دفن حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

دفن حضرت فاطمه و قبر آن حضرت

احمد بن محمد بن ابی نصر می‌گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: فاطمه (س) دختر پیامبر اکرم (ص) را کجا به خاک سپردند؟ فرمود «مردی از امام صادق (ع) همین مسئله را پرسید و «عیسی بن موسی» حاضر بود عیسی گفت: در بقیع به خاک سپرده شد. آن مرد پرسید: آقا چه می‌فرمائید؟ حضرت فرمود: عیسی، پاسخت را داد». احمد بن محمد بن ابی نصر به امام گفت: خدا تو را از صالحان قرار دهد! مرا با عیسی بن موسی چه کار است؟ از پدرانت به من خبر ده. حضرت رضا (ع) فرمود «در خانه‌اش به خاک سپرده شد»[۱] و مرحوم کلینی در ادامه روایت آمده است که امام (ع) فرمود: "و زمانی که «بنی‌امیه»، مسجد را توسعه دادند، آن خانه جزئی از مسجد شد"[۲].[۳] امیرمؤمنان (ع) قبر فاطمه (س) را به وصیت خود ایشان کاملاً مخفی کرد و در بقیع صورت قبرهای تازه‌ای نیز پدید آورد[۴].

مراسم خاکسپاری حضرت

وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، مردم مدینه یک باره فریاد زدند و زنان بنی‌هاشم در خانه فاطمه (س) گرد آمدند و فریاد و ناله سر دادند و مدینه از فریاد آنها به خروش آمد. آنها می‌گفتند: ای سیده ما! ای دختر رسول خدا! مردم زیادی به سوی علی (ع) روی آوردند. آن حضرت نشسته بود و حسن و حسین (ع) نیز برابر او نشسته بودند و می‌گریستند و مردم هم از گریه آن دو می‌گریستند. ام کلثوم در حالی که برقع (روبند) انداخته و لباسش بر زمین کشیده می‌شد و ردایی بر سر داشت می‌گفت: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْآنَ حَقّاً فَقَدْنَاكَ فَقْدًا لَا لِقَاءَ بَعْدَهُ أَبَداً»[۵]؛ «ای پدر ای رسول خدا! اکنون به تحقیق تو را از دست دادیم؛ فقدانی که پس از آن هرگز ملاقاتی نخواهد بود».

بنا به نقلی از بزرگان، فاطمه (س) شب از دنیا رفت؛ مانند اینکه جمال الدین یوسف بن حاتم ذکر کرده: فاطمه (س) در شب از دنیا رفته است[۶]. برخی دیگر مانند طبری شیعی هم می‌گوید: فاطمه (س) روز سوم جمادی الآخر از دنیا رفت[۷].

مردم اطراف خانه علی (ع) گرد آمدند و نشستند و زاری می‌کردند و انتظار می‌بردند تا جنازه فاطمه (س) را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابوذر بیرون آمد و گفت: بازگردید؛ تشییع جنازه دختر رسول خدا در این شب به تأخیر افتاد. پس مردم برخاستند و رفتند[۸]. پس از رفتن مردم، خود امیرالمؤمنین غسل فاطمه (س) را انجام داد و بنا بر وصیت فاطمه (س)، اسماء در امر غسل دادن به آن حضرت کمک می‌کرد. مفضل می‌گوید: به حضرت ابوعبدالله عرض کردم: فدایت شوم، چه کسی فاطمه (س) را غسل داد؟ فرمود: آن شخص که او را غسل داد، امیرالمؤمنین بود. مفصل می‌گوید: گویا من سخن آن بزرگوار را بزرگ شمردم. حضرت فرمود: آیا آنچه گفتم تو را گران آمد؟ گفتم: این‌گونه بود، فدایت شوم. فرمود: خود را در ضیق و سختی قرار نده؛ زیرا فاطمه (س) صدیقه بود و او را غسل نمی‌دهد مگر کسی که صدیق باشد. آیا نمی‌دانی مریم را غیر از عیسی (ع) غسل نداد[۹].

ابن علوان هم از جعفر از پدرش نقل کرده است که فرمود: علی (ع)، فاطمه (س) همسرش، دختر رسول خدا را غسل داد[۱۰].

