عجب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از عُجب)

مقدمه

عُجب حالتی است در مقابل تواضع، که هیچ‌گاه با آن جمع نمی‌شود. این ملکه، انسان را به شیفتگی نسبت به خود و یا کارهایش واداشته، از دیدن معایب این دو باز می‌دارد. در بیشتر موارد، کلمه عُجب درباره شیفتگی نسبت به اعمال به‌کار می‌رود.

تفاوت اساسی میان ملکه تکبّر و ملکه عُجب در آن است که تکبُّر، خود بزرگ‌بینی است، و عُجب، خودشیفتگی. از این رو متکبّران به بیماری خود بزرگ‌بینی مبتلایند و مُعجِبان به مرض خودشیفتگی.

پُر واضح است که این دو بیماری روحی، در بیشتر موارد با هم همنشین بوده هریک از دیگری پدید می‌آید، و زان پس به‌وسیله دیگری تقویت می‌شود؛ هرچند حقیقت هریک جدای از دیگری بوده از منشائی خاص سرچشمه می‌گیرد.

شاید به علّت آنکه این هردو رذیلت از مشابهت‌هائی چند برخوردارند، و در عین حال هر دو در شمار بدترین رذائل هستند، قرآن کریم این هر دو را یکسان یاد کرده و در کنار هم آورده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱]

عُجب هرچند خود در شمار رذائل است، امّا رذائل دیگری را نیز به دنبال خود خواهد داشت، کبر، بخل، حسد، غضب، سرباززدن از پذیرش حق، لجاجت، غرور، مال و مقام دوستی، ریاء، تهمت، غیبت، تمسخر و استهزاء دیگران، در شمار رذائلی است که از پس این رذیلت، پدید می‌آید. سخن اخلاقیان که "عُجب تمامی درهای بهشت را بر روی انسان بسته، و تمامی درهای جهنّم را بر روی او باز می‌کند"، اشاره به همین مطلب دارد[۲].

قرآن کریم، اینان را در شمار زیان‌کاران دانسته دست آنان را در قیامت تهی می‌داند؛ در آیه‌ای از آیات قرآن کریم بر این نکته سخت پافشاری شده است: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳]. هر چند این آیه در مقام مذمّت جاهلانی است که از جهل مرکَّب برخوردارند، امّا اینکه خودشیفتگان مصداق بارز این‌گونه جاهلان، و خودشیفتگی مصداق کامل جهل مرکَّب است، جای هیچ تردیدی ندارد.

همین مطلب در روایتی از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) نیز این‌گونه آمده است: علی بن سُوَید گوید: از امام رضا (ع) درباره عُجبی که مایه فساد و بطلان عمل است، سؤال کردم؛ آن حضرت فرمودند: "عجب را درجاتی است، یکی از این درجات آن است که برای بنده‌ای کردار بدش تزیین یافته آن را نیک به حساب آورده از این رو شیفته آن شود و گمان برد که در حال انجام کارهای نیکو است؛ و مرتبه‌ای دیگر از عُجب آن است که بنده به پروردگارش ایمان آورد، از این رو در حالی که خداوند بر او منّت نهاده که هدایش فرموده است، او به‌واسطه ایمانش بر حضرت حق منّت نهَد"[۴][۵].

این روایت شریف، به سه آیه از آیات قرآن کریم اشاره می‌فرماید:

  1. آیه مبارکه: ﴿أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ[۶].
  2. آیه مبارکه: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۷].
  3. آیه مبارکه: ﴿يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۸][۹].

خودشیفتگان از همین رو که عمل خود را در نهایت نیکی و استحکام می‌دانند، همواره برای خود برتری قائل بوده از دیگران توقّع احترامی ویژه نسبت به خود دارند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ [۱۰].

برتر از آن، خود را محبوبان و خاصّان درگاه اِلهی دانسته از این رو به نظر فخر به دیگران می‌نگرند، و خود را برتر و والاتر از همگنان خویش می‌شمارند. خداوند متعال این حالت اینان را به این‌گونه در قرآن کریم یاد کرده است: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ[۱۱].

گویا آیه شریفه در پی آنست که آنان را از خواب جهالت بیدارکرده، به آنان تذکّر دهد که اگر به‌ راستی شما محبوبان بارگاه الهی هستید، پس چرا در این دنیا ستمکارانی همچون بخت‌النّصر و فرعون بر شما مسلط شده روزگارتان را به تباهی می‌کشند؟ و در قیامت نیز عذاب الهی در انتظار شماست؟!.

