حکومت شام
آشنایی اجمالی
سرزمین شام متشکل از کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین کنونی، سابقهای طولانی حدود پنجهزار سال در تاریخ تمدن بشری دارد. در طول تاریخ، اقوام متعددی در آن نواحی ساکن شدهاند. شام در فاصله سالهای ۱۳ تا ۱۶ هجری بهدست سپاه اسلام فتح شد. شامیان از آن پس آیین اسلام را بهعنوان آیین رسمی برگزیدند. این سرزمین بهلحاظ موقعیت سوقالجشی از اهمیت بالایی برخوردار است. شام، محل اتصال سه قاره اروپا، آسیا و آفریقاست[۱].
حاکمان شام
حکومت معاویه
وقتی که ابوبکر در سال سیزده هجری لشکری را به فرماندهی یزید بن ابی سفیان فرستاد، معاویه همراه برادر رفت. بعد از فتح شام، یزید حاکم شام گردید و در سال هجده هجری به وسیله طاعون از دنیا رفت. عمر معاویه را به عنوان امیر شام انتخاب کرد که باج و خراج هم به عهده او باشد. شرحبیل بن حسنه را هم امیر لشکر اردن نمود و گرفتن مالیات را هم به عهده او گذاشت[۲].
بعدها عثمان امارت معاویه را تأیید و تمام شامات را به او واگذار کرد و معاویه حدود بیست سال امیر شام و بیست سال عنوان خلیفه مسلمین را یافت[۳].
با این که عمر اموال ۲۱ نفر از کارگزاران خود را تقسیم کرد[۴]، با معاویه کاری نداشت و اعمال او را مورد بازخواست قرار نمیداد و این باعث تقویت معاویه و کسب قدرت بیشتر او شد.
حضور بنیامیه در شام از ابتدای فتح آن، باعث شده بود که مردم آن دیار در جهل و نادانی به سر برند و مطیع اوامر معاویه باشند. این جهل موجب شد که معاویه آنگونه که میخواهد، از وجود آنها استفاده ببرد و کسی به او اعتراضی نکند. معاویه حدود چهل یا چهل و دو سال بر شام حکومت کرد و مردم آن دیار، مطیع فرمانهای او بودند؛ چراکه او را نماینده خلیفه مسلمین میدانستند و بهتر از او را در آن دیار ندیده بودند مگر به ندرت و اندک؛ زیرا معاویه به دیگران اجازه نمیداد با مردم ارتباط داشته باشند. از این روی نقل کردهاند زمانی که ابن عباس در مسجد شام حضور پیدا کرد، عده زیادی اطراف او جمع شدند و معاویه از او خواست مسجد را ترک کند.
حکایتهای مختلفی درباره جهل مردم شام نوشتهاند، از جمله وقتی از مردی از بزرگان شام سؤال شد: ابوترابی که امام او را در نماز لعن میکند، چه کسی است؟ گفت: به نظرم او دزدی از دزدان فتنه انگیز است [۵].
آری آنها مردمی هستند که شتر نر را از ماده تشخیص نمیدهند و معاویه برای بردن آنها به جنگ صفین، روز چهارشنبه نماز جمعه را برگزار میکند و وقتی که میشنوند علی(ع) در محراب به شهادت رسیده است تعجب میکنند و میگویند. مگر علی نماز میخواند!
از معاویه نقل شده است که میگفت: «من از آن زمانی که پیامبر(ص) به من فرمود: وای معاویه! زمانی که زمامدار شدی، نیکویی کن، به خلافت چشم طمع دوخته، در راه رسیدن به آن تلاش نمودم»[۶].
گرچه راوی این حدیث، معاویه است و سند آن قابل تشکیک – آنگونه که علامه امینی[۷] در آن تشکیک کرده است - بر فرض صحت، این روایت دلیل بر حقانیت معاویه نیست؛ زیرا تعبیر به جانشین و خلیفه من ندارد، بلکه تعبیر به «مَلَکْتَ» است؛ یعنی، به قدرت رسیدی گر چه این قدرت از راه باطل باشد. به همین جهت معاویه برای رسیدن به حکومت، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.
نقل کردهاند که معاویه برای اطلاع از وضعیت آینده خود، به گونهای به علی(ع) متوسل میشد. از جمله نوشتهاند در میان لشکر حضرت در هنگام جنگ صفین سر و صدایی بلند شد و شایع گردید معاویه مرده است. این خبر، باعث خوشحالی مردم گردید.
اما حضرت علی(ع) در مقابل این فریادهای شادی فرمود: قسم به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، معاویه از بین نمیرود تا مردم بر او اتفاق کنند.[۸]
این پاسخ حضرت سؤال برانگیز بود و به این جهت عدهای پرسیدند: پس اگر میدانی که از بین نمیرود چرا با او جنگ میکنی؟ فرمود: من میخواهم که بین خود و خدایم عذر داشته باشم[۹].
این جا حضرت عمل به وظیفه را تنها انگیزه جنگ خود با معاویه معرفی میکند، اما معاویه از سخنان حضرت علی(ع) بهره برده، از سرنوشت آینده خود آگاه میشود.
به روایت دیگر مردی از شام به کوفه میآید و خبر مرگ معاویه را به اطلاع کوفیان میرساند. مردم مرد شامی را نزد علی(ع) میبرند، اما حضرت گفتار او را تکذیب میکند و میفرماید: معاویه نمیمیرد تا اینگونه و آنگونه عمل کند و اعمال او را ذکر کرد. به آن حضرت گفته شد. پس چرا با او جنگ کردی در حالی که اینها را میدانی؟ فرمود: «لِلْحُجَّةٍ»؛ یعنی، برای اتمام حجت و انجام وظیفهام با او جنگ کردم[۱۰].
آری علی(ع) وظیفه دارد با معاویه جنگ کند و با او مخالفت کند؛ زیرا میداند که معاویه اعتقادی به اسلام ندارد و هدف او از بین بردن اسلام و در صورت ناتوانی، تحریف آن است. ما در بعد کارهای خلاف معاویه را ذکر خواهیم کرد، اما قبل از آن، به یک واقعه تاریخی توجه خوانندگان گرامی را جلب میکنیم.[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة، ص۱۶۷؛ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص۴۸.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۴۰۷.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۹۵.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۶، ص۲۷۱.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۵.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۳۸۲.
- ↑ «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَنْ يَهْلِكَ حَتَّى تَجْتَمِعَ عَلَيْهِ هَذِهِ الْأُمَّةُ»
- ↑ «أَلْتَمِسُ الْعُذْرَ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى»؛بحارالأنوار، ج۴۱، ص۲۹۸؛ابن شاذان، الإیضاح، ص۴۵۵؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۵۹؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص۲۲۳؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۱، ص۳۰۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص 607-609.