عثمان بن ابی‌العاص در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

عثمان بن ابی العاص بن بشر بن عبد بن دهمان ثقفی[۱] از قبیله بنی‌ثقیف[۲] و مادرش زنی به نام فاطمه بنت عبدالله بود[۳]. پس از آنکه پیامبر (ص) از محاصره طائف برگشت و عروة بن مسعود (بزرگ طائف) کشته شد، مردم طائف گرد آمدند تا کسی را بر خود امیر سازند ولی نتیجه‌ای نگرفتند؛ زیرا فکر کردند که تمام عرب مسلمان شده، کمر همت بر دشمنی ایشان بسته‌اند و ایشان تاب مقاومت در مقابل آنها را ندارند، لذا چاره‌ای ندیدند جز آنکه عده‌ای را به مدینه بفرستند تا به نزد رسول خدا رفته، با حضرت پیمان ببندند و یا مسلمان شوند. آنگاه او کسی را بر ایشان امیر سازد. شش نفر از بزرگان طائف به نام‌های: عبدیالیل بن عمرو بن عمیر، حکم بن عمرو بن وهب، شرحبیل بن غیلان، عثمان بن ابی العاص، اوس بن عوف و نمیر بن خرشة به مدینه و نزد پیامبر (ص) رفتند. به دستور پیامبر (ص) در مسجد، چادری افراشتند و ایشان را در آنجا منزل دادند و خالد بن سعید واسطه میان ایشان و پیامبر (ص) بود و غذای ایشان از خانه پیامبر (ص) فرستاده می‌شد. قبل از آنکه مسلمان شوند، غذا را نمی‌خوردند مگر آنکه خالد از آن غذا بخورد. پس از گفتگوهایی همگی مسلمان شدند و عثمان بن ابی العاص، با اینکه از همه کوچک‌تر بود علاقه فراوانی برای یاد گرفتن قرآن و احکام اسلام از خود نشان می‌داد. عثمان نزد پیامبر (ص) می‌رفت و درباره مسائل دینی و احکام و قرآن از ایشان سؤالاتی می‌کرد و اشتیاق فراوانی از خود برای یادگیری مسائل دینی نشان داد و پیامبر (ص) مسائل کلی فقه را به او آموخت.

او قبل از همه نمایندگان با پیامبر (ص) بیعت کرد و پیامبر (ص) از او خوشش آمده به او محبت می‌فرمود. زمانی که نمایندگان ثقیف خواستند به سرزمین خود برگردند، به پیامبر (ص) گفتند: ای رسول خدا، مردی را تعیین فرما که در نماز عهده دار امامت ما باشد. پیامبر (ص) نیز عثمان را که از همه کوچک‌تر بود و توجه او را به اسلام دیده بود بر آنها و مردم طائف حاکم قرار داد و سفارش‌هایی درباره حکومت و مخصوصا پیشوایی نماز جماعت به وی کرد و فرمود: "نماز را کوتاه بخوان و حال ضعیف‌ترین مأمومان، آنهایی که تاب طولانی شدن رکوع و سجود را ندارند، در نظر بگیر".

نمایندگان مردم نیز از پیامبر (ص) چیزهایی خواستند از جمله اینکه پیامبر (ص) تا دو سال از خراب کردن بت خانه و شکستن "لات" خودداری کند، و مقصودشان این بود که مردان و زنان تازه مسلمان به اسلام خو بگیرند ولی پیامبر (ص) درخواست آنان را نپذیرفت.

آنها این مدت را یک ماه هم کاستند ولی باز هم پیامبر (ص) نپذیرفت. و نیز خواستند که خواندن نماز را از عهده آنان بردارد. پیامبر (ص) فرمود: "در آیینی که نماز نباشد خیری نیست"[۴]. به ناچار آنها بدون قید و شرط با پذیرش تمام احکام اسلام مسلمان شدند.