سخن تلخ برخی از مسیحیان و یهودیان درباره حضرت مسیح (ع) و مادر بزرگوار او و جناب عُزَیْر نیز، نشان از شیفتگی آنان نسبت به این بزرگواران داشت: ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ[۱۲]؛﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۱۳]؛ ﴿أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ[۱۴][۱۵].

و سرانجام چنان توسن این ملکه او را در وادی جهل به پیش می‌برد، که به ادّعاهای شگرفی همچون ادّعای ربوبیت دست می‌یازد: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى[۱۶]

آری! اگر فرعون چنان خودشیفته بود که به چنین ادّعای عجیبی دست زد، تمامی خودشیفتگان دیگر نیز به چنین بیماری‌ای مبتلا بوده سرانجام به ادّعاهای عجیبی ۔ در حدّ نفسانیّت خود - دست خواهند یازید[۱۷].

در اینجا لازم است به مطلبی دیگر نیز اشاره کنیم؛ و آن اینکه هرچند ملکه عُجب سرانجام راه خودشیفتگان را به سوی جهنّم باز خواهد کرد، امّا بنا بر آنچه از روایات اهل بیت (ع) استفاده می‌شود، خود این ملکه تا در قالب سخنی و یا عملی به ظهور نرسد، در شمار گناهان نبوده موجب ثبت گناه نخواهد شد.

عملی که بر اثر این ملکه از انسان ظاهر می‌شود، "اِدْلال" و صاحب آن "مُدِل" خوانده می‌شود. این عمل در شمار کبائر بوده و هرچند خودِ عُجب را گناهی نیست، امّا اِدلال که از پی عجب حاصل می‌شود، بدون تردید در شمار گناهان کبیره بوده عذاب اَبدی را برای خودشیفتگان فراهم می‌آورَد. امام باقر (ع) در روایتی تأمل برانگیز این‌گونه از این مطلب خبر داده‌اند:دو انسان که یکی عابد و دیگری فاسق است، وارد مسجد می‌شوند. به هنگام خروج امّا آنکه فاسق است در شمار صدّیقان خواهد بود، و آنکه عابد است در شمار فاسقان!. سِرّ این مطلب در آن است که عابد به خودشیفتگی دچار بوده نسبت به عمل خود اِدلال دارد و به آن می‌نازد، از این رو در تمامی عبادتی که در مسجد انجام می‌دهد در حال نازیدن به خود و عمل خود است؛ فاسق امّا پشیمان از فسق خود، خداوند را می‌خواند و از او استغفار می‌جوید"[۱۸]؛ از این رو فاسقْ، بخشیده شده در شمار صدّیقان قرار می‌گیرد؛ و عابدْ در شمار معجِبان بوده تمامی اعمالش باطل می‌شود، و تنها گناه عجب و اِدلال برای او باقی می‌ماند!.

کوتاه سخن آنکه عُجب و خودشیفتگی از باب حماقت و جهل بوده خیالی بیش نیست؛ همان‌گونه که شیفتگی نسبت به کرددار، زیبائی، ثروت و قدرت نیز تنها نشان از حماقت انسان دارد و بس[۱۹].

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۷۹-۱۸۰.
  3. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  4. « عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِي يُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ‌»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۳.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۸۰.
  6. «پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید» سوره فاطر، آیه ۸.
  7. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  8. «بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت می‌نهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست می‌گویید» سوره حجرات، آیه ۱۷.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۸۱.
  10. «ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  11. «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب می‌کند؟» سوره مائده، آیه ۱۸.
  12. «به راستی آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند» سوره مائده، آیه ۱۷.
  13. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  14. «آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۸۲-۱۸۳.
  16. «و گفت: من پروردگار برتر شمایم،» سوره نازعات، آیه ۲۴.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۸۳.
  18. « إِنَّهُ دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ الْآخَرُ فَاسِقٌ فَخَرَجَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفَاسِقُ صِدِّيقٌ‌ وَ الْعَابِدُ فَاسِقٌ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْعَابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلًّا بِعِبَادَتِهِ يُدِلُّ بِهَا فَتَكُونُ فِكْرَتُهُ فِي ذَلِكَ وَ تَكُونُ فِكْرَةُ الْفَاسِقِ فِي التَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ الذُّنُوبِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۴.
  19. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۸۳-۱۸۴.