به گفته مورخان و محدثان علی (ع) با کمک اسماء، همسرش را غسل داد[۱۱]. بنابه فرموده امام صادق (ع) فاطمه (س) صدیقه بود و مانند مریم (س) که عیسی او را غسل داد باید زهرا (س) را نیز شخصی صدیق غسل می‌داد و آن کس، جز علی (ع) نبود[۱۲].

در خصوص چگونگی کفن کردن ایشان گزارش معتبری در دست نیست اما در برخی از منابع آمده که ایشان را با هفت قطعه پارچه کفن کردند[۱۳]. ابن عباس هم می‌گوید: هنگامی که شب فرا رسید، علی (ع)، فاطمه (س) را غسل داد و او را روی تخت نهاد و حسن (ع) را‌طلبید و فرمود: ابوذر را بگو تا بیاید. پس او را‌طلبید؛ و آن‌گاه آن دو، او را به جایی که می‌خواستند بر او نماز بگزارند حمل نمودند[۱۴].

کثیر بن عباس نیز روایت کرده است که در اطراف کفن سیدة النساء نوشته شد: «فَاطِمَةُ (س) أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»[۱۵]؛ «فاطمه (س) گواهی می‌دهد به اینکه معبودی جز خدا نیست و اینکه محمد (ص) رسول خداست».

از روایت مصباح الانوار ظاهر می‌شود که پارچه‌های کفن فاطمه (س) غلیظ و خشن بوده است. آمده است هنگامی که وفات فاطمه (س) فرا رسید آب‌طلبید و غسل کرد. سپس عطر‌طلبید و خود را معطر کرد و گفت: پارچه‌های کفن او را بیاورند. پس پارچه‌های غلیظ و خشنی را آوردند که فاطمه (س) در همان پارچه‌ها کفن شد و روایت شده که تعداد پارچه‌های کفن او هفت عدد بوده است[۱۶]. پس از غسل و حنوط، مراسم نماز بر بدن فاطمه (س) انجام شد و امیرالمؤمنین به همراه عده‌ای بر بدن فاطمه (س) نماز گزاردند. زهری از عروه نقل کرده: علی (ع) بر بدن فاطمه (س) نماز گزارد[۱۷].

عیسی بن عبدالله عمری از پدرش از جدش علی (ع) نقل کرده که: زمین برای هفت نفر آفریده شده است که به سبب آنها روزی می‌خورند و باران می‌بارد و یاری می‌شوند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمار، حذیفه، عبدالله بن مسعود و من امام آنها هستم و آنها کسانی بودند که در نماز فاطمه (س) حضور داشتند[۱۸].

ابن فتال هم می‌گوید: هنگامی که چشمان مردم به خواب رفت و پاره‌ای از شب گذشت علی، حسن و حسین (ع)، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و چند نفر از بنی‌هاشم و خواص، جنازه فاطمه (س) را بیرون آوردند و بر او نماز خواندند[۱۹].

از جعفر بن محمد (ع) سؤال شد: امیرالمؤمنین علی (ع) بر فاطمه (س) چند تکبیر خواند؟ او گفت: امیرالمؤمنین یک تکبیر می‌گفت، پس جبرئیل و فرشتگان مقرب تکبیر می‌گفتند تا اینکه امیرالمؤمنین بر او پنج تکبیر گفت. به او گفته شد علی (ع) کجا بر فاطمه (س) نماز خواند؟ گفت: در خانه‌اش[۲۰].

از حضرت ابوعبدالله صادق (ع) نقل است فرمود: فاطمه (س) وصیت کرد که ابوبکر و عمر بر او نماز نگزارند. پس هنگامی که از دنیا رفت، عباس آمد و به علی (ع) گفت: چه تصمیمی درباره دفن فاطمه زهرا (س) داری؟ علی (ع) فرمود: او را شب بیرون خواهم برد و تشییع خواهم کرد. عباس کلمه‌ای گفت و به آن کلمه او را از آن دو نفر بیم داد! پس علی (ع) او را شبانه تشییع و دفن نمود و بر قبر او آب پاشید[۲۱].

واقدی هم می‌گوید: هنگامی که وفات فاطمه (س) فرا رسید، به علی (ع) وصیت کرد که ابوبکر و عمر بر او نماز نگزارند[۲۲].

