3. به آب بستن تسليط المياه[۳]: زیر آب بردن سرزمین دشمن و یا شکستن سدها و ایجاد سیل‌های ویرانگر، می‌تواند از مصادیق تسلیط المیاه محسوب شود؛
  4. قطع اشجار و تخریب مزارع کشاورزی[۴]: آسیب رساندن به موجودات نباتی صرف نظر از جنبه‌های اقتصادی و اسراف، اصولاً از نظر محیط زیست و حفظ حیات حائز اهمیت است؛
  5. به‌کارگیری سلاح‌های میکروبی و شیمیایی القاء السهم: سلاح‌های میکروبی و شیمیایی و هر نوع سلاح‌های آزاردهنده‌ای که مرگ تدریجی توأم با شکنجه را همراه دارد و ضدانسانی محسوب می‌شود، ممنوع بوده و جرم جنگی به حساب می‌آید؛
  6. کشتن زنان، اطفال، افراد مذهبی و غیرنظامی[۵]: یکی از دیدگاه‌های انسانی جهاد، ممنوع کردن کشتار غیرنظامیان به‌ویژه زنان، کودکان، بیماران، افراد فلج و کهنسالان است که موجب مسئولیت کیفری است؛
  7. مثله کردن[۶]: مثله کردن اجساد کشته شده‌های دشمن به هر نحو که باشد جنایتی است که با ماهیت جنگ و اهداف جهاد متعارض است، انجام چنین عملی خود، جنایت و اقدام بر علیه کرامت انسانی محسوب می‌شود؛
  8. غدر[۷]: غدر، هر چند به معنای فریب است، اما به کار‌گیری تاکتیک‌های جنگی فریب‌دهنده و یا عملیات محرمانه بدون آگاهی دشمن را هر چند که فریب‌دهنده باشد، شامل نمی‌شود. منظور از عنوان غدر، هر نوع عملیات ناجوانمردانه‌ای است که نوعی اطمینان‌دهی به دشمن باشد که با جلب اعتماد وی همراه باشد. به عنوان مثال، می‌توان کشتن دشمنی را که امان گرفته، مصداق غدر دانست و یا در پیکار تن به تن که در گذشته متداول بوده، هرگاه فردی از صفوف دشمن خارج و اعلان آمادگی برای مبارزه تن به تن می‌کرد، اگر توسط تیراندازان سپاه اسلام به قتل می‌رسید غدر محسوب می‌شد. این عمل با توجه به عرف متداول که آن را نوعی امان محسوب می‌کنند «غدر» به شمار آمده و دارای کیفر است[۸]؛
  9. غلول[۹]: غلول به معنای دستبرد به غنایم جنگی و یا دستبرد به اموال دشمن، عملی غیرانسانی و نوعی سرقت مسلحانه محسوب می‌شود.
  10. شبیخون اغاره[۱۰]: اصل غافلگیری از اصول جنگ است، اما شبیخون و نظایر آن نوعی غافلگیری ناجوانمردانه است که با روح جهاد و اهداف آن سازگار نیست؛
  11. آسیب رساندن به چهار پایان عقر الداية[۱۱]: عقر دابه]] که در متون روایی و فقهی آمده به معنای قطع چهار دست و پای اسب یا شترانی است که در جنگ مورد استفاده قرار می‌گیرند و ممنوعیت آن را به ملاک احترام به حیات حیوان مفید می‌توان به ممنوعیت آسیب‌رسانی به حیوانات توسعه داد. در برخی از متون روایی تأکید شده است که هرگاه اسبان از راهروی باز ایستادند به جای «عقر»، آنها را ذبح کنید تا زجرکش نشوند[۱۲]؛
  12. جنگ تن به تن (مبارزه)[۱۳]: این عمل هنگامی جرم محسوب می‌شود که بدون اجازه از فرماندهی جهاد انجام شود در وصایای علی(ع) این عبارت دیده می‌شود: «لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ، وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ‌»[۱۴]. کسی را به جنگ تن به تن نطلب و اگر‌طلبیده شدی اجابت کن؛ زیرا آن کس که شروع به درخواست جنگ تن به تن می‌کند، متجاوز است و سزای متجاوز درافتادن است. برخی از فقها تحریم مبارزه را تعبدی دانسته و به استناد روایات، آن را از مصادیق تجاوز شمرده‌اند[۱۵] و برخی دیگر دلیل تحریم را نوعی عمل انفرادی و اخلال در نظام دفاعی و مدیریت نظامی تلقی کرده‌اند و به این دلیل مبارزه را ممنوع شمرده‌اند که امام و فرمانده سپاه اسلام باید مشخص کند چه کسی شایستگی مبارزه را دارد و چه کسی این صلاحیت را ندارد و چه بسا عمل انفرادی در مبارزه‌طلبیدن موجب زیان‌های جبران‌ناپذیر شود و روحیه سپاهیان اسلام را تضعیف کند[۱۶]. در غزوه بدر، علی(ع)، حمزه و عبیده برای مبارزه از پیامبر(ص) اجازه گرفتند[۱۷]؛
  13. جنگ شهرها[۱۸]: گرچه این عنوان در متون روایی و فقهی دیده نمی‌شود، اما عناوینی چون رمي النار و هدم الدور، حراق النخل، احراق الزرع، «مثله کردن»، «کشتار پیران، کودکان و زنان»[۱۹]. واضح است که نهی از چنین اعمالی که در جنگ شهرها بسیاری از آنها اجتناب‌ناپذیر است، مستلزم نهی از جنگ شهرهاست. رفتار نظامی پیامبر(ص) در غزوه طائف که با منجنیق به داخل شهر آتش ریخته شد، در حالی که در شهر، زنان، کودکان و افرادی که در جنگ مصونیت دارند، وجود داشتند، می‌تواند دلیل خاصی مانند اضطرار و یا مقابله به مثل و یا به منظور انهدام دژ و قلعه داشته باشد. همانطور که علامه حلی در «تذکرة الفقهاء» احتمال آن را بعید نشمرده است[۲۰]؛
  14. جنگ با وسایل کشتار جمعی: استفاده از وسایل کشتار جمعی مستلزم انجام بسیاری از اعمالی است که در متون روایی و فقهی به صراحت از ارتکاب آنها نهی شده است؛
  15. آغاز به جنگ بدون دعوت: عدم مشروعیت جهاد قبل از انجام وظیفه دعوت، موجب عمل مجرمانه در جهاد می‌گردد[۲۱]. اصولاً به چنین جنگی جهاد اطلاق نمی‌شود و قبل از اقدام به دعوت شروع کشتار دشمن جرم محسوب می‌شود؛
  16. کشتن اسرای جنگی: اسرای جنگی حتی اگر مجروح شوند و عاجز از راه رفتن باشند، نباید کشته شوند[۲۲].
  17. تعرض به نوامیس دشمن[۲۳]: «سبی زنان دشمن» به‌ویژه در شراطی که دشمن در رزم مشارکت داشته باشند، حکم جداگانه‌ای است که در باب استرقاق از آن سخن گفتیم، اما ارتکاب اعمال خلاف جوانمردی و آنچه که مشابه اعمال وحشیگری و خوی حیوانی است هرگز شایسته جنگ شرافتمندانه نیست. گرچه نهی صریحی در خصوص این مورد یافت نمی‌شود، اما از مفهوم مخالف آیه: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ[۲۴] می‌توان حکم تحریم این مورد را هم استفاده کرد؛
  18. عدم اطاعت از فرماندهان جهاد: تخلف از مقررات عمومی اسلام (احکام اولیه و ثانویه جهاد) در مراحل مختلف جهاد و همچنین تخلف از قوانین امام(ع) و دولت مشروع اسلامی به مقتضای آیه: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۵]جرم محسوب می‌شود؛
  19. شکنجه کردن اسرای جنگی: شکنجه کردن اسرا برای کسب اسرار نظامی دشمن متداول‌ترین رویه جنگی است که در کنوانسیون ژنو مورخ ۱۹۴۹ منع شده است. در متون روایی موردی دیده می‌شود که مسلمانان یکی از افراد اطلاعاتی قریش را دستگیر و وی را برای کسب اطلاع از محل ابوسفیان شکنجه کرده در آن هنگام پیامبر(ص) در حال نماز بود پس از فراغت از نماز فرمودند: «این مرد هرگاه که راست می‌گوید وی را می‌زنید و هنگامی که دروغ می‌گوید، او را رها می‌سازید»[۲۶]. از سوی دیگر تأکید بسیاری که در مورد رعایت حال اسیران و احسان به آنان و مدارا و تأمین وسائل رفاهی آنان در روایات فراوان دیده می‌شود، خود دلیل روشنی بر محکوم بودن شکنجه و آزار اسیران جنگی است؛
  20. کشتن مجروحان جنگی[۲۷]: مجروح جنگی حتی اگر عاجز از راه رفتن باشد و برای مسلمانان امکان راه بردن وی نباشد، نباید کشته شود و بسیاری از فقهای شیعه مانند علامه حلی، ابن ادریس و شهیدین رها کردن وی را واجب دانسته‌اند[۲۸].
  21. کشتن دشمن به طور صبر[۲۹]: قتل با صبر، آن است که به هنگام کشتن دشمن دست و پای او را ببندند و برخی قتل با صبر را به معنای رها کردن دشمن تفسیر کرده‌اند تا به تدریج از تشنگی، گرسنگی و بیماری بمیرد[۳۰][۳۱].[۳۲]