سپس پیامبر (ص) مغیرة بن شعبه را همراه ایشان فرستاد تا بت خانه طائف را خراب کند. زنان ثقیف که از خراب کردن بت خانه و شکستن "لات" باخبر شدند با سر و پای برهنه شیون‌کنان از خانه‌ها بیرون ریخته، به ناله و فریاد پرداختند، برخی از مردان بنی‌شعیب از مغیره نگهبانی می‌کردند تا مبادا مردم او را هدف تیر قرار دهند.

بالاخره آنها بت خانه را خراب کرده، اموال و ذخایر آن را خدمت رسول خدا (ص) بردند. رسول خدا از آن اموال قرض‌های عروة بن مسعود و قارب بن مسعود را پرداخت. پس از آنکه رسول خدا (ص) عثمان بن ابی العاص را به امیری مردم طائف برگزید فرمان او در میان مردم طائف اطاعت می‌شد و مردم گفته‌اش را از جان و دل می‌خریدند. لذا پس از درگذشت پیامبر (ص) چون بیشتر مردم از دین بازگشتند مردم طائف نیز به این فکر افتاده و خواستند راه دیگران را در پیش بگیرند پس با عثمان به مشورت پرداختند. عثمان گفت: "آخرین مردمی که ایمان آوردید و اولین مردمی که کافر شدید، نباشید". مردم طائف هم پند او را به جان خریدند و بر ایمان خود ثابت ماندند[۵].[۶]

عثمان بن ابی‌العاص در زمان خلفا

عثمان تا پایان عمر پیامبر (ص) و زمان خلافت ابوبکر و دو سال از حکومت عمر زمامدار طائف بود تا اینکه در سال پانزدهم هجرت، عمر درباره حکومت بحرین با مسلمانان به مشورت پرداخت؛ همگی گفتند: عثمان بن ابی العاص برای بحرین بسیار مناسب است. عمر گفت: "چون پیامبر (ص) او را به زمامداری طائف گماشته من او را برکنار نمی‌کنم. گفتند: اگر می‌شود کسی را به جای خود در طائف بگذارد و خود به بحرین برود. عمر این پیشنهاد را پذیرفت. پس عثمان برادرش حکم بن ابی العاص را در طائف به جای خود گمارد و به سوی بحرین رفت. او در زمامداری جدید، به کشورگشایی پرداخت و شهرهای زیادی را فتح کرد، از جمله شهر توج که پادشاه آنجا را کشت و در این شهر ماندگار شد و آن را پایگاه قرار داد و مسجد جامعی در آن شهر ساخت [۷].[۸]

سرانجام عثمان بن ابی‌العاص

پس از برکناری از حکومت بحرین، عثمان و افراد خانواده‌اش به بصره مهاجرت کردند و در آنجا نیز محترم شمرده شدند. محل و جویی که در بصره به "شط عثمان" مشهور است، به او منسوب است. او قبل از سال ۵۰ هجری و در زمان خلافت معاویه از دنیا رفت[۹].[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۳۵.
  2. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۱، ص۳۲۳ و ج۹، ص۱۴۹؛ الأعلام، زرکلی، ج۴، ص۲۰۷.
  3. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۰۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۲۲۸.
  4. « لا خَيْرَ فِي دَيْنُ لَا صَلَاةَ فِيهِ »
  5. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۴۱-۵۴۲؛ المغازی، واقدی، ج۳، ص۹۶۶؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۴۷.
  6. ارازش، شیرزاد، مقاله «عثمان بن ابی‌العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۳۰-۲۳۲.
  7. المعارف، ابن قتیبه، ص۲۶۸؛ الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۳؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۴۸؛ ج۵، ص۳۷۲ و ج۷، ص۲۶.
  8. ارازش، شیرزاد، مقاله «عثمان بن ابی‌العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۳۲-۲۳۳.
  9. الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۳؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۴۸ و ج۵، ص۳۷۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۸.
  10. ارازش، شیرزاد، مقاله «عثمان بن ابی‌العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۳۳.