ابن عباس در روایتی می‌گوید: هنگامی که شب فرا رسید، علی (ع) فاطمه زهرا (س) را غسل داد و او را بر تخت نهاد. سپس به حسن (ع) فرمود تا ابوذر را طلب کند. پس او آمد و جسد فاطمه (س) را به مصلی انتقال دادند و بر او نماز گزاردند. آن‌گاه علی (ع) دو رکعت نماز خواند و دست‌های خود را به سوی آسمان بلند نمود و ندا کرد: «هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»؛ «این فاطمه (س)، دختر پیامبر توست که او را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون بردی».

پس زمین یک میل در یک میل روشن گردید و هنگامی که خواستند او را دفن نمایند از بقعه‌ای از قبرستان بقیع ندایی بلند شد: به سوی من! به سوی من! که تربت او برداشته شد. پس نظر کردند قبر کنده شده و آماده‌ای را دیدند. آن‌گاه تابوت را به آن مکان بردند و او را در آنجا دفن نمودند. هرچند که علامه مجلسی می‌گوید: صحیح‌ترین قول آن است که آن مخدره در خانه خود دفن شده است[۲۳].

کلینی نیز از احمد بن محمد بن ابی نصر روایت کرده که گفت: «از ابالحسن درباره قبر فاطمه (س) پرسیدم که کجاست؟ فرمود: در خانه خودش دفن شد و هنگامی که بنی‌امیه مسجد را زیاد کردند، خانه جزو مسجد شد»[۲۴].

علی بن الحسین (ع) می‌فرماید: از ابن عباس سؤال کردم: چه وقت فاطمه (س) را دفن کردید؟ گفت: او را در شب هنگامی که مردم به خواب رفته بودند دفن کردیم. گفتم: چه کسی بر او نماز خواند؟ گفت: علی (ع) بر او نماز گزارد[۲۵]. از حسن بن علی (ع) هم نقل شده: علی (ع) فاطمه (س) را غسل داد و نماز گزارد و او را شب به خاک سپرد[۲۶]. محمد بن علی (ع) نیز می‌گوید: فاطمه (س) در شب دفن گردید[۲۷].

بعد از آن علی (ع) در کنار قبر نشست مرد و گفت: «يَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ»؛ «ای زمین! من امانت خود را به تو می‌سپارم. این فاطمه (س) دختر رسول خداست». پس ندایی از زمین، بلند شد: یا علی! من با او مدارا خواهم کرد. پس باز ندا آمد: اندوهناک نباش. ، آن‌گاه علی (ع) بازگشت و قبر مسدود و مساوی با زمین گردید و تا روز قیامت دانسته نمی‌شود که قبر او در کجاست[۲۸].

از ابو عبدالله از پدرانش (ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین هنگامی که فاطمه (س) دختر رسول خدا را میان قبر گذاشت گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَلَّمْتُكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ إِلَى مَنْ هُوَ أَوْلَى بِكِ مِنِّي وَ رَضِيتُ لَكِ بِمَا رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى لَكِ»؛ «به نام خداوند بخشنده و مهربان. به نام خدا و با کمک خدا و بر آیین رسول خدا، محمد بن عبدالله (ص) ای صدیقه! تو را به کسی تسلیم کردم که از من به تو سزاوارتر است و راضی شدم برای تو به آنچه خدای تعالی برای تو راضی است».

سپس این آیه را خواند: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى[۲۹].

پس هنگامی که بر روی او خاک ریخت، دستور داد، روی قبر آب بپاشند. سپس در حالی که می‌گریست کنار قبر فاطمه (س) نشست و عباس دست او را گرفت و به منزل بازگرداند[۳۰]. بعضی نوشته‌اند: فاطمه زهرا (س) به خاطر طاهره بودن به غسل نیازی نداشته است. امام صادق (ع) فرمود: امیرالمؤمنین علی (ع) فاطمه زهرا (س) را غسل داد؛ زیرا او صدیقه و معصومه بود و نباید جز معصوم، دیگری او را غسل دهد؛ چنانچه مریم (س) را کسی جز عیسی غسل نداد[۳۱].

امام چون کافور بر بدن مطهرش ریخت این دعا را خواند: «پروردگار این است کنیز تو و دختر پیغمبر تو و بهترین خلق تو، بارالها حجتش را تلقینش کن و برهانش را بزرگ دار و درجه‌اش را بالا ببر و جمع کن بین او و بین پدرش محمد (ص) و او را با حبیبت در یک درجه بدار»[۳۲].