منابع

پانویس

  1. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۱؛ المغنی، ج۱۰، ص۵۴۴.
  2. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۶؛ المبسوط سرخسی، ج۱۰، ص۶۴.
  3. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۶؛ المبسوط سرخسی، ج۱۰، ص۶۴.
  4. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۶؛ المغنی، ج۱۰، ص۴۹۷ و ۵۰۱؛ ج۶، ص۲۳۳.
  5. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۷.
  6. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸؛ المغنی، ج۱۰، ص۵۳۰ و ۵۳۵.
  7. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۷؛ المغنی، ج۱۰، ص۵۵۵.
  8. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۸؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  9. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۹.
  10. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۱.
  11. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۲؛ المبسوط سرخسی، ج۱۰، ص۳۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۶.
  12. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۲؛ المغنی، ج۱۰، ص۵۰۱.
  13. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۳؛ کافی، ج۵، ص۴۹.
  14. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۵.
  15. نهج البلاغه، قصار الحکم، ص۲۳۳.
  16. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۶.
  17. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۶.
  18. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۶.
  19. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۶؛ المبسوط سرخسی، ج۱۰، ص۶۴.
  20. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳-۴۴.
  21. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۷۰.
  22. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۵۱؛ المسبوط سرخسی، ج۱۰، ص۳۰.
  23. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۲۶ و ۱۲۸؛ المسبوط سرخسی، ج۱۰، ص۶۴.
  24. «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
  25. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  26. سرخسی، ج۱۰، ص۷۴.
  27. سنن ابی داود، ج۳، ص۷۸؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۱۸.
  28. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۲۸.
  29. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۲۸.
  30. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۳۲.
  31. فقه سیاسی، ج۶، ص۳۶۸-۳۷۲.
  32. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۵۸۰.