آن‌گاه از حنوط باقیمانده رسول الله او را حنوط کرد و در هفت پارچه کفن پوشانید و عبا را بر روی آنها انداخت؛ سپس فرزندانش را صدا کرد تا بیابند و بار دیگر از مادر توشه برگیرند. علی (ع) صدا زد: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ الزَّهْراء فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ»؛ «بیایید از مادرتان زهرا توشه بردارید که این دیدار آخر است و ملاقات بعدی در بهشت است». حسن و حسین (ع) آمدند کنار جسد مطهر مادر و می‌نالیدند. فرزندان آن بانوی بزرگوار هر کدام اندوه دل را به اشک دیده فرونشانده و می‌گفتند مادر وقتی خدمت جد ما رسول الله رسیدی «فاقرییه من السلام»؛ «سلام ما را به او ابلاغ نما» و بگو که ما بعد از تو یتیم شدیم. امیرالمؤمنین می‌فرماید: ناگهان دیدم که مادرشان آغوش باز کرد و آن دو عزیزش را به سینه‌اش چسبانید که همان دم شنیدم، هاتفی از آسمان ندا می‌کند: «يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ»[۳۳]؛ «یا علی! حسن و حسین (ع) را از روی نعش مادر بلند کن؛ به خدا سوگند اینها فرشتگان آسمان را به گریه درآوردند»[۳۴].

منابع

پانویس

  1. «وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أَيَّ مَكَانٍ دُفِنَتْ؟ فَقَالَ: «سَأَلَ رَجُلٌ جَعْفَراً عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ - وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ - فَقَالَ لَهُ عِيسَى: دُفِنَتْ فِي الْبَقِيعِ. فَقَالَ الرَّجُلُ: مَا تَقُولُ؟ فَقَالَ: «قَدْ قَالَ لَكَ». فَقُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ، مَا أَنَا وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى، أَخْبِرْنِي عَنْ آبَائِكَ. فَقَالَ: «دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا»؛ قرب الاسناد، ص۳۶۷.
  2. «فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِي الْمَسْجِدِ»؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱.
  3. یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین ج۱، ص ۵۰۱.
  4. کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.
  5. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۲.
  6. الدر النظیم فی مناقب الأئمة، جمال الدین یوسف بن حاتم بن حاتم عاملی، ص۴۸۴.
  7. دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۵.
  8. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۲.
  9. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۶.
  10. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۶.
  11. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۳۴؛ تاریخ الرسل و الملوک، محمد بن جریر طبری، ج۲، ص۴۷۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۹۸؛ اسد الغابه، این اثیر جزری، ج۵، ص۵۲۵.
  12. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۱، ص۴۵۹؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۴.
  13. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۱.
  14. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۵.
  15. بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص۱۹۷.
  16. بحارالانوار، ج۸۱، ص۳۳۵؛ بیت الأحزان، شیخ عباس قمی ص۱۹۷.
  17. الطبقات الکبری، أبو عبدالله محمد بن سعد کاتب واقدی، ج۸، ص۲۹.
  18. الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۳۰.
  19. روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشابوری، ج۱، ص۱۵۲.
  20. تنها یادگار فاطمه (س) از تولد تا شهادت، علی نظری منفرد، ص۴۰۳.
  21. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۸۱، ص۲۵۵.
  22. مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ج۳، ص۳۶۳.
  23. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۵.
  24. «سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) عَنْ قَبْرِ فَاطِمَةَ (س) فَقَالَ دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِي الْمَسْجِدِ»؛ کافی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ج۲، ص۴۹۸.
  25. الطبقات الکبری، أبو عبد الله محمد بن سعد کاتب واقدی، ج۸، ص۳۰.
  26. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۸.
  27. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۸.
  28. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۵.
  29. «شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم» سوره طه، آیه ۵۵.
  30. بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۸.
  31. فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین، حسین عمادزاده، ص۴۳۹.
  32. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا أَمَتُكَ وَ بِنْتُ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ لَقِّنْهَا حُجَّتَهَا وَ أَعْظِمْ بُرْهَانَهَا وَ أَعْلِ دَرَجَتَهَا وَ اجْمَعْ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ أَبِيهَا مُحَمَّدٍ (ص)»
  33. فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، احمد رحمانی همدانی، ص۵۷۹.
  34. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۸۲۱.